دوشنبه شب بعد از مدتها بخشی از برنامه فوتبال برتر محمدحسین میثاقی را دیدم و یاد برنامه نود و عادل فردوسی پور و آن دوشنبه شب های پرهیجان در خاطرم زنده شد.
یاد شب هایی که از اول نود تا انتهایش را می دیدم و گزارشش را می نوشتم تا فردا یا پس فردا منتشر شود، سال های آغازین برنامه نود و تا چند سال بعدش از شبکه های اجتماعی به شکل کنونی خبری نبود.
از سایت هایی مثل تلوبیون هم خبری نبود که بعدش بتوان بلافاصله تمام برنامه یا بخش های منتخب آن را دید.
سایت ها و خبرگزاری ها هم بودند اما تکنولوژی چند رسانه ای آن قدر پیشرفته نبود تا حتی کلیپ های کوتاهی از برنامه در سایتها و خبرگزاری ها نمایش داده شود.
هر چه بود و هر که آن شب و فردایش تکرار نود را نمی دید باید به گزارش مطبوعات و سایتها و خبرگزاری ها اعتماد می کرد.
دوشنبه شب یاد برنامه نود افتادم یاد گزارش هایی که از این برنامه با دقت و وسواس می نوشتم. گزارش هایی که بیننده های فراوانی هم داشت.
یاد دوشنبه پایانی اسفند و آخرین برنامه ۹۰ در سال ۹۱ و آن شبی که مهدی مهدوی کیا مهمان عادل فردوسی پور بود.
شبی که موشک هامبورگ با دلخوری از یحیی گل محمدی-مربی وقت پرسپولیس- اعلام کرد از فوتبال خداحافظی می کند.
شبی که مهدوی کیا آن قدر دلگیر و ناراحت بود و اشک ریخت که مخاطبان نود را تحت تاثیر قرار داد. ماجرایی که تا روزها بحث محافل فوتبالی بود.
دوشنبه شب، یاد عادل فردوسی پور، یاد برنامه نود، یاد اشک های مهدوی کیا و یاد آن سال ها دوباره و چندباره این جمله را در ذهنم تداعی کرد:«بعضی وقت ها چقدر زود، دیر می شود».
اشک های مهدی مهدوی کیا در آخرین دوشنبه سال ۹۱ وقتی در برنامه ۹۰ با اظهار دلخوری از یحیی گل محمدی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد