انواع وقف بر نفس

انواع وقف بر نفس

وقف بر نفس به هر اقدامی اطلاق می شود که واقف، خود را به عنوان موقوف علیه یا جزئی از موقوف علیهم قرار دهد یا منافع وقف را مستقیماً برای پرداخت دیون و مخارج شخصی خود اختصاص دهد، که مطابق ماده 72 قانون مدنی باطل است. این وقف دارای انواع واقعی و حکمی بوده و تمایز آن با موارد مشابه حقوقی مانند استثنای منفعت واقف یا وقف عام، از اهمیت بالایی برخوردار است. درک صحیح این تمایزات برای تضمین صحت اعمال حقوقی و جلوگیری از بطلان وقف ضروری است.

در نظام حقوقی ایران، وقف به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای احسان و نیکوکاری، نقش بسزایی در توسعه اجتماعی و اقتصادی ایفا می کند. این عمل حقوقی که ریشه در فقه اسلامی دارد، به معنای حبس عین مال و تسبیل منافع آن برای امور خیریه یا اشخاص خاص است. با این حال، همانند هر نهاد حقوقی دیگر، وقف نیز دارای چارچوب ها و محدودیت های خاصی است که عدم رعایت آن ها می تواند منجر به بطلان یا عدم نفوذ آن شود. یکی از این محدودیت های اساسی، منع وقف بر نفس یا خودواقف است. این مفهوم که در ماده 72 قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران به صراحت بیان شده، یکی از ارکان صحت وقف به شمار می رود. هدف از این مقاله، ارائه یک تحلیل جامع و مستند از انواع وقف بر نفس، دلایل بطلان آن، و تفکیک دقیق این مفهوم از موارد مشابهی است که ممکن است به اشتباه، وقف بر نفس تلقی شوند، تا درکی عمیق و کاربردی از این نهاد حقوقی برای مخاطبان فراهم آید.

مبانی حقوقی وقف بر نفس

شناخت مبانی حقوقی وقف بر نفس، گام نخست برای درک صحیح دلایل بطلان آن و تمایز آن از سایر اشکال وقف است. این مبانی، هم در نص صریح قانون مدنی و هم در اصول کلی فقه اسلامی ریشه دارند.

تعریف وقف بر نفس (ماده 72 قانون مدنی)

ماده 72 قانون مدنی به صراحت وقف بر نفس را تعریف و حکم آن را بیان کرده است. این ماده می گوید: «وقف بر نفس به این معنی که واقف خود را موقوف علیه یا جزء موقوف علیهم نماید یا پرداخت دیون یا سایر مخارج خود را از منافع موقوفه قرار دهد، باطل است اعم از این که راجع به حال حیات باشد یا بعد از فوت.»

تحلیل جزء به جزء این ماده، ابعاد مختلف وقف بر نفس را روشن می کند:

  1. «واقف خود را موقوف علیه یا جزء موقوف علیهم نماید»: این بخش به صریح ترین شکل، وقف بر نفس را تعریف می کند. موقوف علیه، شخصی است که از منافع موقوفه بهره مند می شود. اگر واقف، خودش را به تنهایی یا در کنار دیگران (مثلاً خانواده خود) به عنوان موقوف علیه قرار دهد، وقف باطل است. این قاعده نشان می دهد که وقف باید به نفع شخص یا اشخاصی غیر از واقف باشد.
  2. «پرداخت دیون یا سایر مخارج خود را از منافع موقوفه قرار دهد»: این قسمت، مصداق دیگری از وقف بر نفس را بیان می کند که ظاهری غیرمستقیم دارد، اما باطن آن بازگشت منافع به واقف است. حتی اگر واقف صراحتاً خود را موقوف علیه قرار ندهد، اما شرط کند که منافع موقوفه صرف پرداخت بدهی ها یا هزینه های جاری زندگی او شود، این وقف نیز باطل تلقی می گردد. هدف قانونگذار جلوگیری از سوءاستفاده از نهاد وقف برای منافع شخصی واقف است.
  3. «باطل است اعم از این که راجع به حال حیات باشد یا بعد از فوت»: این جمله تأکید می کند که بطلان وقف بر نفس، مطلق است و زمان اجرای آن (چه در زمان حیات واقف و چه پس از فوت او) تأثیری در حکم بطلان ندارد. به عبارت دیگر، واقف نمی تواند با شرط پرداخت منافع به خود پس از فوت نیز، اقدام به وقف بر نفس کند.

مفهوم «بطلان» در این مورد، به معنای عدم ترتب هرگونه اثر حقوقی از همان ابتدا است. وقف باطل، مانند آن است که هرگز واقع نشده است و مال موقوفه همچنان در مالکیت واقف باقی می ماند و هیچ یک از آثار وقف (مانند حبس عین و تسبیل منفعت) بر آن مترتب نمی شود.

دلایل فقهی و حقوقی بطلان وقف بر نفس

بطلان وقف بر نفس، تنها یک حکم قانونی نیست، بلکه ریشه های عمیقی در اصول و مبانی فقهی و حقوقی وقف دارد. این دلایل عبارتند از:

  1. اصول کلی وقف (حبس عین و تسبیل منفعت و جدایی ملک از واقف):
    • حبس عین و تسبیل منفعت: اساس وقف بر این است که عین مال حبس شده و منافع آن در راهی خاص (خیر یا منفعت موقوف علیه) به جریان افتد. این امر مستلزم این است که مال از مالکیت واقف خارج شده و به ملکیت خداوند یا در فقه امامیه به عنوان ملک موقوف علیهم یا شخصیت حقوقی مستقل (مال موقوفه) درآید. اگر واقف خود را موقوف علیه قرار دهد، این جدایی حاصل نمی شود.
    • جدایی ملک از واقف: یکی از مهم ترین آثار وقف صحیح، خروج مال از دارایی واقف است. واقف پس از وقف، دیگر مالکیتی بر عین موقوفه ندارد. وقف بر نفس این اصل را نقض می کند، زیرا اگر واقف از منافع بهره مند شود، در واقع هنوز نوعی ارتباط مالکانه یا انتفاعی کامل با مال حفظ کرده است که با خروج از ملکیت در تضاد است.
  2. عدم مالکیت واقف بر موقوفه پس از وقف صحیح: پس از تحقق وقف صحیح، واقف دیگر مالک عین موقوفه نیست. اگر واقف خود را موقوف علیه قرار دهد، این به معنای آن است که او می خواهد از مال خودش که دیگر مالکش نیست، بهره ببرد که از نظر حقوقی و منطقی امکان پذیر نیست. وقف بر نفس با این اصل که موقوفه باید از ملک واقف خارج شود، منافات دارد.
  3. تضاد با ماهیت ذاتی وقف (خروج مال از ملکیت واقف): وقف یک عقد تملیکی یا عهدی است که نتیجه آن، انتقال نوعی مالکیت (مالکیت حبس شده) یا حق انتفاع به موقوف علیه است. این عمل باید به قصد قربت و برای منفعت غیر باشد. اگر واقف خود را ذی نفع اصلی قرار دهد، این عمل بیشتر شبیه به نوعی تدبیر مالی شخصی برای آینده است تا یک عمل خیرخواهانه که در آن مال از ملکیت واقف خارج شده و منافع آن به دیگران اختصاص یابد. این تضاد با ماهیت ذاتی و هدف اصلی وقف، منجر به بطلان آن می شود.

مطابق اصول حقوقی، وقف بر نفس به دلیل تضاد با ماهیت ذاتی وقف که شامل خروج مال از مالکیت واقف و تسبیل منفعت برای غیر است، از ابتدا باطل و فاقد هرگونه اثر حقوقی است.

انواع وقف بر نفس و مصادیق آن

وقف بر نفس، با وجود بطلان ماهوی خود، می تواند در اشکال مختلفی ظاهر شود که شناخت این انواع برای تفکیک دقیق آن از وقف صحیح ضروری است. به طور کلی، وقف بر نفس به دو نوع اصلی واقعی و حکمی تقسیم می شود.

وقف بر نفس واقعی (مستقیم)

تعریف: وقف بر نفس واقعی، حالتی است که واقف به صراحت و مستقیماً، خود را به تنهایی یا همراه با دیگران، به عنوان موقوف علیه تعیین می کند. در این حالت، قصد واقف برای بهره مندی مستقیم از منافع موقوفه، به وضوح در مفاد عقد وقف ابراز می شود.

مصادیق و مثال ها:

  • «ملک خود را بر خودم وقف کردم.»: این ساده ترین و صریح ترین مصداق وقف بر نفس واقعی است. واقف بدون هیچ واسطه ای، خود را مستحق منافع موقوفه قرار می دهد.
  • «باغ خود را وقف بر خود و فرزندانم کردم.»: در این مثال، واقف بخشی از منافع موقوفه را برای خود تعیین کرده است. اگرچه فرزندان نیز موقوف علیهم هستند، اما شامل شدن واقف در جمع موقوف علیهم، باعث بطلان وقف نسبت به سهم او می شود و در مورد سهم سایر موقوف علیهم نیز به دلیل عدم امکان تفکیک صحیح و قصد واحد واقف، کل وقف می تواند باطل تلقی گردد.
  • «ده سهم از یک شرکت را وقف بر خودم، همسر و برادرانم کردم.»: این مورد نیز مشابه مثال قبلی است و به دلیل قرار گرفتن واقف در زمره موقوف علیهم، باطل خواهد بود.

وقف بر نفس حکمی (غیرمستقیم)

تعریف: وقف بر نفس حکمی، حالتی است که واقف ظاهراً وقف را بر دیگری (غیر از خود) انجام می دهد، اما در عمل و به واسطه شروطی که در عقد وقف گنجانده، منافع آن به طور غیرمستقیم و در نهایت به خود واقف بازمی گردد. در اینجا، قصد واقف برای بهره مندی شخصی، پنهان تر اما مؤثر است.

مصادیق و مثال ها:

  1. وقف به منظور پرداخت دیون یا مخارج واقف (صریح در ماده 72 قانون مدنی):

    این حالت، مصداق بارز و صریح وقف بر نفس حکمی است که در متن ماده 72 قانون مدنی به آن اشاره شده است. واقف، مالی را بر شخص یا جهتی وقف می کند، اما شرط می گذارد که منافع آن صرف پرداخت بدهی ها یا تأمین مخارج خودش شود. باطن این عمل، بازگشت منفعت به واقف است.

    • مثال: «خانه ای را وقف بر احمد کردم به شرطی که منافع آن صرف پرداخت بدهی های من به بانک شود.»
    • تحلیل بطلان: در این مثال، احمد موقوف علیه ظاهری است، اما هدف اصلی و شرط واقف، استفاده از منافع برای تسویه دیون خود است. این شرط، وقف را به وقف بر نفس حکمی تبدیل کرده و منجر به بطلان کل عقد وقف می شود.
  2. وقف به شرط عوض که به موقوفه سرایت کند:

    گاهی واقف شرط عوضی را در وقف قرار می دهد که این شرط به گونه ای است که منافع موقوفه را درگیر می کند و عملاً بازگشتی به واقف دارد. تفاوت بین شرط باطل و مبطل عقد وقف در این مورد اهمیت دارد.

    • مثال: «ملکی را وقف بر حسن کردم به شرط اینکه حسن سالانه مبلغی معین از منافع همان ملک به خودم پرداخت کند.»
    • تحلیل بطلان: در اینجا، شرط عوض مستقیماً از منافع موقوفه برداشت می شود. این شرط باعث می شود که قسمتی از منافع به واقف بازگردد که با ماهیت وقف مغایرت دارد. بنابراین، هم شرط باطل است و هم کل عقد وقف به دلیل سرایت شرط به ماهیت انتفاع از موقوفه، باطل تلقی می گردد. اگر شرط عوض به خود عین موقوفه سرایت نکند (مثلاً پرداخت مبلغی از مال شخصی موقوف علیه)، فقط شرط باطل است و وقف صحیح. اما در این مورد خاص، چون عوض از منافع موقوفه است، به حکم بطلان وقف منجر می شود.
  3. وقف بر خاصی که واقف جزو آن باشد (در وقف خاص):

    اگر وقف بر طبقه یا گروه خاصی از افراد (وقف خاص) صورت گیرد و واقف نیز جزو آن طبقه یا گروه باشد، این عمل نیز می تواند مصداق وقف بر نفس حکمی تلقی شود.

    • مثال: «ملکی را وقف بر خانواده خودم کردم و من نیز عضوی از آن خانواده هستم.»
    • تحلیل بطلان: در این حالت، وقف نسبت به سهم واقف باطل است. اما بسته به قصد واقف و امکان تفکیک، ممکن است کل وقف باطل شود یا فقط سهم واقف باطل و سهم سایر اعضای خانواده صحیح بماند. نظر غالب حقوقدانان این است که چنین وقفی به طور کلی باطل است، زیرا قصد واقف واحد بوده و جزء باطل، کل را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.
    • توضیح تفاوت با وقف عام: این مورد با وقف بر عام (مثلاً بر فقرا یا ایتام) کاملاً متفاوت است. در وقف عام، اگر واقف خود نیز از مصادیق موقوف علیهم عام باشد (مثلاً خود واقف فقیر باشد)، می تواند از منافع موقوفه بهره مند شود. این بهره مندی به دلیل عام بودن وقف و قرار گرفتن واقف در زمره یکی از مصادیق آن است و به معنای وقف بر نفس نیست و کاملاً صحیح است.

وقف های ترکیبی و موارد مشابه (مرتبط با وقف بر نفس اما با حکم متفاوت)

در کنار وقف بر نفس واقعی و حکمی که هر دو باطل هستند، مواردی وجود دارند که ممکن است در نگاه اول شبیه به وقف بر نفس به نظر برسند، اما از نظر حقوقی دارای احکام متفاوتی هستند. شناخت این موارد برای جلوگیری از اشتباه در تشخیص بطلان یا صحت وقف حیاتی است.

وقف منقطع الاول (وقف باطل از ابتدا)

تعریف: وقف منقطع الاول به وقفی گفته می شود که بخش اول آن وقف بر نفس باشد و به همین دلیل از ابتدا باطل است، اما بخش بعدی آن وقف بر غیر باشد. به عبارت دیگر، واقف در ابتدای امر منافع را برای خود قرار می دهد و سپس برای دیگران.

حکم حقوقی: بخش اول این نوع وقف که شامل وقف بر نفس است، به طور قطع باطل می باشد و هیچ اثری بر آن مترتب نیست. اما بخش دوم آن که بر غیر وقف شده، باطل نیست و در حکم وصیت تلقی می گردد. یعنی اگر واقف تا یک سوم اموال خود را برای این منظور وصیت کرده باشد، این بخش وصیت صحیح و نافذ است و ورثه ملزم به اجرای آن هستند.

مثال: «ملکم را بر خودم وقف کردم و بعد از مرگم، آن را بر مسجد وقف نمودم.»
تحلیل: بخش «ملکم را بر خودم وقف کردم» به دلیل وقف بر نفس بودن، باطل است. اما بخش «و بعد از مرگم، آن را بر مسجد وقف نمودم» به عنوان وصیت بر وقف تلقی می شود. در صورت رعایت قواعد وصیت (مانند عدم تجاوز از ثلث ترکه) این بخش از وصیت صحیح و معتبر خواهد بود.

وقف منقطع الآخر (وقف صحیح در ابتدا با بخش انتهایی باطل)

تعریف: وقف منقطع الآخر دقیقاً برعکس وقف منقطع الاول است. در این حالت، بخش اول وقف بر غیر و به درستی انجام می شود، اما در بخش پایانی، شرطی گذاشته می شود که بازگشت موقوفه به واقف را پیش بینی می کند.

حکم حقوقی: بخش اول وقف (وقف بر غیر) که صحیحاً واقع شده، کاملاً معتبر و لازم الاجرا است. اما بخش مربوط به بازگشت موقوفه به واقف، به دلیل ماهیت وقف بر نفس بودن، باطل است. پس از انقضای موقوف علیهم موجود که وقف بر آن ها صحیح بوده، موقوفه «متعذرالمصرف» (مصرف آن امکان پذیر نیست) می گردد. در چنین حالتی، مطابق ماده 8 قانون تشکیلات و اختیارات سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، وقف صرف نزدیکترین نظر واقف و اگر نظر واقف کشف نشد، صرف مطلق امور خیریه می گردد.

مثال: «خانه ام را وقف بر حسن کردم و بعد از فوت او به خودم برگردد.»
تحلیل: بخش «خانه ام را وقف بر حسن کردم» یک وقف صحیح بر غیر است و حسن می تواند تا زمان فوت خود از منافع آن بهره مند شود. اما بخش «و بعد از فوت او به خودم برگردد» به دلیل وقف بر نفس بودن، باطل است. پس از فوت حسن، وقف متعذرالمصرف شده و سازمان اوقاف و امور خیریه طبق قانون تعیین تکلیف خواهد کرد.

استثنای برخی منافع برای واقف در وقف صحیح

توضیح: این مورد با وقف بر نفس کاملاً متفاوت است و صحیح می باشد. قانونگذار و فقها به واقف این اجازه را داده اند که بخشی از منافع موقوفه را برای خود، خانواده یا مصارف خاصی که به عنوان مصرف وقف تلقی نمی شوند، مستثنی کند. این استثنا باید محدود و در حدی باشد که به ماهیت وقف و خروج مال از مالکیت واقف لطمه ای وارد نکند.

مثال: «گوسفندهایم را وقف بر فقرا کردم به شرطی که شیر آنها را خودم مصرف کنم.»
تحلیل: در این مثال، عین گوسفندان وقف شده و منافع اصلی (افزایش نسل، گوشت و پشم) به فقرا می رسد. تنها بخش کوچکی از منفعت (شیر) برای واقف استثنا شده که به ماهیت وقف لطمه نمی زند. واقف همچنان از مالکیت عین خارج شده و هدف اصلی وقف (نفع فقرا) محقق می شود. این استثنا به دلیل ماهیت محدود و فرعی آن، صحیح تلقی می شود.

سایر مفاهیم مرتبط و متمایز از وقف بر نفس

علاوه بر موارد ذکر شده، مفاهیم حقوقی دیگری نیز وجود دارند که هرچند ممکن است به نوعی با وقف و ماهیت آن در ارتباط باشند، اما باید با دقت از وقف بر نفس تمایز داده شوند. شناخت این تمایزات برای درک جامع تر نهاد وقف ضروری است.

وقف به قصد فرار از دین

وقف به قصد فرار از دین، حالتی است که واقف با هدف جلوگیری از دسترسی طلبکاران به اموال خود، اقدام به وقف مال می کند. این نوع وقف با وقف بر نفس متفاوت است، زیرا در وقف بر نفس، خود واقف قصد انتفاع دارد، در حالی که در وقف به قصد فرار از دین، واقف قصد دارد با انتقال مالکیت یا حبس عین، مال را از دسترس طلبکاران خارج کند، بدون آنکه خودش مستقیماً از منافع بهره مند شود.

حکم حقوقی: وقف به قصد فرار از دین، باطل نیست بلکه غیرنافذ است. این بدان معناست که صحت آن منوط به تنفیذ (تأیید) طلبکاران است. اگر طلبکاران این وقف را تنفیذ کنند، وقف صحیح و نافذ می شود. در غیر این صورت، طلبکاران می توانند آن را ابطال کرده و به طلب خود دست یابند. این تفاوت در حکم (بطلان مطلق در وقف بر نفس در مقابل عدم نفوذ در وقف به قصد فرار از دین) بسیار مهم است.

وقف بر معدوم به تبع موجود

وقف بر معدوم به معنای وقف بر کسی است که در زمان عقد وقف وجود خارجی ندارد و باطل است. اما «وقف بر معدوم به تبع موجود» استثنایی بر این قاعده است و صحیح می باشد. در این حالت، وقف بر اشخاص موجودی صورت می گیرد و شرط می شود که پس از انقضای نسل آن ها، وقف بر اشخاصی که هنوز به وجود نیامده اند (معدوم) نیز جاری شود.

توضیح: مثلاً واقف مالی را بر فرزندان و نوادگان موجود خود وقف می کند و شرط می گذارد که پس از آن ها، وقف بر نسل های آتی (که در زمان وقف هنوز به دنیا نیامده اند) نیز استمرار یابد. این نوع وقف از نظر حقوقی صحیح است، زیرا اساس وقف بر موجودین قرار دارد و معدومین به تبع آن ها از منافع بهره مند می شوند. این موضوع هیچ ارتباطی با وقف بر نفس ندارد.

وقف بر مجهول المصرف

وقف بر مجهول المصرف به وقفی اطلاق می شود که موقوف علیه یا جهت مصرف آن به طور واضح و معین مشخص نشده باشد، به طوری که تعیین مصرف آن ممکن نباشد.

توضیح: در وقف عام، گاهی ابهام در مصرف وجود دارد، اما اگر قدر متیقن و مشخصی از مصرف قابل استنباط باشد یا حاکم بتواند با تفسیر اراده واقف، موقوف علیه را تشخیص دهد، وقف باطل نمی شود. اما اگر هیچ راهی برای تشخیص مصرف وجود نداشته باشد، وقف باطل خواهد بود. این مفهوم نیز با وقف بر نفس متفاوت است، زیرا در وقف بر نفس، موقوف علیه (واقف) معلوم است، اما ایراد به اصل انتفاع واقف از مال خودش وارد است.

نقش متولی و ناظر در وقف

متولی، شخصی است که واقف او را برای اداره امور موقوفه تعیین می کند. ناظر نیز شخصی است که بر اعمال متولی نظارت دارد.

توضیح: واقف می تواند خود را به عنوان متولی یا ناظر موقوفه خود قرار دهد و این امر با وقف بر نفس متفاوت است و هیچ اشکالی ندارد. در این حالت، واقف به عنوان مدیر یا ناظر، وظیفه حفظ و اداره موقوفه و صرف منافع آن در جهت نیت وقف را بر عهده دارد و خودش به عنوان موقوف علیه از منافع بهره مند نمی شود. متولی یا ناظر بودن واقف، به معنای بازگشت مالکیت یا انتفاع به او نیست، بلکه صرفاً به معنای واگذاری مسئولیت اداره امور موقوفه است. این یکی از نکات مهم برای تفکیک بین مسئولیت و حق انتفاع است.

مهمترین تفاوت وقف بر نفس با موارد مشابه، در ماهیت بهره مندی مستقیم واقف از منافع مالی است؛ در حالی که در استثنای منفعت، بهره مندی محدود و فرعی و در نقش متولی و ناظر، وظیفه مدیریتی و نظارتی مطرح است و نه انتفاع مستقیم از کل مال.

نتیجه گیری

نهاد وقف در نظام حقوقی ایران، با وجود اهداف عالی و خیرخواهانه، تابع قواعد و ضوابط دقیقی است که عدم رعایت آن ها می تواند به بطلان این عمل حقوقی منجر شود. یکی از این قواعد اساسی، منع انواع وقف بر نفس است که به صراحت در ماده 72 قانون مدنی پیش بینی شده و ریشه در اصول فقهی حبس عین و تسبیل منفعت دارد. وقف بر نفس به هر اقدامی اطلاق می شود که واقف، خود را مستقیماً یا غیرمستقیماً موقوف علیه قرار دهد یا منافع موقوفه را برای پرداخت دیون یا مخارج شخصی خود اختصاص دهد. چنین وقفی از همان ابتدا باطل است و هیچ اثر حقوقی بر آن مترتب نمی شود.

این مقاله با تحلیل جامع ابعاد مختلف وقف بر نفس، انواع آن (واقعی و حکمی) و مصادیق هر یک را روشن ساخت. وقف بر نفس واقعی شامل حالتی است که واقف صراحتاً خود را موقوف علیه قرار می دهد، در حالی که وقف بر نفس حکمی به مواردی اشاره دارد که منافع موقوفه به صورت غیرمستقیم و از طریق شروط خاص به واقف بازمی گردد، مانند وقف برای پرداخت دیون واقف یا وقف به شرط عوض که به موقوفه سرایت کند.

همچنین، برای جلوگیری از خلط مبحث، تفاوت های کلیدی بین وقف بر نفس و موارد مشابه اما صحیح یا با حکم متفاوت، مانند وقف منقطع الاول و منقطع الآخر، استثنای برخی منافع برای واقف، و وقف به قصد فرار از دین، تبیین گردید. به طور خاص، تأکید شد که واقف می تواند متولی یا ناظر موقوفه خود باشد، بدون آنکه این امر به معنای وقف بر نفس تلقی شود.

در پایان، درک صحیح از این تمایزات برای هر واقف، حقوقدان، یا متولی موقوفات از اهمیت بالایی برخوردار است. لزوم مشاوره حقوقی پیش از اقدام به وقف، برای تضمین صحت و اجرای دقیق نیت واقف و جلوگیری از بطلان وقف، امری حیاتی است. چنین تدبیری به حفظ ارزش و کارکرد این نهاد ارزشمند در جامعه کمک شایانی خواهد کرد.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا