مدافع پیشین تیم ملی میگوید دوست دارد ایران پس از سالها قهرمان جام ملتهای آسیا شود؛ البته او یک گله هم دارد و معتقد است ملیپوشانی که سنی از آنها گذشته است یا خودشان تصمیم بگیرند که کنار بروند یا اینکه کادر فنی تیم ملی تصمیم بگیرد این موقعیت را برای جوانان مستعد در تیم ملی فراهم کند زیرا مردم هم از این اسمهای تکراری و سن بالای بازیکنان تیمملی خسته شدهاند.
به گزارش مجله رز، نعیم سعداوی متولد ۱۳۴۸ در خوزستان است. او هم مثل خیلی از خوزستانیهای علاقهمند به فوتبال که توانستند به تیم ملی و تیمهای سرخ آبی پایتخت راه پیدا کنند، فوتبال را در کودکی از زمینهای خاکی خوزستان و اهواز شروع کرد. کودکیاش با عکسهای بازیکنان پرسپولیس گذشت اما با جدی شدن فعالیتش در فوتبال و بازی در تیم جنوب اهواز، پرسپولیس تیم محبوبش نیز خواهان جذب او شد. پنج سال حضور در پرسپولیس او را در فوتبال ایران باتجربه کرد و حتی شرایط حضور در فوتبال آلمان هم برای او پیش آمد ولی به گفته خودش «نیمکتنشین شدن او در تیمملی توسط جلال طالبی در جام جهانی ۹۸» – که انتخاب او را خیانت در حق تیم ملی ایران میداند – باعث شد باشگاه آلمانی از جذب او خودداری کند.
سعداوی همیشه بازیکن بی حاشیهای در فوتبال ایران بود و اخلاق مداری جزو اولویت هایش قرار داشت؛ شیوهای که او در زمان مربیگریاش در تیمهای مختلف نیز از آن استفاده کرد. سعداوی زمانی که دستیار اسکوچیچ در فولاد بود هم بدون این که در آن مقطع به حواشی پیش آمده در جذب بازیکن توسط این مربی کروات دامن بزند استعفا کرد و رفت. او میگوید هیچ وقت نخواسته در این فوتبال به هر قیمتی فقط باشد.
سعداوی میتوانست باز هم در تیمهای دیگر از جمله تیمهای خوزستان سرمربیگری کند اما یک اتفاق غم انگیز او را به طور کلی از فوتبال دور کرد. او تقریبا یک سال پیش از همهگیری کرونا همسر خود را که پزشک بود به طور ناگهانی از دست داد و فوت همسرش باعث شد او تمام هم و غم خود را برای گذراندن در کنار فرزندانش بگذارد و به گفته خودش سالهاست که اولویت اول تا آخر زندگی او، فرزندانش هستند.
نعیم سعداوی که اکنون در ایران زندگی نمیکند، پس از سالها، چند روز به ایران برگشت و شرایط گفتوگو با او برای ما فراهم شد. در ادامه مشروح گفتوگوی مجله رز با بازیکن پیشین تیم ملی و تیمهای چون پرسپولیس و فولاد را میخوانید.
* از چگونگی علاقهمندی به فوتبال و ورود به این عرصه بگویید.
با توجه به اینکه در خوزستان خیلی از بچهها در محلات به فوتبال علاقهمند هستند، من هم در زمان کودکی از این موضوع مستثنی نبودم. در محله آخر آسفالت اهواز متولد شدم و دور و اطراف ما زمینهای خاکی زیادی وجود داشت و فقط به خاطر اینکه خانوادهام اجازه دهند فوتبال بازی کنم، درس میخواندم. حتی بچه که بودم با توجه به اینکه معمولا روزهای جمعه فوتبال بازی میکردیم، گاهی اوقات در زمستانها در حال بررسی هوا بودم که مبادا باران ببارد ونتوانیم فوتبال بازی کنیم. تا این حد عاشق فوتبال بودم. این علاقهمندی بیشتر شد و این مسیر را ادامه دادم. در برههای نیز آقای نادر زرگانی به من گفت تو استعداد خوبی هستی و اگر تلاشت را بیشتر کنی میتوانی به جایگاههای بالاتری در فوتبال دست پیدا کنی. شاید ابتدا پذیرش این صحبتها برایم سنگین بود اما بعدها که تلاشم را مضاعف کردم و با توجه به زحمات مربیان خیلی خوبم از جمله لفته سه برداران، مسیر برای من با انتخابهای درست هموار شد و توانستم پلههای رشد و ترقی را یکی یکی طی کنم. شاید اگر کمی شانس بیشتر با من یار بود، حتی می توانستم کیفیت بهتری از خودم نشان دهم، هرچند همین قدر هم رضایت دارم.
گروه ملی اولین تیمی بود که من به عضویت آن درآمدم، هرچند که در فضای مجازی به اشتباه از حضور من در تیمهای بهمن کرج و نفت آبادان نیز نام برده میشود. در ادامه هم به تیم جنوب اهواز رفتم و از همین تیم راهی پرسیپولیس و بعد هم فولاد شدم. با پیراهن فولاد نیز از عرصه فوتبال خداحافظی کردم.
* چه شد که نعیم سعداوی به تیم پرسپولیس پیوست؟
از دوران کودکی به این تیم علاقه داشتم و یادم است که کمد مخصوصی برای خودم داشتم که سمت داخلی و خارجی درِ آن را با عکسهای بازیکنان پرسپولیس پُر کرده بودم و در رویای این تیم به سر میبردم. آن زمان این رویا برای من دست نیافتنی بود و هیچوقت فکر نمیکردم که خودم روزی بتوانم از بازیکنان پرسپولیس باشم اما از آنجا که همه چیز به عشق و علاقه و پشتکار انسان بستگی دارد و اینکه بتواند گامهای سخت را به خوبی طی کند، من هم توانستم با پشتکاری که داشتم به آنچه در ذهن داشتم، دست پیدا کنم و پنج سال در پرسپولیس توپ بزنم. زمانی که با تیم جنوب اهواز بودم قرارداد دو ساله با این تیم داشتم که در سال اول پیشنهادهای خوبی به من رسید اما با توجه به قراردادم نمیتوانستم جدا شوم و به نظرم مسئولان باشگاه تصمیم عاقلانهای گرفتند زیرا هنوز جوان بودم و از پختگی لازم برخوردار نبودم.
در سال دوم همراه با تیم جنوب اهواز تجربه خیلی بیشتری کسب کردم و توانستم شرایط بهتری برای خودم و تیمم رقم بزنم و حتی به یک مهره کلیدی تبدیل شده بودم. در همین فصل پیش از اتمام مسابقات پیشنهادهای بسیار زیادی به دست من رسید و شاید در آن مقطع، ۹ تیم لیگ برتری خواهان جذب من بودند. در آن زمان پیشنهادهای عجیب و غریبی به دست من میرسید و یکی از پیشنهادها این بود که خانوادهات را به حج تمتع خواهیم فرستاد و پیشنهاد دیگر اهدای خودرو بود. به هر حال پیشنهادهایی به من میشد که بتوانند من را برای رفتن به آن تیمها وسوسه کنند. اما بعد از اینکه آقای سعادت به عنوان نماینده پرسپولیس برای مذاکره با من به اهواز آمد و عنوان کرد که پرسپولیس علاقهمند جذب من است، با توجه به اینکه دیگر قراردادم با جنوب اهواز به اتمام رسیده بود، این همکاری را پذیرفتم. البته استقلال تهران، پاس و سایپا هم با من صحبت کرده بودند و پیشنهادهای دیگر را هم بررسی کردم اما واقعاً دلم با پرسپولیس بود و به همین خاطر با این باشگاه قرارداد سفید امضا کردم. در ادامه نیز از همین پرسپولیس مسیر فوتبالی من شکل دیگری به خود گرفت.
* بحث پرسپولیس شد، درباره وضعیت حال حاضر این تیم هم صحبتی داشته باشید.
قهرهای مهدکودکی یحیی گلمحمدی در روند پرسپولیس تأثیرگذار بود و دو جام را از این تیم گرفت. شرایط حرفهای این نیست که یک مربی هر چند وقت یک بار، هر وقت تیمش نتیجه گرفت همه چیز بر وفق مرادش باشد و اگر تیمش نتیجه نگرفت عنوان کند که بازیکن نگرفتهاند و بودجه لازم را نداشتند. پرسپولیس محبوبترین تیم حال حاضر لیگ ایران است و دلیلی ندارد که یک سرمربی اینگونه رفتار کند و هیچ جای دنیا هم نمیبینید که اگر تیمی نتیجه نگرفت سرمربی آن، هواداران را مقابل مدیریت باشگاه قرار دهد. من نمیخواهم بگویم اشکالی در کار وجود ندارد و قطعاً از لحاظ مدیریتی و فنی اشکالاتی وجود دارد اما این روال نیست که نتیجه نگیری و بعد هم مسبب شرایط سخت را مدیریت بدانید. زمانی که مسئولیت تیمی پذیرفته میشود تمام و کمال مسئولیت فنی آن تیم با سرمربی است و باید پاسخگو باشد.
این سناریو از سوی گلمحمدی تکراری، بچگانه و پیش پا افتاده است؛ سناریویی که در دنیای حرفهای فوتبال امروز خندهدار است. اینکه گلمحمدی هفت بار در سالهای اخیر استعفا کرده، تعجببرانگیز است. اگر بازیهای پرسپولیس را بررسی کنیم این تیم در خیلی از بازیها کیفیت لازم را نداشت و به نظرم خود آقای گلمحمدی هم متوجه این موضوع شده بود و به همین دلیل مجددا اخیرا استعفا کرد. مطمئناً خیلی از هواداران، کارشناسان، گلمحمدی و مدیریت باشگاه نیز از این روند ناراضی بودند. به نظر من گلمحمدی باید زودتر از اینها از پرسپولیس استعفا میکرد.
* ممکن است بهانهتراشیهای گلمحمدی با توجه به صحبتهایی که شما درباره کیفیت بازیهای پرسپولیس داشتید، به نوعی فرار رو به جلو باشد؟
هر طور که بخواهید شرایط را بررسی کنید کار گلمحمدی با پرسپولیس دیگر تمام شده است. نوع رفتاری که او از خودش بروز میداد به گونهای بود که به جدایی او منجر میشد و دیر یا زود این اتفاق باید میافتاد و شاید هم اقدامات او فرار رو به جلو بود زیرا تصمیمش را برای جدایی گرفته بود اما به نظر من اگر این روند ادامه داشت خیلی شفاف بود که احتمالاً خود سیستم مدیریتی تصمیم بگیرد گلمحمدی را کنار بگذارد. البته مربیگری همین است و یک مربی در مقطعی تلاش میکند و موفق میشود و در ادامه ممکن است عدم موفقیت صورت بگیرد و مربی تصمیم به تغییر فضای کاری خود بگیرد. معتقدم که گلمحمدی دیگر چیزی برای آنکه بتواند بیشتر از این به پرسپولیس کمک کند در اختیار نداشت زیرا برای پرسپولیس آوردن جام در لیگ برتر عادی شده است و آنچه باید برای پرسپولیس رقم بخورد فراتر از لیگ ایران است و باید در آسیا عرض اندام کند.
عرض اندام در آسیا برای تیمهای ایرانی بسیار سخت است زیرا با توجه به بودجه و امکانات بسیار پیشرفتهای که به فوتبال به ویژه تیمهای آسیایی وارد شده است شرایط برای تیمهای ایرانی سختتر میشود اما نکته مهم این است که گرفتن جام در فوتبال ایران دیگر هوداران پرسپولیس را خیلی اغنا نمیکند و به فراتر از این نگاه دارند. اکنون هم با توجه به شرایط پیش آمده قهرمانی پرسپولیس در فصل بیست و سوم فوتبال بسیار سخت است اما یکی از گزینهها برای کسب جام است. اکنون مهم است که برای جانشینی گلمحمدی چه تصمیمی گرفته میشود. از نظر من بهترین شخص برای سرمربیگری در پرسپولیس که در دسترس است و سالهاست در این تیم کار کرده و از کیفیت لازم برخوردار است، کریم باقری است. او از هر جهت فاکتورهای لازم را برای هدایت پرسپولیس دارد. باقری یک شخصیت برجسته برای پرسپولیس بوده و به فوتبال ایران و پرسپولیس بسیار آشناست. خیلی مهم است گزینهای که قرار است هدایت پرسپولیس را بر عهده بگیرد از این فاکتورها برخوردار باشد و این تیم را به سرانجامی که برای آن برنامهریزی کردهاند برساند.
* شرایط فوتبال را در ایران به چه صورت میبینید؟
آنقدر رانت در فوتبال ایران وجود دارد که شاهد رقابت سالم و عادلانه نیستیم. اگر این وضعیت را از نظر بودجهای بررسی کنیم، تیمهای به خصوصی با فاصله خیلی زیادی نسبت به سایر تیمها در حال حرکت هستند. هر چند مجرای بودجه برای همه تیمها از یک کانال یعنی کانال دولت است اما میبینیم که تبعیضهای شدید و رانتهای ویژهای وجود دارد. فکر میکنم بودجه سه، چهار تیم اصلاً قابل قیاس با سایر تیمها نیست و تعدادی از تیمها هم که بودجهشان به صورتی است که اندر خم یک کوچه هستند. پس در این فضا نمیتوان گفت که رقابت عادلانه وجود دارد.
حتی اگر بخواهیم باشگاهها را نظر مدیریتی بررسی کنیم متأسفانه خیلی از باشگاهها مدیر متخصص و ورزشی ندارند. ضعف در این زمینه نیز مشخص است و میتوان گفت رانت وجود دارد و خیلی از انتخابها و مسائل در پشت پرده رقم میخورند. در کنار این موضوع آنچه به بدنه فوتبال آسیب جدی وارد کرده سیستم دلالی و مافیاست؛ سیستمی که شدیداً در فوتبال ما حاکم شده است و اگر مدیر، مربی و بازیکن در این چرخه قرار نگیرند کار برای آنها بسیار سخت پیش خواهد رفت. اگر مدیر نخواهد در این چرخه قرار بگیرد به راحتی موانعی در کار او ایجاد میکنند و مربیان هم حتی ممکن است توانمند باشند اما چون در این چرخه قرار ندارد بازیکن به آنها داده نمیشود. عملاً این سیستم دلالی و مافیا ساختار فوتبال را به دست گرفتهاند.
افسوس من از این است که چرا همگان به این موضوع آگاه هستند اما اراده راسخی برای برخورد با این شرایط وجود ندارد. مردم ما خیلی به فوتبال علاقهمند هستند و انتظار دارند با توجه به شرایط اقتصادی سختی که اکنون گریبانگیر جامعه است، حداقل شرایطی به وجود بیاید که بتوانند بازیهای لذتبخشی را فارغ از مسائلی که درباره آن صحبت کردم تماشا کنند. به هر حال شاید تیمهایی که با این گروه دلالی ارتباط نزدیکی داشته باشند بتوانند تیم بهتری ببندند و قاعدتاً نتیجه بهتری هم کسب میکنند.
* البته به نظر میآید در این سالها رسیدگی به تیمهای استقلال و پرسپولیس خوب بوده است.
بله! رسیدگیها خوب بوده و من منکر این موضوع نیستم اما شما تیمهای اماراتی، عربستانی و ژاپنی را هم نگاه کنید که فاصله ما روز به روز با این تیمها بیشتر میشود. اگر بخواهیم رقابت سالم و عادلانه وجود داشته باشد باید تلاش کنیم که فضای فوتبال به سمت سالمسازی پیش برود و شرایط یکسانی ایجاد شود. شما وضعیت تیمهای نفت آبادان، استقلال خوزستان، نساجی و نفت مسجدسلیمان را ببینید. چرا باید چنین شرایطی داشته باشند؟ چرا این تیمها باید در انتظار چند میلیارد پول باشند اما برخی تیمها در حال جروبحث هستند که چرا مثلا بودجه ۸۰۰ میلیاردی ما ۱۰۰۰ میلیارد تومان نیست.
* تا از بحث پرسپولیس خیلی دور نشدهایم درباره مربیگری در این تیم هم توضیح بدهید؛ در مقطعی که شما به عنوان مربی انتخاب شدید عنوان میشد که این انتخاب از سوی پیروانی به دلیل رفاقتی بود که بین شما و او وجود داشت. آیا بر اساس این رفاقت به عنوان مربی کارتان را در پرسپولیس شروع کردید؟
نمیخواهم منکر ارتباط خوب و صمیمیام با آقای پیروانی شوم اما در آن سطح قطعاً هم من و هم آقای پیروانی اگر نمیتوانستیم به هم کمک کنیم فکر نمیکنم رفاقت و رابطه میتوانست در این همکاری تاثیرگذار باشد. قطعاً او تواناییهایی در من دیده بود، همانطور که من هم تواناییها در او دیده بودم. قطعاً هر سرمربی دوست دارد با تفکرات افرادی که احساس میکنند میتوانند به او کمک کنند، کار کنند. فکر میکنم در آن مقطع من و آقای پیروانی خیلی خوب در پرسپولیس کار کردیم اما متأسفانه آن وقتی که باید در اختیار ما قرار داده میشد، قرار ندادند. متأسفانه تصمیمگیریها جای دیگری بود و باز هم تاکید میکنم که مسائل پشت پرده و روابط هستند که سالهاست تصمیماتی را میگیرند که به پیکره اصلی فوتبال ضربه میزند و البته خیلی جالب است که این افراد پشت پرده هستند و افراد دیگر در تیررس بوده و در معرض قرار میگیرند.
* در نهایت شما بعد از پنج سال بازی در پرسپولیس از این تیم جدا شدید و فولاد را برای بازی انتخاب کردید. به نظر میآید خیلی دیر به عضویت تیم شهرتان درآمدید. آیا این به خاطر تمایل شما به بازی در پرسپولیس بود یا خوزستانیها آنطور که باید برای جذب شما اقدام نکردند؟
زمانی که تصمیم گرفتم به پرسپولیس بروم از فولاد هم پیشنهاد داشتم و این را هم بگویم در مقطعی که از پرسپولیس جدا شدم واقعاً تمایلی به جدایی نداشتم اما شرایط به صورتی بود که احساس کردم زمان آن رسیده که از پرسپولیس بروم. در همین مقطع از ذوب آهن و فولاد پیشنهاد داشتم اما به خاطر عشق و علاقهای که به خوزستان و تیم فولاد داشتم و احساس میکردم به این تیم دین دارم و نیز به اندازهای صاحب تجربه شدهام که میتوانم به فولاد کمک کنم تصمیم گرفتم از بین پیشنهادهایم فولاد را انتخاب کنم و به خوزستان برگردم. در آن مقطع فولاد شرایط بسیار سخت و طاقتفرسایی داشت اما همه آن مجموعه کمک کردیم و توانستیم فولاد را آرام آرام در شرایط و مسیری قرار دهیم که بتواند به سمت بزرگ شدن حرکت کند. این روند طی یک پروسه چند ساله به خوبی به جریان افتاد و باشگاه صاحب یک آکادمی بسیار خوب شد که خیلیها مثل مسعود رضائیان، سیفالله دهکردی و خیلی از مدیران شرکت فولاد و مربیان این باشگاه در این مهم نقش داشتند. همه این افراد دست به دست هم دادند تا فولاد به یک باشگاه بزرگ تبدیل شود.
* در باشگاه فولاد بعد از اتمام دوران بازیگری به عنوان مربی، مدیر فنی و سرمربی هم فعالیت داشتید.
بعد از اینکه فوتبال را کنار گذاشتم کار خودم را در زمان لوکابوناچیچ به عنوان آنالیزور و کمک مربی تیم فولاد آغاز کردم. در ادامه نیز با تغییر و تحولاتی که در کادر فنی صورت گرفت و آقای جلالی، آقای فرکی و مربیان خارجی دیگری سکان هدایت تیم را بر عهده گرفتند باز هم به عنوان کمک مربی به کار خودم در فولاد ادامه دادم. در مقطعی که اسکوچیچ نیز سرمربی فولاد شد باز هم به عنوان دستیار این مربی کار کردم.
* اما در زمان اسکوچیچ اختلاف زیادی در کار با او داشتید.
در زمان اسکوچیچ نمیتوانستم چشمهایم را روی بعضی از کارها به ویژه در بحث جذب بازیکن ببندم و نظراتم را میگفتم. ما در خصوص جذب بازیکن با اسکوچیچ صحبت میکردیم ولی میدیدم بازیکن دیگری سر از فولاد درآورده و وقتی دیدم ساختار فکریام در حال فاصله گرفتن با آنچه به آن تعهد دارم، است علی رغم اصرارهایی که مسئولان باشگاه و شرکت فولاد داشتند، تصمیم به قطع همکاری گرفتم. آقای دهکردی خیلی تلاش کرد که من به تیم برگردم اما واقعاً دیگر نمیتوانستم چون احساس میکردم با ماندنم با توجه به شرایطی که آن زمان وجود داشت به باشگاه خیانت میکنم.
* به نظر میرسد اوج اختلاف شما با اسکوچیچ به مقطعی برمیگردد که او دو مربی کروات را از تیمهای پایه فولاد به تیم بزرگسالان آورد، به صورتی که حتی گفته میشد این اقدام سرمربی وقت فولاد برای استفاده نکردن از شما و کوروش بختیاریزاده بود.
یکی از دلایل استعفای من این بود و دوست نداشتم جایی باشم که مترسک باشم و دوست داشتم اگر قرار است در جایی باشم به آن مجموعه کمک کنم. به هر حال در آن مقطع احساسم این بود که باید نمانم زیرا در زندگیام تاکنون «فقط بودن» در جایی را تجربه نکرده بودم و نمیخواستم به هر قیمتی فقط باشم. البته معترض هم نبودم و میگفتم حق طبیعی سرمربی است که بخواهد با افراد و شرایط خاصی کار کند. در هر صورت نمیتوانستم جایی باشم که فقط اسمم باشد و همانطور که گفتم این را خیانت میدانستم. در آن مقطع با مواردی مواجه شدم که متوجه شدم تصمیمات در جذب بازیکن در مجموعه فولاد گرفته نمیشود و از دلایل استعفای من همین موضوع بود چون نمیخواستم چیزی متوجه من باشد.
* زمانی که مربی فولاد بودید در مقطعی خبر بازداشت شما به دلیل انتشار فایل صوتی از حمید درخشان خبرساز شد.
فولاد در مقطع خاصی قرار داشت و ما میدانستیم با توجه به بازیکنان مستعدی که داریم مطمئناً با پیشنهادهای وسوسه کننده به ویژه از سوی تیمهای بزرگ مواجه خواهند شد. متأسفانه در همان مقطع این مربی با یکی از بازیکنان جوان فولاد ارتباط میگیرد و به او پیشنهاد میدهد و با توجه به اینکه آقای دهکردی مدیرعامل باشگاه در جلسهای با بازیکنان پیرو همین موضوع عنوان کرده بود که اگر کسی به شما پیشنهاد داد به باشگاه منتقل کنید و حتی باشگاه خواسته بود صدای آنها ضبط شود، یک روز یکی از بازیکنان با من تماس گرفت و عنوان کرد که حمید درخشان با او تماس گرفته و بازیکن ما صدای او را ضبط کرده بود. من هم در برنامه ۹۰ این موضوع را مطرح کردم که بعد هم آقای درخشان از من شکایت کرد و من هم با آغوش باز مسیر را تا آخر طی کردم که خوشبختانه تبرئه شدم و آن مربی محکوم شد. من با مطرح کردن این موضوع بیشتر به دنبال این بودم که باید تلاش کنیم رفتار حرفهای را یاد بگیریم، نه اینکه فقط بگوییم فوتبال و لیگ ما حرفهای است.
* شما در ادامه مسیر فعالیت در فولاد به عنوان سرمربی نیز انتخاب شدید و به نظر میرسید بعد از تجربه سمتهای مختلف در این تیم، انتخاب شما به عنوان سرمربی موضوعی بود که انتظار آن را هم داشتید.
بله! طبیعی بود چون فکر میکنم یکی از باسابقهترین بازیکنان و مربیان فولاد بودم و منتظر چنین فرصتی بودم اما نه به شکل ناصحیح و دوست داشتم پس از کسب تجربه لازم بتوانم به عنوان سرمربی مشغول به فعالیت شوم. بعد از اینکه در زمان دراگان اسکوچیچ از فولاد جدا شدم، یک سال و خوردهای از فوتبال دور بودم تا اینکه مجدداً به من پیشنهاد همکاری داده شد. تیم در شرایط بسیار بدی بود و فکر میکنم در رده سیزدهم یا چهاردهم قرار داشت. البته همانطور که میدانید هر وقت یک مربی بومی هدایت یکی از تیمهای خوزستانی را بر عهده میگیرد همه این انتظار را دارند که تیم بومی شود و بعد هم بودجه را به حداقل میرسانند. من فکر میکنم در آن مقطع به نوعی خودم را فدا کردم، البته به خاطر فولاد و هواداران آن پشیمان نیستم.
آن زمان فکر میکنم بودجه باشگاه حداکثر ۱۵ میلیارد تومان بود که شاید ۱۰ میلیارد و خوردهای از آن به تیم بزرگسالان اختصاص داشت. در آن زمان یادم است که قرارداد من پایینترین قرارداد بین مربیان لیگ برتری بود. البته من خیلی روی موضوع مالی حساس نبودم و فقط دوست داشتم دین خودم را به فولاد ادا کنم. در همین راستا بر اساس استراتژی که تعیین شده بود یعنی بومی کردن تیم با حداقل بودجه، حرکت کردیم. در دو، سه بازی ابتدایی نتیجه خوبی نگرفتیم اما با توجه به وقفهای که در لیگ به وجود آمد توانستیم تمریناتمان را بیشتر کنیم و در ادامه طی ۱۱ هفته شکستی متحمل نشدیم و در نیمفصل نخست، ۲۲ امتیاز به دست آوردیم. انتظار من این بود که با توجه به اینکه میدانستم کار در نیمفصل دوم سختتر پیش میرود تیم تقویت شود اما متأسفانه این کار را انجام ندادند و دو، سه بازیکنمان را هم از دست دادیم. در هر صورت آنطور که باید و شاید از تیم فولاد حمایت نشد و خیلی از ضربههایی که خوردیم از خود مجموعه بود و به همین دلیل تصمیم به استعفا گرفتم. البته نمیخواهم خیلی به آن حواشی بپردازم اما بیش از اندازه اذیت شدم ولی خوشحالم که تا روز آخر هواداران به من احترام میگذاشتند. البته به استثنای بازی با سیاه جامگان که آن هم دلیلش این بود که هواداران سردرگم بودند و اخبار کذبی منتشر شده بود که باعث شد تعدادی از هواداران علیه من موضع بگیرند که وقتی همه چیز مشخص شد خیلی از آنها با من تماس گرفتند و از من خواستند بمانم و به کارم ادامه دهم.
در آن مقطع ایده من این بود تا زمانی باید باشم که بتوانم به فولاد کمک کنم و البته مسئولان هم بخواهند که باشم. در آن مقطع وقتی دیدم شرایط طوری رقم خورده که جای کار وجود ندارد تصمیم به استعفا گرفتم. حتی شاید خیلیها در هیات مدیره بدشان نمیآمد که این اتفاق رقم بخورد اما بعد از اینکه واقعیت مشخص شد خیلیها اصرار داشتند که بمانم و محکم به کارم ادامه دهم. آن تیم بسیار میتوانست تیم خوبی باشد اما متأسفانه حمایت لازم صورت نگرفت. در آن مقطع بومیگرایی در فولاد صورت گرفت و اصلاً از اقدامی که انجام دادم پشیمان نیستم.
* نعیم سعداوی در سالهایی که فوتبال بازی میکرد با پیشنهادی هم برای لژیونر شدن مواجه شد؟
بله! پیشنهادهایی داشتم. البته در مقطعی کشورهای حاشیهای اجازه جذب بازیکن خارجی نداشتند اما زمانی که در تیم جنوب اهواز بودم، پس از بازی با تیم الشعب امارات، پیشنهاد جدی از این تیم به دست من رسید که با توجه به قراردادی که با تیم جنوب داشتم نمیتوانستم جدا شوم. زمانی هم که در پرسپولیس بودم برای ۲ ماه جهت تمرین من را به اسلوونی فرستادند تا بعد به باشگاههای آلمانی ترانسفر شوم اما بازیهای آسیایی پرسپولیس شروع شد و تصمیم گرفتند که من برگردم و به تیم کمک کنم. زمانی که همراه با تیم ملی در جام جهانی شرکت کرده بودیم از شالکه پیشنهاد داشتم و قراردادی هم امضا شد. قرار بود در آن مقطع مدیران این باشگاه بازیهای من را در جام جهانی ببینند اما تغییر و تحول در کادر فنی تیم ملی صورت گرفت و من به یک بازیکن ذخیره تبدیل شدم و فقط در بازی با آمریکا آن هم به عنوان بازیکن تعویضی به زمین آمدم. همین موضوع باعث شد که مدیران وقت تیم آلمانی در جذب من تجدیدنظر کنند.
* شکست ۷ بر یک تیم ملی فوتبال ایران مقابل آ.اس رم در فاصله یک ماه تا جام جهانی ۹۸ فرانسه منجر به اخراج تومیسلاو ایویچ از هدایت ایران شد و در تصمیمی شبانه جلال طالبی جانشین این مربی نامدار شد. درباره مشکلاتی که در آن برهه در تیم ملی وجود داشت و شما در زمان هدایت طالبی به بازیکن ذخیره تبدیل شدید نیز صحبت کنید.
من مشکل خاصی نداشتم و خیلی تلاش میکردم که با توجه به تواناییهایم در زمان تغییر و تحول در کادر فنی تیم ملی نیز در ترکیب ثابت باشم و شرایط بهتری را برای خودم به وجود بیاورم اما شرایط آنطور که دوست داشتم رقم نخورد. به نظر من در آن مقطع مربی انتخاب شد که اصلاً شایستگی مربیگری در تیم ملی ایران نداشت و بیشتر بر اساس روابط انتخاب شد و ای کاش حداقل بر اساس این روابط یک سرمربی توانمند به کار گرفته میشد. تیم ملی در آن مقطع بسیار خوب بود و شناخت خوبی از حریفان داشت اما سرمربی کنار گذاشته شد؛ تصمیمی که بابت آن هنوز برای خیلیها این علامت سؤال وجود دارد که چرا ایویچ که یکی از بهترین مربیان تیم ملی در آن دوره بود علیرغم کار بسیار بعد از یک بازی دوستانه ناگهان کنار گذاشته میشود و یک مربی بسیار ضعیف جایگزین او میشود. دلیل آن همچنان مبهم است و آنهایی که در آن مقطع چنین تصمیمی را گرفتند امیدوارم بعد از گذشت این همه سال یک روز با مردم روراست باشند و واقعیت را بگویند که چرا صد را با صفر عوض کردند. این سؤالی است که باید به آن پاسخ دهند زیرا در آن مقطع یک خیانت را مرتکب شدند. آن زمان ایویچ تفکرش این بود که ما میتوانیم از گروهمان در جام جهانی صعود کنیم و بر این اساس تمرین میکردیم اما بعد مربیای روی کار آمد که تفکرش این بود که کمتر گل بخوریم و همین باعث شد که نتوانیم در نهایت از گروه خودمان صعود کنیم.
* باز هم در راس کادر فنی تیم ملی تغییرات سوال برانگیزی را شاهد بودیم؛ از آمد و رفتهای کیروش تا انتخاب ویلموتس و اسکوچیچ. حتی زمانی که اسکوچیچ سرمربی تیم ملی شد، خود شما نیز موافق این انتخاب نبودید.
من هیچوقت با کسی مشکل نداشتم و ندارم و اگر هم صحبتی صورت میگرفت بر اساس شناختی بود که طی همکاریام با اسکوچیچ به دست آورده بودند. همیشه بر اساس احساس مسئولیتم معتقد بودم که نباید سکوت کنم و باید واقعیتها را بگویم زیرا گفتن واقعیتها زمان مشخصی دارد و اگر در آن زمان عنوان نشود خیلی نمیتواند تأثیرگذار باشد. من در فولاد از نزدیک با اسکوچیچ کار کرده بودم و میدانستم توانایی فنی این مربی به چه صورت است و اگر صحبتی هم داشتم نظرات خاص خودم بود. به هر حال وقتی کسی بخواهد عهدهدار هدایت تیم ملی ایران شود قطعاً باید بعد از جدایی پیشنهادهای بزرگی به دست او برسد اما نمیدانم اسکوچیچ یا مربیان دیگری که با تیم ملی ایران کار کردهاند، اکنون کجا هستند؟ اینها نشان میدهد که همان مسائل پشت پرده و سیستم دلالی که درباره آنها صحبت کردم تصمیم گیرنده هستند و لیاقتها و شایستگیها شاید به عنوان گزینه آخر مدنظر باشد و شاید حتی به عنوان گزینه آخر هم در نظر گرفته نشوند و این خیلی بد است. آسیبی که اکنون به فوتبال ایران وارد میشود دلیلش همین است.
* در مقطعی هم نسبت به عملکرد فدراسیون نقد داشتید.
در حالی ایران طی چند حضور در جام جهانی هنوز نتوانسته از گروه خود صعود کند که پتانسیل و استعداد خوبی به ویژه در این مقطع داریم اما به خاطر تصمیمگیری هایی که در بخش کلان گرفته می شود تیم دچار مشکل شده است. اگر درباره فدراسیون بخواهیم صحبت کنیم که فاجعه است. از قرارداد ویلموتس گرفته تا دیگر شرایطی که در این سالها رقم خورده است. هیچ کجای دنیا این اتفاقات نمیافتاد که چنین شرایطی را برای فوتبال کشور رقم بزنند و بعد هم مجدداً سکان مدیریت در فدراسیون به همان فرد سپرده شود، آن هم بدون اینکه پاسخ شفافی درباره اتفاقات رقم خورده داشته باشد. به نظر میرسد عزمی وجود ندارد که در وهله اول این شرایط را شفافسازی کند و در وهله دوم حداقل به سمت سالمسازی حرکت کند. کماکان میبینید که مشکلات یکی پس از دیگری خود را نشان میدهد و آنچه آسیب میبیند پیکره فوتبال و علاقهمندان به این رشته است. به هر حال این فوتبال در سطح ملی و باشگاهی چنگی به دل نمیزد، در حالی که نباید شرایط فوتبال حرفهای ما به این صورت باشد. چند روز پیش شرایط به صورتی شد که توانستم بازی فولاد مقابل نساجی را از نزدیک ببینم. واقعاً دلم برای هوادارانی که به ورزشگاه آمده بودند تا بازی را ببینند، سوخت. بیشک آنها دوست دارند یک فوتبال لذتبخش را ببینند اما فوتبالی که من دیدم اصلاً فوتبال نبود. با این همه امکانات این نوع فوتبال نوید روزهای خوبی را نمیدهد و آنهایی که دستاندرکار هستند باید پاسخگو باشند. فوتبالی که هیچ بار فنی نداشت.
* تیم ملی ایران با هدایت امیر قلعهنویی در اندیشه فتح جام ملتهاست. شرایط تیم ملی را به چه صورت میبینید؟
به عنوان یک ایرانی دوست دارم تیم ملی نتیجه خوبی بگیرد و پس از سالها قهرمان جام ملتهای آسیا شود. امیدوارم همه دست به دست هم دهند تا این شرایط برای تیم ملی ایران رقم بخورد. فقط یک گله کوچک دارم؛ به نظرم بازیکنهایی که سنی از آنها گذشته یا خودشان تصمیم بگیرند که کنار بروند یا کادر فنی تیم ملی تصمیم بگیرد که این موقعیت را برای جوانان مستعد در تیم ملی فراهم کند. مطمئناً مردم هم از این موضوع استقبال میکنند زیرا آنها هم از این اسمهای تکراری که فکر میکنم دارند به سن پدربزرگ من میرسند خسته شدهاند. این بازیکنان چند سال قرار است در تیم ملی باشند؟ یکی از گلایههایی که اکنون وجود دارد پیر بودن تیم ملی ایران است. بنابراین اگر واقعاً برای آینده برنامهریزی وجود دارد در این جام ملتها باید به جوانان فرصت بدهیم. درست است که تجربه هم باید وجود داشته باشد اما واقعاً جوانان برای انجام کارهای بزرگ، انرژی و انگیزه دارند. به شرط آنکه به آنها اعتماد و زمینه کار برای آنها فراهم شود.
به خاطر دارم استارت استفاده از جوانان در جام ملتهای آسیا در تیم ملی با هدایت آقای مایلیکهن زده شد و مایلیکهن برای بها به جوانان اصلاً ترس و وحشتی نداشت و در آن مقطع از من، داریوش یزدانی، علی موسوی، مهدی مهدویکیا و مهرداد میناوند استفاده کرد و نتیجه آن شد که همان تیم رفته رفته به یک تیم بسیار خوب و رؤیایی تبدیل شد. به نظر من اعتماد کردن به جوانان موضوعی نیست که کسی از آن متضرر شود. در مجموع تیم ملی فعلی شرایط سختی در جام ملتهای آسیا دارد. امیر قلعهنویی سالهاست که در فوتبال ایران در حال فعالیت است. البته یک بار دیگر هم سکان هدایت تیم ملی به او سپرده شد که به هر دلیلی نتوانست نتیجه لازم را بگیرد و با توجه به فرصت کمی که به او داده شد، نسبت به این کار گلهمند بود اما اکنون مجدداً این فرصت در اختیار او قرار داده شده است و امیدوارم بتواند موفق عمل کند.
مشکلی که در ساختار فوتبالمان داریم این است که سیستمی نداریم که برای باشگاهها و تیمهای ملیمان در ردههای سنی مختلف تعریف مشخصی داشته باشد که از آن طریق افراد بتوانند جذب تیمهای ملی شوند. به طور مثال زمانی که اسکوچیچ سرمربی صنعت نفت آبادان بود و عنوان کرد که به علت بیماری قلبی دیگر نمیتواند با این باشگاه همکاری کند، در آن مقطع چگونه یک شبه سرمربی تیم ملی ایران شد؟ اسکوچیچ در آن مقطع به صنعت نفت خیانت کرد ولی حتی پاسخگوی خیانت خود نبود. این نشان میدهد یک سیستم پشت پرده وجود دارد که چنین اتفاقاتی رخ میدهد. به هر حال به هر دلیلی اسکوچیچ سرمربی تیم ملی شد اما بعد هم او را کنار گذاشتند و کیروش را که یک مربی کاملاً شکست خورده و با سوابق بسیار بد برای ما بود، مجدداً سکان هدایت تیم ملی را به او سپردند که بعد هم نتایج مفتضح او را در تیم ملی دیدیم. اینها نشان میدهد ساختار فوتبال ما بیمار است و مشکل دارد و این ساختار باید درست شود. اگر این ساختار درست شد افرادی که وارد فوتبال ما میشوند مطمئناً از فیلترهای خاصی عبور میکنند و عهدهدار مسئولیت میشوند.
سؤال من این است که مربی تیم ملی امید بر چه اساسی انتخاب شد و بعد هم دیدید که چه نتایجی کسب شد و چه اتفاقاتی رقم خورد. این نیز نشان میدهد ساختار اصولی و درستی برای فوتبال ما تعریف نشده است و افرادی هستند که این ساختار را مدیریت میکنند و همینها برای ارکان مختلف تصمیمگیری میکنند. در واقع این فوتبال برای آنها اهمیتی ندارد و به نوعی سر افراد را گرم میکنند. در حالی که این بودجه مال مردم است و باید برای مردم هزینه شود اما همین مردم از شرایط مدیریتی فوتبال در سطح ملی و باشگاهی و نیز کیفیت فنی تیمها راضی نیستند و لذت نمیبرند.
* درباره فوتبال خوزستان که مشخص نیست چه بلایی سر آن آمده و سه تیم لیگ برتری آن در قعر جدول هستند، چه نظری دارید؟
در این شرایط موارد مختلفی از جمله مدیریت، جذب بازیکن و امکانات سختافزاری نقش دارند. در خوزستان مربیان بسیار توانمند و خوبی داریم که از جمله آن میتوان به پورموسوی، ویسی، داریوش یزدی، مطلق و داریوش هرمزی اشاره کرد. همچنین در بخش مدیریتی نیز مدیران بسیار خوبی مثل رضائیان، دهکردی و علیاکبر مهدیپور را داریم اما مرجع تصمیمگیری برای تیمهای خوزستانی در جای دیگری است. در حالی که اتفاقات باید در همین استان خوزستان رقم بخورد. ضمن اینکه در استان خوزستان آن طور که باید و شاید قدر مربیان خوزستانی را نمیدانیم. چرا باید کار بزرگی که پورموسوی در صعود تیم به لیگ برتر داشت به خوبی دیده نشود و بعد هم انتظار دارند با حداقل بودجه و امکانات، این تیم در لیگ برتر کار کند. این یک رقابت کاملاً نابرابر است و نمیشود تیمی که مثلاً بودجه آن ۲۰۰ میلیارد تومان است با تیمی که بودجه آن ۸۰۰ میلیارد تومان است، رقابت کند. برخی بازیهای استقلال خوزستان را تماشا کردم و واقعاً این تیم خوب بازی میکند و پتانسیل زیادی دارد اما بعضی اشتباهات داوری یا بدشانسیها گریبانگیر این تیم شد و نتوانست در نیمفصل نخست امتیازات لازم را جمع کند. هر چند معتقدم تیمی که خوب بازی کند حتماً به نتیجه هم خواهد رسید و با شناختی که از پورموسوی دارم مطمئناً اتفاقات خوبی رقم خواهد خورد.
ویسی نیز یک مربی بسیار باتجربه است که فصل گذشته یک کار غیرممکن را ممکن کرد و سهمیه استان خوزستان در لیگ برتر حفظ شد اما یا آنطور که باید و شاید قدر خودش را ندانست یا اینکه مجموعه نتوانست شرایط بهتری را رقم بزند اما مجددا سناریو برای نفت آبادان تکرار میشود و در نهایت ویسی استعفا میدهد. فولاد هم جزو یکی، دو باشگاه برتر کشور از نظر امکانات سختافزاری است و نباید شرایط فعلی برای این تیم رقم میخورد اما تغییرات مدیریتی و کادر فنی به تیم فولاد ضربه زد. فولاد برای رسیدن به شرایط بهتر نیازمند کار زیاد است. به نظر من استراتژی سه تیم خوزستانی برای این فصل باید این باشد که تلاش کنند فقط سهمیه استان خوزستان را حفظ کنند. هواداران هم باید کمک کنند تا این مهم رقم بخورد و سه باشگاه همزمان برنامهریزی کنند تا در سالهای آینده کمتر دچار چنین شرایط بسیار سختی شوند.
* در دوران کرونا شما هم دوستان صمیمیتان از جمله مهرداد میناوند را از دست دادید. این شرایط بر شما چگونه گذشت؟
زمانی که در پرسپولیس بودم، مهرداد میناوند هم به این تیم آمد و خیلی زود به هم نزدیک شدیم و میتوانم بگویم بیشتر زمانها را با هم سپری میکردیم و در اردوها نیز معمولاً با یکدیگر هماتاق بودیم و به نوعی ارتباط تنگاتنگی با هم داشتیم. در مقطعی که همسرم فوت شد و به ایران آمدم در دعوتی که دوستان از من از جمله مهرداد میناوند از من داشتند همدیگر را دیدیم. یک هفته بعد که از ایران رفتم مهرداد با من تماس گرفت و متوجه شدم خیلی سرفه میکند و صدایش گرفته که به او گفتم چه شده است که گفت فکر میکنم سرما خوردهام و کرونا گرفتهام و گفت خیلی حالم مساعد نیست. ۴۸ ساعت بعد دوست مشترکمان تماس گرفت و گفت مهرداد در بیمارستان بستری شده و در ادامه متأسفانه پس از چند روز فوت شد. با توجه به اینکه یک سال قبل از آن همسرم فوت شده بود، فوت مهرداد میناوند اتفاق ناراحت کننده دیگر برای من بود و متأسفانه بعد از آن هم علی انصاریان را از دست دادیم. واقعاً دوران کرونا دوران سختی بود و عزیزان زیادی را از دست دادیم و حتی میتوان بگویم صحنههای آخرالزمانی رقم خورد. چند روز پیش که به ایران برگشتم اولین جایی که رفتم مزار همین دوستان بود و در واقع به نوعی با آنها دیداری تازه کردم.
*چند سال پیش که همسرتان را از دست دادید به نظر میرسد به صورت کلی از فوتبال جدا شدید.
توضیح شرایطی که بر من گذشت و تجربه کردم سخت است؛ فقط میتوانم بگویم زندگی من با فوت همسرم متلاشی شد زیرا برنامههایی برای زندگی داشتیم اما یک اتفاق غیرقابل پیشبینی رقم خورد. من پیش از این پدر و مادرم را هم از دست داده بودم اما فوت همسرم شرایط دیگری را برای من در زندگی رقم زد. در آن برهه نمیدانستم باید چه کار کنم. تنها بودم و با توجه به اینکه در خارج از ایران زندگی میکردیم و فرزندانم آنجا درس میخواندند شرایط متفاوتی را تجربه کردم اما تنها چیزی که توانست به من کمک کند شاید خود همسرم و انگیزه زیادم برای رسیدگی به فرزندانم بود. هر وقت دچار شرایط بسیار سخت میشدم دختر و پسرم به من انگیزه زیادی میدادند و به من کمک میکردند تا روی پای خود بایستم و تلاش کنم که شرایطی که دچار آن شده بودم را به نوعی تغییر دهم. این روند کماکان برای من وجود دارد و فقط این هدف را دنبال میکنم که فرزندانم را که به صورت امانت نزد من هستند به سرانجام خوبی برسانم. در این سالها پیشنهادهای مختلفی برای کار داشتم. قبلاً به صورت جدی به پیشنهادها فکر میکردم و تصمیم میگرفتم اما حالا فقط به فرزندانم فکر میکنم و بعد میبینم که آن پیشنهادها چگونه میتواند با فرزندانم سازگار باشد. یعنی اولویت اول تا آخر من، زندگی خصوصی و فرزندانم هستند. از این بابت کاملاً خوشحالم که در حال ساختن خاطرات خوشی با فرزندانم هستم. من کوچک همه هستم ولی به همه توصیه میکنم اولویت اول تا آخرشان خانوادهشان باشد.
* خیلی از فوتبالیستها علاقهمندند که فرزندانشان هم راه آنها را در پیش بگیرند؛ «نوید» پسر شما هم به فوتبال علاقه دارد؟
پسرم در ابتدا فعالیت خود در فوتبال را شروع کرد و خیلی هم علاقه داشت اما علیرغم اینکه استعداد خوبی داشت و از شرایط فیزیکی لازم برخوردار بود و فوتبالیست خوبی هم بود، به رشته بدنسازی علاقهمند شد و اکنون هم در همین بخش فعالیت میکند و البته بیشتر درس میخواند.
* صحبت پایانی…
امیدوارم هر چه سریعتر شرایط بهتری برای مردم ما که از هر جهت شایسته شرایط بهتر هستند رقم بخورد و شرایط باکیفیتتری داشته باشند.
انتهای پیام