به گزارش مجله رز ، “خراسان” ، این روزنامه این مقدمه را نوشت: این متهم 18 ساله ، كه در تاریخ 17 دسامبر توسط شهروندان در صحنه جنایت دستگیر شد ، صریحاً تصدیق می كند كه مأموریت های مختلف قتل دلیل او را برای كشته شدن کودک پژوسوار یادآوری می کند. معاملات.
این دختر ، جوانی که قبلاً خود را کشمیری معرفی کرده بود ، در صورت عدم موفقیت به مقامات ، کارت شناسایی هویت واقعی خود را برای ارائه اعلام کرد و گفت: “من کشور خارجی هستم و آنها همان اسناد هستند. “
علاوه بر این ، در این مورد یک مجرم است ، و همچنین نام “پاریس در شرکت” است که بر روی بازوی خود خالکوبی شده است ، سوالات خود را در مورد جنایت ، چگونگی بردن خود به مکان ادامه داد: “از سرزمین دیگران می آیند ، و در خانه دید من زندگی می کنند ، و پنجمین در کشور مشهد است. “پدر من برای خانواده زباله و سفارش فروش می گرفت ، اما به نظر بسیاری دیگر افراد می خواستند در راحتی و دختران زندگی کنند!”
این 18 سال مقصر است و ادامه می دهد: “نگاه کنید به اینکه من دختران دیگر را با نرم و نرم زندگی می کنم ، جز این که من هیچ چیز نیستم. در زمان های گذشته ، هنگامی که من کودک بودم ، دوستانش ، که در بلوار طبرسی مشهد زندگی می کنند ، و من به زمان ازدواج او با او رسیدم. این ، با این حال ، پدر من بوده است وقتی کسی را مجبور به هدایت می کنید چرا پدر و عموی من همیشه من را مورد آزار و اذیت و ضرب و شتم قرار می دهند. “در این شرایط من به خانه دویدم و من را پیدا نکردم.”
اعتراف خود را از پسربچه ادامه داد: “در مورد شب ، من کنار خیابان شهید مفتح ایستاده بودم و لیستی از درایو ساب که ترمز شده جلوی من است. از من خواست ، و من وارد خیابان پورسینا شهید رجایی در شهر شدم. برای یک پیرزن که در یکی از دوستانم زندگی نمی کند. من در محله بلند شدم و متوجه شدم خانه یک وسیله نقلیه چراغ پیرزن است و در خانه نیست. به همین دلیل از راننده رنو پارس خواسته ام 100 متر راه است. همچنین بسیار سریع حرکت می کند و جاده قفل شده و در مرکز ماشین قفل می شود ، درها را قفل می کند. در همان زمان اغلب از قصد خارج شده است. “طولی نکشید که او و دوستانش با پیشنهاد من به من پیشنهاد دادند ، بر. “
به همین دلیل ، سوال قاضی قبل از نشستن روی صندلی؟ او گفت: “نه”. من در صندلی عقب بودم. “در راه ، من از راننده به من سلام مفتح شرقی تگرگ خواستم ، زیرا قصد داشتم از آنجا و توالت پیاده شوم ، اما وقتی او از ماشین پیاده شد و در را بست ، راننده عصبانی شد. چه چیزی را محکم بستید؟ “
قاضی از احمدی نژاد پرسید “و من درهای اتومبیل را با قفل مرکزی قفل کردم ، بنابراین نمی توانید پیاده شوید.”
تصمیم گیری درباره علل این کلیسا ، که پاسخی برای این سوال نیست ، پس از یک سکوت طولانی مدت و گفت: “اگر زندگی خوبی مثل دختران دیگر داشتم ، دیگر مشکلی نداشتم” ، وی با بیان اینکه نبرد با راننده جوان “35 سال راننده ( چند شهروند خارجی) تا ارابه خود من را از چند بار دور کرد. سادگی و حیا یک تصویر ، در دست من و در اطراف گردن او ، و دستانش به من آمد ، آنها با دندان هایشان قروچه کردند و به زمین افتادند. وقتی او برخاست و آن را گرفت ، و او شمشیر و مین را از کیسه بیرون آورد و درایو را به ضربه وارد کرد. قفسه سینه را گرفت و او را گرفت ، اما بازوی من به راننده فشار داد و چاقو را انداخت. “بعد از آن ، مردم دور هم جمع شدند و من را دستگیر کردند.
پس از یك كودك ، اعتراف دختر به مرگ وی ، قاضی چیزهایی كه در سیاه چال بود ، و آنها را به سمت شرق 208 فرستاد ، در دادسرای عمومی Rumum Novarum در مشهد است ، قادر به رسیدگی به پرونده های جنایی سایر احساسات ، یعنی قضاوت در این مورد نبود.
پیام آخر