ایران و معمای افغانستان – مجله رز

تاریخ پنجاه ساله اخیر افغانستان از سویی تداوم صحنه‌ تراژدی جنگ، خشونت، مهاجرت، مواد مخدر و غیره بوده و از سوی دیگر محل تاخت و تاز بازیِ بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی.

به گزارش مجله رز، رضا عطایی» کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران در یادداشتی به بررسی نقش و جایگاه ایران در حلِ معمّای افغانستان پرداخته که در ادامه می‌خوانید.

به گزارش ایراف؛ در این یادداشت آمده است:وضعیت فعلی افغانستان و مسائل عدیده درونی-بیرونی امارت اسلامی طالبان از این کشور چهره‌ای منفی در عرصه جهانی منعکس ساخته و تصویر بیرونی بدان نیز تصویرِ یک دولت-ملتِ شکست خورده است.

موضوع و وضعیت افغانستان، موضوع و وضعیتی چند لایه و پیچیده است که به شدت متأثر از ابعاد ژئوپولتیکی، ژئواستراتژیکی و امنیت انرژی و مسائلی از این دست بوده و عوامل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در روند و نتایج مسائل افغانستان تأثیر دارد که می‌توان مهمترین عامل را در رقابت‌های سایر کشورها در فضای افغانستان دانست.

چراکه امنیت افغانستان تحت تأثیر نیروهای سیاسی-نظامی‌ است که محیط ‌امنیتیِ افغانستان را احاطه کرده‌اند. این نیروها هر یک در ابعاد منطقه‌ای و جهانی، منافعی را دنبال می‌کنند که در صورت تضاد این منافع، از طریق جریانات و گروه‌های وابسته به خود در افغانستان با یکدیگر رقابت می‌کنند. بنابراین آنچه که در موضوع و وضعیت افغانستان جریان دارد رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی با یکدیگر است و تا زمانی که این قدرت‌ها به یک “آتش بس” و سپس “توازن قدرت و قوا” در افغانستان تن ندهند، معمای افغانستان همچنان لاینحل خواهد ماند.

در نوشتار حاضر، ضمن مرور کوتاه بر ریشه‌های بحران در افغانستان، می‌خواهیم نگاه و تحلیلی از نقش و جایگاه ایران در حل معمای افغانستان داشته باشیم. به عبارت دیگر، با تبارشناسی سیر تحولات نیم‌قرن اخیر افغانستان که وضعیت افغانستان امروزی مولِّد آن است به موضوع اصلی یادداشت -نقش ایران در حل معمّای افغانستان- می‌رسیم.

ریشه‌های بحران در تاریخ تحولات افغانستانِ معاصر از کودتای ۲۶ سرطان[تیر] ۱۳۵۲ش (۱۹۷۳م) سردار محمد داوود شروع می‌شود که تبعات این کودتای سرطان‌خیز، خودش را در کودتای کمونیستی ۷ ثور[اردیبهشت] ۱۳۵۷ش (۱۹۷۸م) و روی کار آمدنِ دولت کمونیستی و تحولات بعدی نشان داد.

‌جنگ افغانستان هم به صورت رسمی از سال ۱۹۷۹م با حمله‎ی اتحاد جماهیر شوروی به این کشور آغاز و افغانستان به میدانِ جنگ سرد دو بلوک شرق و غرب تبدیل شد.

وضعیت یادشده به نحوی تداعی کننده “بازی بزرگ” (The Great Game) و توافقنامه ۱۹۰۷م بود که افغانستان در آن برهه به عنوان “کشور حایل” میان روسیه تزاری و بریتانیا به رسمیت شناخته شده بود و اینک به تعبیر احمد رشیدِ پاکستانی، میزبانِ “بازی بزرگ جدید” (The New Great Game) می‌باشد که به حوادث یازدهم سپتامبر ختم شد که در نتیجه با حضور نظامی ایالات متحده بعد از سال ۲۰۰۱م، جنگ‌های پارتیزانی و حملات تروریستی اوج گرفت و رفته رفته بعد از سال ۲۰۱۴م به یک جنگ جبهه‌ای تبدیل شد که طی آن طالبان توانستند بر بخش‌های عظیمی از این کشور تسلط پیدا کنند و بعد از ۲۰ سال جنگ فرسایشی در افغانستان، میان نیروی‌های بین‌المللی به رهبری آمریکا و دولت افغانستان با طالبان، شاهد سقوط نظام مرسوم به جمهوریت و روی کار آمدن دوباره فعلی در آن کشور هستیم.

چنین به نظر می‌رسد با وقوع کودتای سردار داوود -که امسال پنجاهمین سالگرد آن بود- و با سیاست‌های دوره او، افغانستان وارد فاز و ماجرایی شد که تا به امروز ادامه یافته است. واقع قضیه چنین است که با کودتای داوودخان، فضای جنگ و صلح در افغانستان به فضای “جنگ و صلحِ نیابتی” مبدل شد، به نحوی که می‌توان ادعا نمود در نگاهی کلی در تمامی جنگ‌ها و صلح‌های نیم‌قرن اخیر افغانستان، افغانستان و مردم افغانستان، هیچ محلی از اِعرابی نداشته‌اند و این عوامل و بازیگران بیرون از افغانستان و به غیر از مردم افغانستان بوده‌اند که یا فتنه‌انگیز جنگ در افغانستان شده‌اند یا مذاکره‌کننده صلح.

با آنچه گذشت، آشکار و روشن است که تا این صورت‌مساله عوض نشود؛ وضعیت افغانستان نیز افتان و خیزان به همین منوال تداوم می‌یابد.

نقش و جایگاه ایران در حل معمای افغانستان نیز از همین‌جا نمایان می‌شود، که با دارابودن بیشترین ریشه‌ها و پیوندهای امنیتی-سیاسی و اجتماعی-فرهنگی با افغانستان، هماره راه برون‌رفت کشور همسایه‌اش را در داخل افغانستان و توسط تمام جریانات و گروه‌های افغانستان دیده و تاکید نموده است.

اگر نگاه آمریکا و روسیه و چین به افغانستان، نگاه ابزاری و بستر منازعه با رقیب است و پاکستان و هند با عینک سیاسی-امنیتی به افغانستان می‌نگرند که شعله‌وربودنِ بی‌ثباتی در افغانستان به نفع‌شان است، ایران اگر بخواهد هم نمی‌تواند چنین رویکردهایی به کشور همجوارش داشته باشد. زیرا تأثیرپذیرترین و آسیب‌پذیرترین کشور در قبال مسائل افغانستان، باز ایران است که شواهد مثالش از ناامنی مرزها، قاچاق، مواد مخدر، سیل مهاجران و غیره فراوان است.

در همین راستا یادداشتِ “محذورات و مقدورات جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان” را در سایت ایراف بخوانید.

اگرچه سیاست‌های ایران نیز در قبال افغانستان در طول چند دهه اخیر با اشکالات و انتقاداتی مواجه بوده است، اما امید می‌رود که جمهوری اسلامی ایران با رویکرد نقادانه و آسیب‌شناسانه از کارنامه‌ی دیروز و با چشم‌انداز فردای بهتر و پایدار برای هر دو کشور، عملکرد امروزش در افغانستان، وزین و شایسته باشد.

از همین‌روی، از دیدگاه این قلم، تنها کشوری که زمینه، شرایط و همچنین بسترهای لازم برای برگزاری نشست‌های گفتگوهای افغانستان را دارد، ایران می‌باشد. چرا که هم با اکثر جریانات و گروه‌های مختلف افغانستان در تعامل و گفتگوست یا می‌تواند بستر گفتگو و تعامل را به وجود آورد و دیگر این‌که نقش و جایگاه ایران، با تمام رقابت‌ها و تنازعاتی که با آن می‌شود، در معادلات منطقه‌، غیر قابل انکار و حذف ناشدنی است.

ایران با توجه به تعاملی که با تمام گروه‌ها و جریانات مختلف افغانستان دارد و یا با توجه به زمینه‌های چنین تعاملی که در میان تمام گروه‌های افغانستان می‌تواند داشته باشد، مهم‌ترین و مناسب‌ترین کشور منطقه‌ای-بین‌المللی است که می‌تواند نقش آفرینی موثر در میزبانی از گفتگوهای بین‌الافغانی ایفا نماید که مشابه نتیجه کنفرانس بُن، تکرار نشود.

در شرایط حال حاضر، این امکان بازیگری در مقایسه با سایر بازیگرانِ دخیل دردمعمای افغانستان، چنین به نظر می‌می‌رسد تنها برای ایران فراهم است چرا که هم با حکومت فعلی افغانستان تعامل دارد و هم با گروه‌های مخالف و اپوزیسیون حکومت فعلی افغانستان می‌تواند داشته باشد. در صورتی که برای سایر بازیگران دخیل در موضوع افغانستان، چه کشورهای همسایه و منطقه و چه بازیگران فرامنطقه‌ای، در خوشبینانه‌ترین شکل ممکن، با یک طرفِ معما در تعامل یا در مسیر تعامل هستند.

البته شایان ذکر است طبق قاعده بازی با حاصل جمع صفر در اصول روابط ‌بین‌الملل که بر فضای سیاست و قدرتِ نظام بین‌الملل حاکم است و با کمال تأسف موضوع و وضعیتِ افغانستان برای کشورهای همسایه و سایر بازیگران فرامنطقه‌ای، نیز متأثر از آن است که در سرآغاز یادداشت بدان اشاراتی شد؛ ایران نیز زمانی می‌تواند نقش محوری در حل معمای افغانستان ایفا نماید که منافع و مقاصد سایر بازیگران داخلی و خارجی‌ِ دخیل در موضوع و وضعیتِ افغانستان را بشناسد و دست به اقدام زند.

انتهای پیام 

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا