بریزیم دور این شرایط تعصب به لباس و پیراهن و عشق های بچگی را.راست یا دروغ! پیشنهادی که می گویند استقلالی ها به علیرضا بیرانوند داده اند را حتی به سختی می شد صفرهایش را شمرد.در ماشین حساب تلفن های همراه خیلی های مان جا نمی شود و تعارف چرا؛تصور کردنش هم برای خیلی ها رویایی است.
فوتبال حرفه ای شده است و در دنیای حرفه ای پول و موقعیت است که حرف اول و آخر را می زند.می نویسم و امضا می کنم؛خیلی از همان نسل دهه شصت که عاشقان سینه چاک تیم های شان بودند اگر زمان به عقب برگردد و همین پول و همین پیشنهاد ها روی میزشان باشد به راحتی رنگ لباس را عوض می کنند.فکر می کنید چند درصدشان هستند که به آن “نه” بگویند؟بارها در مصاحبه های همه آنها خوانده ایم که آن زمان پول نبود و به جایش عشق و علاقه بود.دقیقا پول نبود که اگر بود قصه طور دیگری رقم می خورد.چه اگر این طور نبود بازیکن های آن نسل در مصاحبه های جدیدشان از این نمی گفتند که:«اگر حالا بازی می کردیم قیمت ما 40 – 50 میلیارد تومان بود!»
سوال ساده ای می پرسم؛چند نفر حاضر هستند بزنند زیر میز و بی خیال رقمی در حدود 100 میلیارد تومان شوند و بگویند:«عشق است پیراهن فلان تیم،عشق است هوادار و به تیم رقیب نمی روم.»شاید تعداد نفراتی که تعصب تیم شان را بکشند و پشت پا بزنند به خوشبختی خودشان و هفت جد و آبادشان به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد.
چرا راه دور می رویم.در همین موقعیت شغلی تک تکمان.اگر پیشنهادی چند برابر حقوقی که می گیریم از شرکت رقیب،رسانه رقیب،یا اصلا جایی بهتر از محل فعلی که در آن کار می کنیم بشود چند درصدمان به آن “نه” می گوییم؟ (شاید تعداد کمی باشند که پیشنهاد بهتر را رد کنند.)درست است که متر و معیار خودمان را داریم اما در قیاس بزرگتر،رقمی که بیرو با آن روبرو شده است چیزی نیست که بشود به راحتی از کنارش عبور کرد.به خصوص اینکه وکیلش هم در گفت و گوهایی که کرده گفته:«عشق به پیراهن برای زمان دهه شصتی ها بود.»و این یعنی خلاص!یعنی نوعی تفکر حرفه ای برای رسیدن به اهداف مورد نظر در شغلی که موکلش دارد.
بیایید کلیشه ها را دور بریزیم و فارغ از هر گونه تعصب های هواداری به این فکر کنیم که اگر جای بیرانوند بودیم با این رقم هنگفت به تیم رقیب نمی رفتیم؟
251 251