از آرنج تا مُچ دستش را میان دستمالی چِرک پیچیده است. انگشتانش از درد خُشک شدهاند و توان حرکت ندارند: «نمیگذارند به درد خودمان بمیریم.» اشک از میان چشمانی که روزی میشی بودند روی گونههای استخوانیاش سُر میخورد تا در میانه چانهای که کمی جلوتر از صورتش است، محو شود: «با سیگاری شروع شد. خانواده و دوست آشنا ما را رها کردهاند. شهرداری هم بگذارد به درد خودمان بمیریم.»
به گزارش مجله رز، روزنامه «شهروند» نوشت: سنوسال و نام و نشانش دیگر برایش اهمیت ندارد: «تو بگو «احمد»، «محمد»، «حسن» و… چه فرقی دارد؟!» دوباره سَر خم میکند برای پُک عمیق زدن به سیگاری که تازه در میان انگشتانش آتش گرفته: «آخرینبار که از دست ماموران فرار میکردم، دستم به این روز و حال افتاد. ما اگر میخواستیم تَرک کنیم خُب میرفتیم کمپ. ترَک که زوری نمیشود. واقعا با این طرح جمعآوری میخواهند چه چیزی را میخواهند ثابت کنند؟ نکند بودجهای چیزی دارند ما خبر نداریم.»
همهجا هستند؛ در هر گوشه و کناری از خیابان یا کوچههای باریک شوش که نگاه بیندازید میبینیدشان. فارق از هیاهوی آدمها و موتورسوارها به گوشه تنهایی خویش خزیدهاند. کمی آنطرفتر دو، سهتایی دور هم حلقه زدهاند و یک پایپ میان دستانشان میچرخد تا هرکدام پُکی بگیرند. کولههایشان هم زیر دستوپایشان پناه گرفتهاند برای درامان ماندن از وسوسه کیفبُرها.
سیاهی، سرانگشتانشان را به اسارت بُرده و دوده شهر روی صورت و لباسهایشان جاخوش کرده. افیون، خم انداخته به قامتهای رعنایشان. به همهچیز و همه کس بیاعتنایند؛ دنیایشان خلاصه شده در پایپی که هرازگاهی هرم گرما میگیرد و میبردشان به دنیای نئشگی.
زندگی البته همیشه برایشان در این آرامش خلاصه نمیشود؛ شبهای خماری بارها و بارها درد پاشیده به استخوانهایشان. زبالهگردی و سروکله زدن، سَر نرخ مواد هم دغدغهای است که هزارانبار براشان خاطره ساخته. هرچند فرار از دست ماموران هم بارها کابوس شبانهشان شده. فرار از اسارتی که یکی، دو روزی طول میکشد تا زندگیشان دوباره کف خیابانهای همین شهر به رسم گذشته تکرار شود.
نکند بودجهای چیزی دارند ما خبر نداریم
از آرنج تا مُچ دستش را میان دستمالی چِرک پیچیده است. انگشتانش از درد خُشک شدهاند و توان حرکت ندارند: «نمیگذارند به درد خودمان بمیریم.» اشک از میان چشمانی که روزی میشی بودند روی گونههای استخوانیاش سُر میخورد تا در میانه چانهای که کمی جلوتر از صورتش است، محو شود: «با سیگاری شروع شد. خانواده و دوست آشنا ما را رها کردهاند. شهرداری هم بگذارد به درد خودمان بمیریم.» سنوسال و نام و نشانش دیگر برایش اهمیت ندارد: «تو بگو «احمد»، «محمد»، «حسن» و… چه فرقی دارد؟!» دوباره سَر خم میکند برای پُک عمیق زدن به سیگاری که تازه در میان انگشتانش آتش گرفته: «آخرینبار که از دست ماموران فرار میکردم، دستم به این روز و حال افتاد. ما اگر میخواستیم تَرک کنیم خُب میرفتیم کمپ. ترَک که زوری نمیشود. واقعا با این طرح جمعآوری میخواهند چه چیزی را میخواهند ثابت کنند؟ نکند بودجهای چیزی دارند ما خبر نداریم.»
این جمعآوریها جواب ریشهکنی معتاد و اعتیاد نیست
به اندازه چندوجب آنطرفتر جوانکی سرش را روی همه زندگیاش که در کولهای چِرک جمع کرده، گذاشته برای دمی آساییدن: «صدبار بیشتر تجربه فرار از دست ماموران را دارم. هرازگاهی میریزند در کوچه و خیابان که ما را جمع کنند! انگار شهرشان را کثیف کردهایم.» سر از روی کوله برمیدارد:
همه را یکجا جمع میکنند تا چند روز شهرشان قشنگ شود
زمانی پاتوقش پل ستارخان بوده. ساقیاش که دستگیر شد چندصباحی در شهرک آزمایش پرسه زد و آخرین بار آریاشهر بوده: «روزها شوشم، شبها میروم سمت خلازیر.» چندبار در طرحهای جمعآوری میان معتادان از کف خیابان در کمپهایی که بُردهاند شب و روزش را بهم دوخته: «نه دکتری، نه غذای درست و حسابی و نه حتی حمام و سرویس بهداشتی مناسبی. فقط همه را یکجا جمع میکنند تا چند روز شهرشان قشنگ شود.»
آستین چروکیدهاش را بالا میزند تا زخمهای عمیق روی آرنجش نمایان شوند: «چندبار خودزنی کردم تا از این زندگی راحت شوم، اما عزرائیل هم برایم ناز میکند. خواهرم ترک دادن معتاد هم آدابی دارد. به زور و با یکجا جمع کردن که معتاد ترک نمیکند. ما هم شدیم وسیله پز دادن مدیران که دیدید فلان کار را کردیم و مثلا شوش دیگر معتاد ندارد!»
طبق قانون، مصرف و توزیع موادمخدر ممنوع است
مصرف و توزیع موادمخدر ممنوع است؛ قانونی سختگیرانه که در ایران اجرایی میشود. قوانین مرتبط با موادمخدر همچون قانون مبارزه با موادمخدر به اصلاحیه سال ۱۳۹۲برمیگردد. قانونی که سعی داشته با مصرف و تجارت موادمخدر مبارزه کند و در این راستا مجازاتهایی همچون حبس، جریمه و در برخی موارد حتی اعدام را اعمال میکند، البته برای مصرفکنندگان در بعضی موارد قابلیت درمان و راهنمایی را هم در نظر گرفته است. طبق همین قوانین مصرفکنندگان مواد ممکن است مورد تعقیب قضایی قرار گیرند و در صورت تشخیص به جرم مصرف موادمخدر، مجازاتهایی مانند تحمل تا سه سال حبس یا پرداخت جریمه تا سه میلیون تومان را ممکن است تحمل کنند. البته، برای مصرفکنندگان اولیه و کمیتهای کوچک، معمولا اقدام به اعمال مجازات سنگین نمیشود و تمرکز بیشتر بر درمان و راهنمایی قرار میگیرد.
نگاه اجتماع، نبود منابع کافی، … و در نهایت بازگشت به مواد
دستگیری و بعد آزادی! چرخه معیوب جمعآوری معتادان مناطق آسیبدیده شهر که بیش از یکدهه است تکرار و تکرار و باز تکرار میشود. شهروندانی که سرگردان خیابان و کوچههای شهر هستند و هرازگاهی گرفتار طرحهای ضربتی جمعآوری میشوند. آدمهایی که روزگاری اجارهنشین اتاقهای اطراف شهر بودند و حالا پاتوقشان زیر پلها، تونلها، کانالهای زیرزمینی آب و آلونکهای اطراف اتوبانها شده است. چرا چرخه معیوب جمعآوری ادامه دارد؟ اولین مانع را شاید بتوان در نگرش جامعه جستجو کرد. جامعه امروزی معتاد متجاهر را جزو اجتماع میداند، البته عضوی کمتر احترامیافته و محروم. در چنین جامعهای جمعآوری معتاد بدون در نظر گرفتن عوامل اجتماعی و روانشناختی عمیق، صورت میگیرد، بنابراین به نتیجه دلخواه منجر نمیشود.
واقعیت دوم که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت؛ عدمتامین منابع کافی است. درواقع اگر منابع کافی برای تامین خدمات درمانی و حمایتی فراهم نشود، جمعآوری معتادان در انتقال مشکل از مکانی به مکان دیگر خواهد بود. این در حالی است که بدون دسترسی به درمان مناسب، احتمال بازگشت معتاد به مصرف مواد قوت میگیرد. واقعیت دیگر در جمعآوری معتادان که نیازمند توجه ویژه است، داشتن برنامه مداوم پس از جمعآوری است. درواقع بدون برنامه، احتمال انزوا و بازگشت به مصرف موادمخدر بسیار بیشتر خواهد شد.
درمانهای تکمیلی اهمیت دارند؛ رواندرمانی، درمان دارویی، حمایت اجتماعی و تغییر سبک زندگی
طرح جمعآوری معتادان متجاهر بارها تکرار شده، طرحی که تکرارش تا به امروز دردی از این معضل اجتماعی دوا نکرده است. در این میان سوال اصلی این است؛ برای قطع این چرخه معیوب چه باید کرد؟ در جمعآوری معتادان متجاهر باید به تامین نیازهای روانشناختی و اجتماعی توجه ویژه داشت. معتادان، شهروندانیاند با مشکلات اجتماعی، روانی و روانشناختی، بنابراین نیازمند توجه و حمایت خاص هستند. واقعیت امر این است که اگر این نیازها موردتوجه قرار نگیرند، جمعآوری معتادان متجاهر به تحقق نتایج مطلوب نمیرسد. داشتن تنوع روش درمانی هم در این مسیر راهگشاست. هر فرد معتاد نیازهای منحصر بهفردی ممکن است، داشته باشد، بنابراین نیازمند روشهای خاصی است. در چنین شرایطی روشهای درمانی محدود و یکنواخت نتایج مطلوب را رقم نخواهند زد و بهبود کافی نخواهد بود. معتادان بعد از جمعآوری به درمانهای تکمیلی از قبیل رواندرمانی، درمان دارویی، حمایت اجتماعی و تغییر سبک زندگی دارند اگر این جوانب درمانی در نظر گرفته نشوند، جمعآوری تنها پسانداز مشکلات موجود است و معتادان در مدت کوتاهی به مصرف مواد برمیگردند. واقعیت امر این است که جمعآوری معتادان متجاهر برای موفقیت نیازمند پشتوانه اجتماعی قوی است؛حمایت خانواده، فرهنگسازی جامعه، ایجاد فرصتهای شغلی و بازنشستگی مناسب و سیستم حمایتی قوی. برای اینکه جمعآوری معتادان متجاهر به نتایج مثبت منجر شود، نیاز به پشتوانه و حمایت پس از درمان است. پس از جمعآوری، افراد نیاز به ارائه خدمات پس از درمان، برنامههای حمایتی، گروههای پشتیبانی و فرصتهای شغلی مناسب دارند. این پشتوانهها به آنها کمک میکنند تا پس از قطع مصرف مواد مخدر، در جامعه بهبود یابند و از بازگشت به وضعیت قبلی جلوگیری شود.
۳ درصد جمعیت معتادان کشور، متجاهرند
«برنامههای کاهش اعتیاد در کشورمان متعادل نیست.» به گفته مدیرکل آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بخش مهمی از جامعه سوءمصرف اعتیاد دارند ولی تمرکز زیادی از برنامهها، سازمانها و ادارات معطوف به معتادان متجاهر است. به گفته «محمدرضا پویافر» تنها ۳درصد جمعیت معتادان کشور هستند و به ۹۷درصد جمعیت معتاد دیگر توجهای نمیشود. به اعتقاد «پویافر» ارائه خدمات بهداشت و روان به شاغلان در مراکز صنعتی و کارخانهها، اجرای تفاهمنامه ملی پیشگیری از اعتیاد با نام کاج و پیگیری و اجرای سامانه مدیریت مورد در راستای بهبود و بازتوانی و اجتماعی کردن افراد از جمله این اقدامات است:«بخش مهمی از جامعه سوءمصرف اعتیاد دارند ولی تمرکز زیادی از برنامهها، سازمانها و ادارات معطوف به معتادان متجاهر است. بیکار بودن زمینه آسیبهای اجتماعی است اما اشتغال بد در محیطی که مخاطره دارد احتمال اعتیاد فرد را زیاد میکند.»
معتادان ۱۸ تا ۶۵ سال حق ورود به مراکز ماده ۱۶ را دارند
«در قانون مبارزه با موادمخدر گفته شده معتاد مجرم است مگر به مراکز ماده ۱۵ مراجعه کند.» به گفته معاونت پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در این قانون مشخص نشده بهزیستی یا وزارت بهداشت. «فرهاد اقطار» علت را در این میداند که در تاریخ تصویب این قانون سازمان بهزیستی زیرمجموعه وزارت بهداشت فعالیت میکرده است: «هر معتادی که به مراکز ماده ۱۵ مراجعه کند گواهی درمان میگیرد، هرچند معتادانی که به این مراکز مراجعه نکنند و تجاهر به مصرف مواد داشته باشند باید دستگیر و بعد از غربالگری به دستور مراجمع قضایی باید وارد مراکز ماده ۱۶ شوند.»
طبق گفته «اقطار» ماده ۱۶ مراکزی هستند که دولت راهاندازی میکند برای نگهداری و درمان معتادان متجاهر: «در این مراکز شرط سنی وجود دارد افراد ۱۸ تا ۶۵ سال. معتاد زیر ۱۸سال نباید به مراکز ماده ۱۶ بیایند چون مصرفکننده کوتاهمدت است و شاید در این مراکز اختلالات دیگری پیدا کند و پروسه درمانش ادامهدار شود. افراد بالای ۶۵سال هم نباید بیایند چون احتمال دارد در پروسه درمان دچار عارضههای دیگر شوند.»
به گفته معاونت پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور فرد متجاهری که وارد این مراکز میشوند باید بین ۱۸ تا ۶۵ سال باشند، البته به شرط نداشتن بیماری خاص: «از سال ۹۵ در برنامه پنجم نیروی انتظامی و وزارت بهداشت این وظایف را به عهده داشتند. در برنامه ششم توسعه قانون تغییراتی داشتند و سازمان بهزیستی و شهرداریها مکلف به راهاندازی مراکز شدند.»
به اجبار نمیتوانیم کسی را درمان کنیم
دو دوره درمان ۳ پروسهای است که قانون برای فرد معتاد در مراکز در نظر گرفته است. به گفته معاونت پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور بعد از این پروسه فرد وارد پروسههایی همچون پایداری و… درمان شود: «اگر بعد از دو دوره درمان فرد اگر درمان نشود باید به اردوگاه کار اجباری سپرده شود؛ طبق ماده ۴۲ قانون مبارزه با موادمخدر. اردوگاههای کار اجباری هم وظیفه سازمان زندانها و قوهقضائیه است که داستان خودش را دارد.»
به گفته «اقطار» از سال ۹۵ تاکنون ۸۴ مرکز دولتی رسمی فعالیت میکنند: «این سوال همیشه مطرح است که چرا طرح جمعآوری معتادان متجاهر شکست خورده؟ عدهای میلی به درمان ندارند و میخواهند مصرفکننده باشند، ما به اجبار نمیتوانیم کسی را درمان کنیم.» به اعتقاد معاونت پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور وظیفه درمان نباید به عهده بهزیستی میافتاد: «متاسفانه تفکیک وظایف اتفاق نیفتاده است و قسمت حمایتی شکل نگرفته است. نکته قابل تامل در این چرخه هم این است که کسی که دو دوره درمان را پشتسر گذاشته دیگر نباید به این مراکز آورده شوند، بلکه باید بروند اردوگاه کار اجباری که تاکنون یک مرکز هم راهاندزای نشده و قانون در این نقطه معطل مانده. نکته دیگری که نیازمند توجه ویژه است، حمایتهای مالی است. فرد بعد از خروج از مراکز ماده ۱۶ نه حمایت مالی میشود کار هم که ندارد، بنابراین چندکیلومتر دورتر دوباره شروع به خردهفروشی و مصرف مواد میکند.»
به گفته معاونت پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور طبق قانون حفظ امنیت این افراد با نیروی انتظامی است، تامین دارو هم با وزارت بهداشت است. شهرداریها هم باید حمایت و همکاری داشنه باشند و این در حالی است که همه اینها معیوب ماندهاند و بهزیستی تنهاست.» «اقطار» معتقد است باید این واقعیت را پذیرفت که معتادان متجاهر مانند بیماران دیابت یا سرطان هستند؛ درمان نمیشوند اما باید رصد شوند:«ما در کل کشور ۷۰۰ هزار متجاهر داریم و همه توجهها روی این جمعیت است در حالی که افرادی که ابتدای راه هستند رها شدهاند. به شخصه معتقدم این افراد باید درمان شوند چون قابلیت درمان دارند. افراد متجاهر را هم باید توسط مددکاران رصد کنیم.»
انتهای پیام