فرق محجور و مهجور
محجور به کسی اطلاق می شود که به حکم قانون از تصرف در اموال و حقوق مالی خود منع شده است، در حالی که مهجور به معنای جدا افتاده، متروکه یا دور از توجه است. این دو واژه با ریشه های لغوی و کاربردهای کاملاً متفاوت، اغلب با یکدیگر اشتباه گرفته می شوند، به ویژه در متون غیرتخصصی. درک صحیح تمایز میان این دو کلمه، نه تنها برای دقت در نگارش و گفتار ضروری است، بلکه در حوزه های تخصصی نظیر حقوق، از اهمیت بنیادین برخوردار است؛ چرا که هرگونه اشتباه در به کارگیری آن ها می تواند به سوءتفاهم های جدی و حتی تبعات قانونی منجر شود. این مقاله به بررسی جامع ابعاد لغوی، ادبی و حقوقی این دو واژه می پردازد تا راهنمایی دقیق و معتبری برای تفکیک آن ها ارائه دهد و خواننده را با کاربردهای صحیح و مصادیق مربوطه آشنا سازد.

مهجور: در قلمرو زبان و ادبیات فارسی
واژه «مهجور» ریشه ای عمیق در زبان عربی دارد و از بُعد لغوی با مفاهیم دوری و ترک شدن پیوند خورده است. این کلمه در طول تاریخ ادبیات فارسی، معنای غنی و پرباری یافته و در اشعار و متون کهن به شیوه های گوناگون به کار رفته است. برای درک کامل این واژه، لازم است به ریشه شناسی، مترادفات و کاربردهای ادبی آن بپردازیم.
معنی لغوی و ریشه شناسی مهجور
«مهجور» از ریشه عربی «هجر» به معنای دوری کردن، ترک کردن، و جدا شدن می آید. این ریشه، مفاهیمی چون فراق، جدایی، و متروک ماندن را دربرمی گیرد. در لغت نامه های معتبر فارسی، تعاریف متعددی برای «مهجور» ذکر شده است که همگی حول محور این معانی اصلی می چرخند:
- لغت نامه دهخدا: مهجور را به معانی «سخن پریشان و هذیان»، «سخنی که استعمال آن ترک شده باشد»، «جدامانده، جدایی کرده شده و گذاشته شده» و «بی بهره و بی نصیب» تعریف کرده است. این تعریف جامع، ابعاد مختلف کاربرد این واژه را نشان می دهد، از کلامی که رها شده تا شخصی که جدا افتاده است.
- فرهنگ معین: «مهجور» را به سادگی «دور افتاده، جدا افتاده» معنا می کند.
- فرهنگ عمید: تعریفی مشابه فرهنگ معین ارائه داده و آن را «جدا مانده، دور افتاده» می داند.
بنابراین، محور اصلی معنای لغوی مهجور، بر مفهوم «دوری» و «ترک شدن» استوار است، خواه این دوری فیزیکی باشد، خواه معنوی و از بستر توجه و کاربرد.
مترادف ها و متضادهای مهجور
برای روشن تر شدن مفهوم «مهجور»، بررسی کلمات هم معنی و متضاد آن می تواند مفید باشد:
مترادف های مهجور:
- جدا افتاده
- دور
- دورافتاده
- متروکه
- جران کشیده
- بی بهره
- بی نصیب
- مطرود
- منزوی
- فراموش شده
متضادهای مهجور:
- مشهور
- شناخته شده
- مورد استفاده
- مورد توجه
- رایج
کاربرد مهجور در شعر و نثر فارسی
واژه «مهجور» در طول تاریخ ادبیات فارسی، به کرات توسط شاعران و نویسندگان برجسته برای بیان حالات عاطفی و مفاهیم عمیق به کار رفته است. این کاربردها عمدتاً بر محور دوری، فراق، و نادیده گرفته شدن می چرخد:
- رودکی: در یکی از اشعار خود می گوید:
و گشته زین پرند سبز شاخ بیدبن ساله
چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر لالهدر این بیت، «مهجوران» به معنای «افراد جدا افتاده و رنج دیده از فراق» به کار رفته است.
- فرخی سیستانی:
تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج
تا زرد بود چون رخ مهجوران آبیاینجا نیز مهجوران به کسانی اشاره دارد که به دلیل دوری و فراق، رنگ پریده و رنجور گشته اند.
- منوچهری:
باغ معشوقه بد و عاشق او بود سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصابدر این بیت، «مهجور» به معنای عاشق تنها و جدا افتاده از معشوق است.
- نظامی گنجوی:
تنگ جهان بر من مهجور باد
گرد من از دامن من دور باد«مهجور» در اینجا به مفهوم تنهایی و دوری از یار اشاره دارد.
- عطار نیشابوری:
گر وصال شاه می داری طمع
از وجود خویشتن مهجور باشدر این مصرع، مهجور بودن به معنای «دوری از خود و تعلقات نفسانی» برای رسیدن به وصال الهی است، که معنایی عرفانی و عمیق تر را دربرمی گیرد.
- مولوی:
کآن نبد معروف و بس مهجور بود
از قلاع و از مناهج دور بوددر این بیت، «مهجور» به چیزی اطلاق می شود که ناشناخته و دور از دسترس همگان است.
- سعدی شیرازی:
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورماین بیت حس دردناکی از نزدیکی فیزیکی و دوری معنوی را به تصویر می کشد، جایی که شخص حتی در کنار محبوب خود نیز احساس مهجوری و جدایی دارد.
علاوه بر اشعار، در متون نثر کهن نیز «مهجور» به کار رفته است. برای مثال، در کلیله و دمنه، می خوانیم: «آن حِکَم و مواعظ مهجور مانده بود.» یا «اقوال پسندیده مدروس گشته… و راستی مهجور و مردود.» این کاربردها نشان می دهد که «مهجور» می تواند به مفاهیم و عقاید فراموش شده یا نادیده گرفته شده نیز اطلاق شود.
یکی از اصطلاحات مهم که در آن واژه «مهجور» به کار رفته، «قرآن مهجور» است که در آیه ۳۰ سوره فرقان آمده: «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (و پیامبر گفت: پروردگارا! قوم من این قرآن را مهجور گرفتند). در اینجا، «مهجور» به معنای «رها شده»، «فراموش شده»، «کنار گذاشته شده» یا «نادیده گرفته شده» است و اشاره به قوم پیامبر دارد که قرآن را از حیات عملی خود دور کرده بودند.
تلفظ و نکات املایی مهجور
تلفظ صحیح واژه «مهجور» به صورت /mahjur/ است. این کلمه همواره با حرف «ه» و کسره بر روی «م» و ضمه بر روی «ج» نوشته می شود و هیچ گونه ابهام املایی در ساختار آن وجود ندارد. اشتباه در تلفظ یا املای این کلمه ممکن است ناشی از شباهت ظاهری آن با واژه «محجور» باشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
محجور: در قلمرو حقوق و قانون ایران
در مقابل «مهجور» که عمدتاً کاربرد ادبی و لغوی دارد، «محجور» واژه ای تخصصی با بار معنایی حقوقی است. این کلمه به وضعیتی خاص در قانون اشاره می کند که در آن شخص از انجام برخی اعمال حقوقی خود منع شده است. درک مفهوم «محجور» در نظام حقوقی ایران، برای هر فردی که با مسائل قانونی سروکار دارد یا به دنبال فهم دقیق اصطلاحات حقوقی است، حیاتی است.
معنی لغوی و ریشه شناسی محجور
«محجور» نیز مانند «مهجور» ریشه ای عربی دارد، اما از ریشه «حجر» گرفته شده است. ریشه «حجر» در زبان عربی به معنای «منع کردن»، «بازداشتن» و «احاطه کردن» است. این مفهوم منع و بازداشتن، اساس معنای حقوقی «محجور» را تشکیل می دهد.
در لغت نامه های معتبر فارسی، تعاریف زیر برای «محجور» ذکر شده است:
- لغت نامه دهخدا: «محجور» را به معانی «بازداشته شده و منع کرده شده»، «ممنوع از تصرف در مال خود» و «محجورعلیه» تعریف می کند. همچنین به معنای «بنده بازداشته شده» و «حرام، محرم» نیز اشاره دارد.
- فرهنگ معین: «شخص بالغی که توانایی ذهنی کافی ندارد و به حکم دادگاه زیر سرپرستی شخص دیگری قرار می گیرد.» این تعریف مستقیماً به مفهوم حقوقی کلمه اشاره دارد.
- فرهنگ عمید: «کسی که به واسطه سفاهت و کم عقلی از تصرف در اموال خود منع شده باشد.» این تعریف نیز بر جنبه حقوقی و مالی تمرکز دارد.
بنابراین، برخلاف «مهجور» که بر «دوری» تأکید دارد، «محجور» بر مفهوم «منع شدن» و «بازداشته شدن از تصرف» دلالت می کند که این منع جنبه قانونی دارد.
مترادف ها و متضادهای محجور
برای روشن تر شدن مفهوم «محجور» در حوزه حقوق، بررسی کلمات هم معنی و متضاد آن ضروری است:
مترادف های حقوقی و عمومی محجور:
- مفلس (در برخی بسترها، نه کاملاً یکسان)
- ورشکسته (در برخی بسترها، نه کاملاً یکسان)
- سفیه
- دیوانه (مجنون)
- ممنوع التصرف
- محجورعلیه
- فاقد اهلیت استیفا
- صغیر
توضیح: واژه های «مفلس» و «ورشکسته» گرچه نوعی از ممنوعیت تصرف را دربردارند، اما مصادیق حجر به معنای عام نیستند. حجر ورشکسته ناشی از وضعیت مالی و تجاری اوست، در حالی که حجر صغیر، مجنون و سفیه، ناشی از نقص در قوای عقلانی یا عدم بلوغ است. با این حال، در برخی متون قدیمی یا عامیانه ممکن است به عنوان مترادف برای وضعیت محدودیت تصرف به کار روند.
متضادهای محجور:
- رشید
- دارای اهلیت
- عاقل
- بالغ
مفهوم حقوقی حجر و اهلیت استیفا
در اصطلاح حقوقی ایران، «محجور» به کسی گفته می شود که به حکم قانون از انجام تصرفات حقوقی در اموال و حقوق مالی خود منع شده است. این منع قانونی، «حجر» نامیده می شود. هدف اصلی قانون از وضع مقررات حجر، حمایت از اشخاصی است که به دلیل نقص در قوای عقلانی یا عدم بلوغ کافی، قادر به تشخیص نفع و ضرر خود نیستند و ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گیرند.
یکی از مفاهیم کلیدی در این زمینه، اهلیت استیفا است. اهلیت استیفا به توانایی شخص برای اجرای حقوق مالی خود اطلاق می شود، یعنی توانایی اعمال حقوقی مانند خرید، فروش، اجاره، رهن، ازدواج، طلاق، وصیت و… به صورت مستقل. اشخاص محجور فاقد اهلیت استیفا هستند و نمی توانند بدون دخالت ولی، قیم یا وصی خود، به طور مستقل اعمال حقوقی انجام دهند. معاملات و اعمال حقوقی که توسط یک محجور بدون رعایت تشریفات قانونی و دخالت نماینده قانونی او انجام شود، ممکن است باطل یا غیرنافذ تلقی گردد.
حجر عبارت است از منع شخص به حکم قانون از اینکه بتواند امور خود را به طور مستقل و بدون دخالت دیگری اداره کند و شخصاً اعمال حقوقی انجام دهد و فاقد اهلیت استیفا باشد.
انواع محجورین در قانون مدنی ایران
قانون مدنی ایران، اشخاص محجور را به سه دسته اصلی طبقه بندی کرده است: صغار، مجانین و سفها. این تقسیم بندی بر اساس نوع نقص در توانایی های ذهنی و فکری افراد صورت گرفته است:
صغار
صغیر به کسی گفته می شود که به سن بلوغ قانونی نرسیده باشد. سن بلوغ در قانون مدنی ایران برای پسران ۱۵ سال تمام قمری و برای دختران ۹ سال تمام قمری است. با این حال، رسیدن به سن بلوغ به تنهایی برای داشتن اهلیت استیفا کافی نیست و شخص باید علاوه بر بلوغ، به سن رشد نیز رسیده باشد. سن رشد در رویه قضایی ایران عموماً ۱۸ سال تمام شمسی در نظر گرفته می شود.
- صغیر غیرممیز: کودکی است که قدرت تشخیص خوب و بد و نفع و ضرر را به هیچ وجه ندارد (مانند نوزاد). اعمال حقوقی صغیر غیرممیز، حتی با اذن ولی یا قیم، باطل است و هیچ اثر قانونی ندارد.
- صغیر ممیز: کودکی است که گرچه به سن بلوغ و رشد نرسیده، اما تا حدی قدرت تشخیص نفع و ضرر را دارد. معاملات مالی صغیر ممیز، در صورتی که صرفاً نافع باشد (مانند قبول هبه)، صحیح است. اما معاملاتی که برای او ضرر دارد (مانند فروش مالش) یا هم نفع و هم ضرر دارد (مانند خرید و فروش عادی) بدون اذن ولی یا قیم غیرنافذ است؛ یعنی صحت آن بستگی به تأیید ولی یا قیم دارد.
مجانین
مجنون به کسی گفته می شود که دارای اختلال شدید روانی یا جنون است و عقل وی زایل شده است، به طوری که قادر به درک اعمال خود و تمییز نفع و ضرر نیست. جنون می تواند دو نوع باشد:
- جنون دائم: فرد همواره در حالت جنون قرار دارد. اعمال حقوقی مجنون دائمی، در هر زمان که انجام شود، باطل است.
- جنون ادواری: فرد دارای دوره های جنون و افاقه (سلامت عقل) است. اعمال حقوقی که مجنون ادواری در دوره جنون انجام دهد، باطل است. اما اعمال حقوقی که در دوره افاقه انجام می دهد، صحیح محسوب می شود، مشروط بر آنکه رشد او محرز باشد.
حجر مجنون نیاز به حکم دادگاه ندارد و از زمان آغاز جنون، حتی قبل از صدور حکم، ایجاد می شود. با این حال، اثبات جنون و زمان آغاز آن در دادگاه اهمیت دارد.
سفها
سفیه یا غیررشید، شخصی است بالغ و عاقل که توانایی اداره امور مالی خود را به نحو عقلایی ندارد و اموال خود را در راه های غیرمنطقی و بدون غبطه (صلاح) تلف می کند. سفیه با مجنون تفاوت دارد؛ سفیه عقل دارد اما قدرت مدیریت مالی او ضعیف است، در حالی که مجنون فاقد عقل است.
* اعمال حقوقی سفیه در امور مالی (مانند خرید و فروش، اجاره) بدون اذن ولی یا قیم، غیرنافذ است و صحت آن منوط به تنفیذ نماینده قانونی اوست.
* اما اعمال غیرمالی سفیه (مانند ازدواج یا طلاق) بدون اشکال است و خود سفیه می تواند آن ها را انجام دهد، مگر اینکه ازدواج به دلیل مهریه سنگین جنبه مالی غالب پیدا کند.
ولی قهری (پدر و جد پدری)، وصی (کسی که توسط ولی قهری برای اداره امور محجور تعیین می شود) و قیم (کسی که توسط دادگاه برای اداره امور محجورین فاقد ولی قهری یا وصی تعیین می شود) مسئولیت اداره اموال و حقوق محجورین را بر عهده دارند و موظف به رعایت غبطه و صلاح محجور هستند.
فرایند تشخیص و صدور حکم حجر
صدور حکم حجر برای افراد بالغ (مجانین و سفها) یک فرایند قانونی است که توسط دادگاه انجام می شود. این فرایند معمولاً زمانی آغاز می شود که یکی از بستگان نزدیک، دادستان، یا هر فرد ذی نفع دیگری متوجه وضعیت حجر شخص شود و درخواست صدور حکم حجر را به دادگاه ارائه دهد.
مراحل کلی فرایند صدور حکم حجر:
- درخواست به دادگاه: ذی نفعان یا دادستان با ارائه مدارک و دلایل، از دادگاه درخواست صدور حکم حجر می کنند.
- ارجاع به کارشناس: دادگاه معمولاً برای تشخیص دقیق وضعیت روانی یا عقلی فرد، او را به کارشناس پزشکی قانونی یا روانپزشک معرفی می کند تا نظر تخصصی خود را ارائه دهد. این نظر کارشناسی، نقش محوری در تصمیم گیری دادگاه دارد.
- بررسی مدارک و شهادت شهود: دادگاه علاوه بر نظر کارشناس، مدارک و شواهد دیگر (مانند سوابق پزشکی، رفتار فرد) را بررسی کرده و در صورت لزوم از شهود نیز تحقیق به عمل می آورد.
- صدور حکم حجر: در صورتی که دادگاه، وضعیت حجر فرد را محرز تشخیص دهد، حکم حجر را صادر می کند. این حکم، آغاز محدودیت های قانونی برای شخص محجور در انجام اعمال حقوقی است.
- تعیین قیم: پس از صدور حکم حجر، دادگاه برای اداره امور محجور، یک قیم تعیین می کند، مگر اینکه ولی قهری یا وصی وجود داشته باشد.
بیماری هایی مانند زوال عقل (آلزایمر پیشرفته)، اختلالات شدید روانی مانند اسکیزوفرنی مزمن، یا عقب ماندگی ذهنی شدید، از جمله مواردی هستند که می توانند منجر به صدور حکم حجر شوند. این بیماری ها باعث می شوند که فرد توانایی تصمیم گیری عقلانی و مدیریت امور مالی خود را از دست بدهد و نیاز به حمایت قانونی پیدا کند.
تلفظ و نکات املایی محجور
تلفظ صحیح واژه «محجور» نیز مانند «مهجور» به صورت /mahjur/ است. با این حال، تفاوت اصلی در حرف «ح» به جای «ه» است که ریشه و معنای کاملاً متفاوتی را ایجاد می کند. در نگارش، باید به دقت از حرف «ح» برای این واژه استفاده شود تا از هرگونه ابهام با «مهجور» جلوگیری به عمل آید.
تفاوت محجور و مهجور: تحلیل جامع
پس از بررسی تفصیلی هر دو واژه در بافت های لغوی، ادبی و حقوقی، اکنون زمان آن رسیده است که به مقایسه ای دقیق بپردازیم تا تمایزات کلیدی «محجور» و «مهجور» به طور کامل روشن شود. این دو واژه با وجود شباهت آوایی، در ریشه، معنا، و حوزه کاربرد، از یکدیگر متمایزند.
مقایسه بر اساس ریشه و معنا
تفاوت اصلی بین «محجور» و «مهجور» در ریشه لغوی آن ها نهفته است:
- «مهجور» از ریشه «هجر» به معنای دوری، جدایی، و ترک شدن می آید. بنابراین، معنای اصلی آن «جدا افتاده»، «متروکه»، یا «دور از توجه و استفاده» است.
- «محجور» از ریشه «حجر» به معنای منع، بازداشتن، و حبس کردن می آید. لذا، معنای اصلی آن «منع شده از تصرف در امور مالی و حقوقی به حکم قانون» است.
این تفاوت ریشه ای، منجر به تفاوت های بنیادین در کاربرد و آثار هر دو واژه می شود.
جدول مقایسه کلیدی
برای درک بهتر تمایزات، می توانیم این دو واژه را در یک جدول مقایسه ای جامع بررسی کنیم:
معیار مقایسه | مهجور | محجور |
---|---|---|
ریشه لغوی | «هجر» (به معنای دوری، جدایی، ترک) | «حجر» (به معنای منع، بازداشتن، احاطه) |
معنای اصلی | جدا افتاده، دورافتاده، متروکه، فراموش شده، بی بهره | منع شده از تصرف در اموال و حقوق مالی به حکم قانون |
حوزه کاربرد | زبان عمومی، ادبیات، شعر، نثر کهن | حقوق و قانون، اصطلاحات قضایی |
مصادیق و مثال ها | سخن مهجور، قرآن مهجور، عاشق مهجور، کلام متروک | صغیر، مجنون، سفیه، ممنوع التصرف، محجورعلیه |
آثار قانونی | ندارد (فاقد جنبه حقوقی است) | دارد (اعمال حقوقی شخص باطل یا غیرنافذ است) |
هدف از کاربرد | بیان حالت دوری، فراق، فراموشی، عدم استفاده | حمایت از افراد فاقد اهلیت استیفا، نظم حقوقی |
مثال های عملی برای تمایز
برای تثبیت تفاوت در ذهن، به مثال هایی در جملات توجه کنید:
- کاربرد مهجور:
- کلمات کهن فارسی امروزه گاهی در گفتار روزمره مهجور مانده اند. (یعنی کمتر استفاده می شوند و فراموش شده اند.)
- عاشق مهجور، شب و روز در فراق یار می سوخت. (یعنی عاشق دورافتاده از یار و تنها.)
- آن سنت های قدیمی، کم کم به دست فراموشی سپرده شده و مهجور گشته اند. (یعنی کنار گذاشته شده و نادیده گرفته شده اند.)
- کاربرد محجور:
- شخص محجور (مانند صغیر) نمی تواند بدون اجازه قیم خود معامله کند. (یعنی از نظر قانونی از تصرف در اموالش منع شده است.)
- دادگاه با صدور حکم حجر، فرد را محجور اعلام کرد. (یعنی فرد از اهلیت استیفا محروم گشت.)
- بر اساس قانون، افراد محجور نیاز به ولی یا قیم برای اداره امور مالی خود دارند. (یعنی افراد دارای محدودیت قانونی در اعمال حقوقی.)
همانطور که مشاهده می شود، «مهجور» حالتی از دوری و عدم توجه را بیان می کند که بیشتر جنبه ادبی و فرهنگی دارد، در حالی که «محجور» به وضعیت قانونی و حقوقی اشخاص اشاره دارد که از اعمال حقوقی منع شده اند. این تمایز حیاتی است و هرگونه اشتباه در کاربرد می تواند به معنای تغییر کامل مفهوم یک جمله یا متن منجر شود.
اشتباهات رایج در کاربرد واژگان
به دلیل شباهت آوایی و تا حدی نزدیکی مفهوم کلی «محرومیت» یا «محدودیت» در ذهن برخی افراد، استفاده نادرست از «محجور» و «مهجور» به جای یکدیگر، اشتباهی رایج است. این اشتباه به ویژه در متون غیرحقوقی و عمومی دیده می شود. دقت در کاربرد این دو واژه، به ویژه در متون حقوقی و تخصصی، از اهمیت بالایی برخوردار است.
برخی از اشتباهات رایج و تصحیح آن ها:
- اشتباه: «فلانی به دلیل بیماری، از جامعه مهجور شد.»
تصحیح: «فلانی به دلیل بیماری، از جامعه طرد شد/منزوی شد/کنار گذاشته شد.»توضیح: «مهجور شدن» در اینجا به معنای دوری و طرد شدن از جامعه است، اما اگر منظور این باشد که وی از نظر قانونی ممنوع التصرف شده، باید از «محجور» استفاده شود، که معمولاً در این بستر اجتماعی مورد نظر نیست.
- اشتباه: «این فرد به دلیل جنون، اموالش مهجور است.»
تصحیح: «این فرد به دلیل جنون، اموالش تحت حجر است/او فردی محجور است.»توضیح: در اینجا منظور از ممنوعیت قانونی تصرف در اموال است که فقط با «محجور» بیان می شود.
- اشتباه: «واژه های قدیمی، محجور شده اند.»
تصحیح: «واژه های قدیمی، مهجور شده اند.»توضیح: منظور فراموشی و عدم کاربرد است، نه منع قانونی.
- اشتباه: «وصیت نامه مهجور، اعتبار قانونی ندارد.»
تصحیح: «وصیت نامه فرد محجور (فاقد اهلیت)، اعتبار قانونی ندارد.»توضیح: منظور فردی است که از نظر حقوقی اجازه وصیت کردن را ندارد.
دقت در این تمایزات، از سردرگمی مخاطب جلوگیری کرده و به اعتبار و دقت متن می افزاید. به خصوص در اسناد قانونی، لوایح قضایی و متون تخصصی حقوقی، استفاده صحیح و دقیق از این کلمات اجتناب ناپذیر است.
سوالات متداول
در این بخش، به برخی از سوالات رایج پیرامون مفاهیم «محجور» و «مهجور» پاسخ می دهیم تا ابهامات احتمالی را برطرف سازیم.
مهجور ماندن چیست؟
«مهجور ماندن» به معنای جدا افتادن، دور ماندن، فراموش شدن یا مورد بی توجهی قرار گرفتن است. این اصطلاح بیشتر در بافت های ادبی، اجتماعی یا فرهنگی به کار می رود و اشاره به وضعیتی دارد که یک شخص، مفهوم، کلمه، رسم یا حتی یک اثر هنری، از دایره توجه، استفاده یا رواج خارج شده و به نوعی به انزوا رفته است. برای مثال، یک سنت قدیمی ممکن است مهجور بماند، یا یک هنرمند از یادها مهجور بماند.
آیا هر فرد زیر ۱۸ سالی محجور محسوب می شود؟
خیر، هر فرد زیر ۱۸ سالی لزوماً به طور کامل محجور محسوب نمی شود، اگرچه صغیر تلقی می گردد. در قانون ایران، برای اعمال حقوقی مالی، علاوه بر بلوغ، رسیدن به سن رشد نیز ضروری است که معمولاً ۱۸ سال تمام شمسی در نظر گرفته می شود. بنابراین، یک فرد زیر ۱۸ سال (صغیر) هنوز به سن رشد قانونی نرسیده و در تصرفات مالی خود نیاز به اذن ولی یا قیم دارد و از این جهت محجور است. اما در امور غیرمالی (مانند ازدواج) یا برخی امور مالی که صرفاً برای او نفع دارد (مانند قبول هبه)، می تواند با شرایط خاصی عمل کند. پس مفهوم «صغیر بودن» و «محجور بودن» در ارتباط تنگاتنگ هستند، اما جنبه های مختلفی را شامل می شوند.
تفاوت محجور با ورشکسته چیست؟
محجور (صغیر، مجنون، سفیه) به دلیل نقص در قوای عقلانی یا عدم بلوغ، از تصرف در اموال و حقوق مالی خود منع می شود و هدف از حجر، حمایت از خود اوست. این ممنوعیت شامل تمام اموال و تعهدات وی می شود.
اما ورشکسته، تاجری است که به دلیل توقف در پرداخت دیون خود، حکم ورشکستگی او صادر شده است. ورشکستگی یک وضعیت مالی است و هدف از آن، حمایت از طلبکاران و توزیع عادلانه اموال تاجر بین آن هاست. اگرچه فرد ورشکسته نیز از تصرف در اموال خود ممنوع می شود، اما منشأ و هدف این ممنوعیت با حجر تفاوت اساسی دارد. ورشکسته می تواند دارای اهلیت کامل باشد و فقط در مورد اموال مرتبط با ورشکستگی خود محدودیت دارد.
چه کسی می تواند برای یک شخص درخواست صدور حکم حجر کند؟
درخواست صدور حکم حجر معمولاً توسط افراد ذی نفع انجام می شود. مهم ترین اشخاصی که می توانند چنین درخواستی را به دادگاه ارائه دهند عبارتند از:
- پدر یا جد پدری (ولی قهری): در مورد فرزندان خود.
- وصی: در صورتی که توسط ولی قهری تعیین شده باشد.
- همسر: در مورد زن یا شوهر خود.
- بستگان نزدیک: مانند فرزندان، والدین (در صورتی که ولی قهری نباشند)، خواهر و برادر.
- دادستان: به عنوان مدعی العموم و حافظ حقوق عمومی، در صورتی که فرد محجور فاقد ولی قهری یا وصی باشد یا از او حمایت کافی نشود، می تواند اقدام کند.
آیا شخص محجور می تواند ازدواج کند یا طلاق بگیرد؟
این مسئله بسته به نوع حجر متفاوت است:
- صغیر: ازدواج صغیر (پسر و دختر) قبل از رسیدن به سن بلوغ شرعی با اذن ولی و رعایت مصلحت صغیر ممکن است. طلاق صغیر نیز توسط ولی یا قیم او انجام می شود.
- مجنون: مجنون دائم به هیچ وجه نمی تواند ازدواج یا طلاق بگیرد. اعمال حقوقی او باطل است. اما مجنون ادواری در زمان افاقه (سلامت عقل) می تواند ازدواج یا طلاق بگیرد، مشروط بر آنکه رشد او محرز باشد.
- سفیه: سفیه می تواند شخصاً ازدواج کند یا طلاق بگیرد، زیرا این امور جزء تصرفات مالی او محسوب نمی شوند. با این حال، اگر ازدواج به دلیل تعیین مهریه سنگین، جنبه مالی غالب پیدا کند، نیاز به اذن ولی یا قیم او خواهد داشت.
نتیجه گیری
در این مقاله به بررسی جامع و تخصصی تفاوت های میان دو واژه «محجور» و «مهجور» پرداختیم. روشن شد که گرچه این دو کلمه از نظر آوایی شباهت دارند، اما ریشه های لغوی، معانی بنیادین و حوزه های کاربردی کاملاً متفاوتی دارند. «مهجور» از ریشه «هجر» به معنای دوری، ترک شدن و فراموشی است و عمدتاً در ادبیات و زبان عمومی برای بیان حالت انزوا، بی توجهی یا عدم کاربرد به کار می رود. در مقابل، «محجور» از ریشه «حجر» به معنای منع و بازداشتن است و یک اصطلاح تخصصی حقوقی است که به کسی اطلاق می شود که به حکم قانون از تصرف در اموال و حقوق مالی خود منع شده است.
درک دقیق این تمایز نه تنها برای ارتقاء سطح سواد زبانی و ادبی، بلکه برای جلوگیری از خطاهای فاحش در متون حقوقی و قضایی حیاتی است. اشتباه در به کارگیری این واژگان می تواند به سوءتفاهم های جدی و حتی تبعات قانونی منجر شود. لذا، توصیه می شود در هر موقعیتی، با دقت و وسواس به بافت جمله و معنای مورد نظر توجه شود تا همواره از واژه صحیح استفاده گردد. این رویکرد دقیق، به تقویت اعتبار و وضوح ارتباطات، به ویژه در حوزه های تخصصی، کمک شایانی خواهد کرد.