من آقازاده نیستم؛ روستازاده‌ام! / پایان‌نامه‌ای که سوئدی‌ها را ترساند!

پایان نامه «وحید سعادت طلب»، دانشجوی ایرانی دانشگاه «استکهلم» سوئد، این روزها سر و صدای زیادی کرده است. ماجرا از این قرار است که این دانشجوی مقطع دکتری، پایان نامه خود را به شهیدان حاج قاسم سلیمانی، مرتضی آوینی و مرتضی مطهری تقدیم کرده و دانشگاه تا همین چند وقت پیش از برگزاری مراسم دفاع او جلوگیری کرده بود.

مجله رز پلاس: وحید سعادت طلب باید سوم ماه مارچ امسال، مصادف با ۱۲ اسفندماه از پایان نامه ای دفاع کند که به احتمال زیاد این جلسه با حضور پلیس استکلهم و تحت تدابیر امنیتی برگزار می شود. او در گفتگویی با مجله رز می‌گوید از کاری که کرده پشیمان نیست و اگر لازم باشد باز هم چنین کاری می کند.

مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:

آقای سعادت طلب! ممکن است یک معرفی اجمالی از خودتان داشته باشید و بگویید در سوئد در چه رشته ای تحصیل می‌کنید و دقیقا چه پیشه ای دارید؟

من یک روستازاده‌ام. اهل روستای «دوتوولی»، شهرستان «جم»، استان بوشهر و در سوئد دانشجوی مقطع دکتری در رشته شیمی مواد و محیط زیست هستم. دانشجوی دکتری بودن اینجا خودش یک شغل محسوب می شود.

در این مدت که خبر پایان نامه شما همه جا پیچیده و رسانه‌ای شده‌است، چه بازخوردهایی گرفتید؟ برخوردها با شما چگونه است؟

فقط پیام و ایمیل های مثبت گرفتم. مردم ایران فقط پیام حمایتی دادند و برایم دعا می‌کردندو پیام‌هایی که در سوئد دریافت کردم، اغلب این بود که صدای اقلیت‌ها اینجا شنیده نمی‌شود و چه خوب که یک نفر صدایش را بالا برد. مردم شجاعت و انگیزه پیدا کردند که حرفشان را بزنند و از سر و صدای رسانه های غرب نترسند. امثال من که می‌خواهیم اینجا حرف حق بزنیم، باید یکدیگر را پیدا کنیم و من خوشحالم که اینجا در سوئد، جمع کثیری توانستیم یکدیگر را پیدا کنیم. اینجا کسانی را پیدا کردم که همه حق طلبند. فقط صدایشان را بلند نکرده بودند.

قطعا شما می‌دانستید، در کشوری که هستید فضا چندان برای نام بردن از شهید سلیمانی مساعد نیست؛ از این انتخاب مطمئن بودید؟

بله؛ انتخابم که مشخص بود. مطمئن بودم که می‌خواهم اسم شهدا را بنویسم. من هرگاه از فضای درس و دانشکده خسته می شدم، به خانه می آمدم و مستند «روایت فتح شهید آوینی» را می‌دیدم. با این کار آرام می شدم؛ صدای شهید آوینی همیشه به من آرامش می‌داد. درباره حاج قاسم هم خیلی مطالعه کردم و مستندهایش را در سوریه و عراق می‌بینم و می‌فهمم که چه مهره کلیدی برای کشورم بوده است. اگر حاج قاسم نبود، معلوم نبود که چه بلایی سر کشورم می‌آمد. درباره شهدای هشت سال دفاع مقدس نیز باید بگویم که به هر روی انسان با آنها زیست دارد و می‌فهمد که آنها چقدر زنده هستند. این فکر نیست؛ الهامی است که به قلب می‌نشیند. این انتخاب من نبود؛ یک الهام بود. این تفکر، منحصر به میدان جنگ فیزیکی نیست و در حوزه روانی هم وجود دارد.

من آقازاده نیستم؛ روستازاده‌ام! / پایان‌نامه‌ای که سوئدی‌ها را ترساند!

شما آقازاده هستید؟ با افراد دولتی و یا شخصی در نهادهای نظامی ارتباط خویشاوندی دارید؟

من آقازاده نیستم. روستازاده‌ام و با هیچ نهادی ارتباط ندارم. دست هر نهادی را هم که امنیت کشورم را تامین کند، می‌بوسم و وظیفه دارم که از آنها تقدیر کنم. در اولین فرصتی هم که به ایران بیایم، به یک پادگان خواهم رفت و پوتین سربازها را واکس می‌زنم که عرقم را به وطن نشان دهم. وظیفه دارم از کسانی که تمامیت ارضی کشور را حفظ می‌کنند، تقدیر کنم.

شما فقط پایان نامه تان را به شهدا تقدیم کردید و یا اینکه ارتباط موضوعی نیز در متن پایان‌نامه وجود دارد؟

این چالش، صرفا برای تقدیم پایان نامه من ایجاد شده است. یک روز در دانشگاه با من جلسه‌ای گذاشتند و روی نام این ۳ شهید عزیز تاکید کردند و گفتند عده ای در دانشگاه و حتی در استکهلم از این موضوع ناراحت هستند. آنها اصلا با بحث علمی کار ندارند؛ ببینید رساله من درباره تصفیه آب و هوا از طریق مواد جاذب کربنی است و ماجرای تقدیم هیچ ارتباطی به موضوع پایان نامه ندارد.

فکر می کنم تا جلسه دفاع شما زمان زیادی باقی نمانده است؛ آیا دانشگاه شرایط مناسب برای این جلسه فراهم کرده است؟

من قرار است، سوم ماه مارس دفاع کنم؛ حضور در مراسم دفاع برای عموم آزاد است. گروه های منافق هم فراخوان اعتراضی داده اند؛ اما به امید خدا دوستانم از مسجد امام علی (ع) استکهلم در این جلسه حضور پیدا می کنند. احتمال زیاد پلیس استکلهم هم حضور خواهد داشت. در ابتدای امر، دانشگاه به طور کل جلسه دفاع من را از دستور کار حذف کرد اما بعد از جلسه فهمیدند این خلاف آزادی بیان است و منصرف شدند؛ اسم شهدای ما خاری در چشم برخی است. نور که می آید ظلمت می ترسد.

وقتی که چنین انتخابی درباره پایان نامه تان داشتید، فکر می کردید که سوژه رسانه ها شوید؟

نه؛ اصلا فکر نمی کردم سوژه رسانه‌ها شود. فکر می کردم در جلسه دفاع از من درباره مفهوم شهادت سوال شود و من برای خارجی ها درباره این مفهوم و چرایی تقدیم پایان نامه ام به حاضران توضیح دهم. فکر کردم این چند خط تقدیم به خط فارسی برایشان جذاب باشد. هدفم این بود اگر از من پرسیدند، راجع به شهدا به آنها توضیح دهم. می‌خواستم از شهید مطهری بگویم که ایدئولوژیست انقلاب ما بود. زبان شیرین فلسفی شهید مطهری اسلام و به ویژه اسلام سیاسی و جرات حرف زدن را در دلم تثبیت می‌کرد. می‌خواستم  از روایت شهید آوینی بگویم و یا از شهید سلیمانی حرف بزنم که مرد میدان است. می‌خواستم بگویم اگر این‌ها نبودند، خاورمیانه غارت شده بود.

تصور استادان و منتقدان شما از حاج قاسم چیست؟

تصورشان از حاج قاسم همان پروپاگاندایی است که آمریکا برایشان ساخته است. در بین غربی‌ها آدم‌های خوب زیاد است؛ هرچند که سیاستمدار فاسد زیاد دارند. در عین حال باید بگویم که مردم خیلی سراغ مطالعه عمیق نمی‌روند و صرفا به حرف رسانه اکتفا می‌کنند. آنها نمی‌فهمند حاج قاسم یک قهرمان ملی است. کالبد رسانه‌ای در غرب، آدم ها را تبدیل به عروسک خیمه شب بازی کرده است. این بت رسانه ای غرب باید شکسته شود.

ارادت ویژه شما به شهدا از کجا نشات می‌گیرد؟ به موقعیت جغرافیایی زادگاهتان بر می گردد یا عزیزی را در جنگ از دست داده اید؟

من اولین باری که می‌خواستم از ایران به سوئد بیایم گریه‌ام گرفت. از خودم پرسیدم آیا این گریه از دلتنگی است؟ اما عمیق‌تر که شدم، دیدم نه؛  از تقدس خاک ایران است که هرکس در وجودش حس می‌کند. من احساس می‌کنم، شهدا برادرم هستم. گلوله‌هایی که آنها خوردند را از نظر روانی احساس می کنم.

با شهدا انس دارم؛ در این باره کتاب می‌خوانم و مستند می‌بینم. آنها مرا از تنهایی ذهنی بیرون می‌آورند. شهدا زنده اند و من حضورشان را احساس می کنم. دایی بنده شهید اسدالله بهاری از شهدای دفاع مقدس هستند؛ بچه که بودم یادم است پیکرش بعد از ۱۳ بازگشت. وقتی پیکرش آمد ناخودآگاه گریه کردم و درونم چیزی شعله ور شد. صداقت و جاودانه بودن آنها برایم روشن است. هرگاه از شهدا یاد می کنم، نشانه هایشان را می‌بینم.

انتهای پیام

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا