نقش بدنه مردمی و انقلابی ارتش در پیروزی انقلاب

حضرت در مورد سربازان (مدافعان) این چنین فرمودند: «الجُنُوُد بِإذنِ اللّه ِ حُصُونُ الرَّعیَّةِ وَ زَینُ الوُلاةِ وَ عِزُّالدِّینِ وَ سُبُلُ الأَمنِ وَ لَیسَ تَقُومُ الرَّعِیِّةُ إلاّ بِهِم»

«سربازان ، به اذن خداوند ، دژ مردم ، زینت زمامداران ، مایه عزّت دین و امنیّت اند و کار شهروندان ، جز به آنان استوار نمی شود»

یادداشت امروز بنده در مورد نقش بدنه ارتش یعنی سربازان – درجه داران – افسران در پشتیبانی و تحقق پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. موضوعی که شاید کمتر به آن توجه شده و لذا خواهش میکنم اگر وقت میکنید حتما این یادداشت را بخوانید. این یادداشت برداشتی از تاریخ شفاهی ایران در یک مقطع زمانی چند ماهه قبل و تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران است

پروژه تاریخ شفاهی ایران در پاییز ۱۹۸۱-۱۳۶۰ با همت و تلاش حبیب لاجوردی و ضیاء صدقی در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد آمریکا آغاز شد .

در این پروژه به مدت 896 ساعت با 134 نفر از بازیگران و تصمیم‌گیران اصلی وقایع مهم سیاسی ایران اعم از به نخست‌وزیران سابق، اعضای کلیدی کابینه‌ها، بخش‌های قانون‌گذاری، قضایی، رسانه‌ها و بخش خصوصی؛ رهبران قبائل، احزاب سیاسی، گروه‌های مخالف، فرماندهان نیروهای مسلح، افسران ارشد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و دیپلمات‌های خارجی در دهه‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۶۰ که از نزدیک شاهد این وقایع و تصمیمات بوده‌اند مصاحبه و صحبت شد.

یکی از اشخاصی که با او مصاحبه شد دریا سالار (سپهبد دریایی) کمال حبیب اللهی آخرین فرمانده نیروی دریایی شاه بود. میرکمال‌الدین میرحبیب‌اللهی معروف به کمال حبیب اللهی در 12 بهمن 1308 در شهر آستار در استان گیلان بدنیا آمد .او دوران ابتدایی را در آستار به پایان رساند و به تهران آمد و دوره دبیرستان را در تهران گذراند و از دبیرستان دارالفنون تهران دیپلمش را گرفت و در سال 1327 وارد دانشکده افسری شد

تمامی دوران آموزشی نظامی وی در انگلیس و آمریکا بود و با درجه دریا سالاری آخرین فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی از سال 1354 تا 1357 بود. او علاوه بر فرماندهی نیروی دریایی در کابینه های دولت ارتشبد ازهاری حمعا به مدت حدود سه ماه سرپرست وزارتخانه های فرهنگ و هنر – آموزش و پرورش – علوم و آموزش عالی بود. حبیب اللهی علاوه بر فرماندهی نیروی دریایی ، عضو شورای عالی فرماندهان ارتش شاه بود و خاطرات جالبی از آن زمان در پروژه تاریخ شفاهی گفته که چندین صفحه است و به بخش هایی از آن اشاره میکنم

او پس از پیروزی انقلاب بدون هیچ مشکلی به آمریکا رفت و در ایالت مری لند آمریکا زندگی میکرد و در ۲۳ آنلاین ۱۳۹۵ در سن 87 سالگی درهمین ایالت مرد.

جناب حبیب اللهی در مصاحبه شان به خیلی موضوعات مختلف از بالا و پایین وضعیت کشور ، از همکاری های نظامی ایران با آمریکا و انگلیس و اسراییل ، از جزیره بحرین و بذل و بخشش های شاه از خاک ایران، از حمایت چند جانبه لجستیکی و نظامی و سیاسی ایران از دو طرف در جنگ اسراییل و مصر (به دو طرف کمک میکرد به اسراییل سوخت هواپیما برای جنگیدن میداد و به مصر دارو برای مداوای مجروحین) ، از جنک در ظفار و حضور نیروهای ارتش شاه در کشور عمان ، از جزیره فارسی و از گرفتن و استقرار نیروهای ایران در جزیره عربی و پس دادن آن ، از پس گرفتن جزایر ایرانی در خلیج فارس از انگلیس ، از فسادهای مالی و اخلاقی دربار و نظامیان و خلاصه ……. از هر آنچه که میدانسته گفته.

حبیب اللهی یکی از آنهایی بود که از واگذاری جزایر عربی و بحرین بسیار ناراحت بود و در این مورد منتقد شاه بود و مدافع حضور ایران در اقیانوس هند بود و میگفت دفاع نباید در مرزها باشد بلکه دفاع بصورت کلی چه زمینی و چه هوایی و چه دریایی باید صدها کیلومتر بیرون مرزهای کشور باشد و به همین دلیل دفاع برای نیروی دریایی باید در صدها کیلومتر جلوتر در اقیانوس هند باشد.

حبیب اللهی همانطور که فردی وطن پرست بود اما بسیار سست و به اصطلاح آمریکایی و وابسته به حمایت سیاسی و نظامی غرب از ایران بود.

حبیب اللهی از نیروی دریایی زمان شاه و وضعیت کشور در چند ماه پایانی حکومت شاه و دوران نخست وزیری شاپور بختیار صحبت کرد.در صحبت های ایشان توجه من به دو بخش بیشتر جلب شد

اول حضور ژنرال هایزر در ایران و دوم جلساتی که فرماندهان ارتش شاه برای طرح کودتا بر علیه انقلاب داشتند .

در این یادداشت می خواهم خیلی خلاصه به بخش هایی از صحبت های جناب حبیب اللهی در مورد سفر ژنرال هایزر به ایران اشاره کنم

از حبیب اللهی در مورد ژنرال هایزر ( ارتشبد خلبان نیروی هوایی آمریکا و فرمانده سابق ناتو ) سئوال می شود. او میگوید: ژنرال هایزر تمام فرماندهان ایرانی را خوب می‌شناختند . برای این‌که از دو سال قبل از آن ایشان مسئول بود که پروژه کنترل و فرماندهی ارتش شاهنشاهی را درست بکنند و نظارت کنند که به صورت کامپیوتری دربیاید و اتوماتیک و خودکار و مستقیما تحت کنترل شاه بشود.

از او در مورد ماموریت هایزر می پرسند.

حبیب اللهی میگوید او فقط با چهارتا ستاره درجات روی شانه اش آمده بود و چیزی با خودش نیاورده بود. فقط حامل پیام پرزیدنت کارتر به فرماندهان و ارتش ایران بود که کارتر پیام داده بود « مقاومت کنید . ما از شما حمایت میکنیم.»

حبیب اللهی میگوید : هایزر به ما گفت که شاه می رود و پس از شاه از بختیار حمایت کنید و اگر لازم بود و دید بختیار کاری نمیتواند بکند خودتان کنترل کشور را بدست بگیرید.

حبیب اللهی میگوید ما انتظار داشتیم که آمریکا ناو هواپیما بر و هواپیما و نیرو برای وضعیت ایران بفرستد اما برزیدنت نفرستاد و فقط پیام داد و گفت مقاومت کنید ما هوای شما را داریم.

حبیب اللهی میگوید ما از رفتار ژنرال هایزر نارحت بودیم.

این خلاصه پیام و حضور ژنرال هایزر فرستاده ویژه رییس جمهور آمریکا به فرماندهان ارتش شاه بود.

حبیب اللهی در ادامه میگوید: هنوز شاه در ایران بود و ما چون میدانستیم شاه رفتنی است لذا برای شرایط پس از رفتن شاه طرح کودتا را ریختیم و داشتیم برای شرایط پس از شاه و پس از عبور از بختیار و کودتا و کنترل کشور توسط ارتش آماده میشدیم .

حبیب اللهی گفت : به این نتیجه رسیدیم که باید کودتا میکردیم و تمامی سران انقلاب را یک شبه میگرفتیم و پس از آن هم کشتار سنگینی بکنیم تا مردم می ترسیدند و سرکوب میشدند و کشور در کنترل ما قرار میگرفت.او گفت در محاسبات خودمان برای کودتا باید حداقل برای یک ماه سوخت و مهمات و غذا و این چیزها را میداشتیم.

اما در واقعیت دیدیم که در نیروی زمینی فقط برای چند روز سوخت داشتیم و هر روز با مشکلاتی در وضعیت و کار و سلاح ها مواجه بودیم و با مشکلاتی برای تامین حتی غذا مواجه بودیم و معلوم بود دست هایی در کار است که نمیشد پشتیبانی برای نیروی زمینی تامین شود و نمیشد با چند روز سوخت و غذا و دستکاری در اسلحه ها کاری کرد.

نکته بسیار مهم بعدی گزارش هایی بود که فرماندهان نیروی زمینی هر روز برای شورای فرماندهان ارتش می فرستادند و میگفتند هر روز صدها و در این اواخر هزاران سرباز و درجه و افسر از محل خدمتشان فرار میکنند.

او میگفت که خوب با این وضعیت که نمیشد کودتا کرد و هر روز هم اخبار از این طرف و آن طرف می آمد و فشار هر روز بیشتر میشد

حبیب اللهی در مورد نیروی هوایی گفت : به ربیعی گفتیم کاری بکن. ربیعی گفته بود به مقدار کافی سلاح داریم و برای مدت بیش از یک ماه هم سوخت و غذا داریم . اما مشکل ما خلبانان هستند.

ربیعی نامه خلبانان نیروی هوایی را در جمع فرماندهان ارتش شاه خواند که نوشته بودند « ما برای جنگ با دشمن آماده ایم اما از ما نخواهید که بر علیه مردم خودمان بجنگیم و بر سر آنها بمب بریزیم.»

ربیعی در ادامه گفت : این وضعیت خلبانان ما است و درجه داران و همافران و سایر افسران ما هم گفته بودند که هواپیما ها را مسلح و آماده نمیکنیم

حبیب اللهی میگوید هنوز شاه ایران بود و این وضعیت نیروهای ارتش شاه بود.

حبیب اللهی گفت وقتی شاه رفت وضع بدتر شد و حرف شنوی در ارتش به پایین ترین سطح خود رسید و کسی از دستورات مافوق خودش تبعیت نمیکرد (البته حبیب اللهی این موضوع را نگفت که مسئول محافظت امام در فضای ایران و در فرودگاه، نیروی هوایی بودند و طرح ربایش امام در آسمان توسط خلبان همان هلیکوپتر خنثی شد و امام را بجای اینکه به فرودگاه و ستاد نیروی هوایی ببرند به دستور امام به بیمارستان هزار تختخوابی بردند) .

حبیب اللهی در ادامه صحبتش گفت : کار بجایی رسید که پس از حضور و رژه همافران نیروی هوایی در مقابل خمینی « منظورش امام رحمت الله» و پس از آن درگیری در پادگان نیروی هوایی و کنترل تک تک پایگاه ها و پادگان ها توسط نظامیان، ربیعی در جلسه فرماندهان ارتش گفت کنترل از دستش رفته و کاری نمیتواند بکند و فرماندهان نیروی زمینی هم گفتند کاری نمیتوانند بکنند و بهترین راهکار این است که خود را تسلیم مردم کنیم و در این شرایط مجبور شدیم برای حفظ خودمان اعلامیه بی طرفی ارتش را امضا کنیم.

این چند خط خلاصه چندین صفحه از مصاحبه جناب حبیب اللهی در پروژه تاریخ شفاهی یا حقایق تاریخی است که در کشور آمریکا گرفته و جمع آوری و منتشر شده ، اما با بیان این گفته ها چه نتیجه ای از این صحبت ها میگیریم.

اول اینکه

مردم از یک سال قبل از پیروزی انقلاب بیدار شدند و به فساد و استبداد و عدم اجرای قانون اساسی مشروطه سلطنتی معترض بودند.

اعتراضات ادامه پیدا میکند و نظامیان بیدار میشوند و از چند ماه مانده به انقلاب بدنه جوان و مسلمان و ایرانی ارتش شاه چه نیروهای زمینی و هوایی و دریایی همه فرزندان ایران زمین و با اصالت و میهن دوست و با مردم و با حقیقت و انقلاب آشنا شدند و حرف ها یکی شدند.

دوستانی دارم در بین ارتشیان ( زمینی و هوایی و دریایی و پدافند) که از چند ماه قبل از انقلاب با همکاری و هدایت روحانیون و انقلابیون و برای بصیرت افزایی و دعوت به پیوستن به انقلاب در بین خلبانان و افسزان نیروهای زمینی و دریایی فعالیت داشتند.

اینها توسط ساواک و ضد اطلاعات شناسایی و دستگیر و به زندان های مخوف در شهرهای دور افتاده کشور فرستاده شدند و برای اکثرشان هم حکم اعدام صادر شده بود اما با پیروزی انقلاب درهای زندان ها باز شد و این عزیزان آزاد شدند.

میدانیم که یکی از اصلی ترین ستون های یک نظام و کشور نیروهای مسلح هستند.

دیدیم و شنیدیم و خواندیم همین فرزندان ایران زمین در ارتش شاه بودند که بدون سر و صدا راه خودش را انتخاب کرد و در این مسیر زیر پای شاه و فرماندهان شاه را خالی کرد و به شاه و آمریکا نه گفت.

شاه و فرماندهان شاه بنا به اظهار فرماندهان اصلی ارتش شاه و به دستور آمریکا قصد کودتا و کشتار مردم را داشتند اما نه سرباز و درجه دار و افسری بودند و نه سوخت و نه وسیله ای برای کودتا و این جنایات هولناک

کودتا و خونریزی نشد چون خدا نخواست.

خدا خواست که بر دل همه و از جمله ارتشیان بیفتد که برای آقا شدن و پایان دادن به وابستگی ها به خودشان روی آورند .

به یاد سخنان عمیق و ارزشمند امام خمینی (ره) در 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا (س) افتادم که خطاب به فرماندهان ارتش گفتند :

« آقای ارتشبد، شما نمی‌خواهید، آقای سرلشکر، شما نمی‌خواهید مستقل باشید؟ شما می‌خواهید نوکر باشید؟! ……….. ما می‌خواهیم تو آقا باشی »

چند روز بعد انقلاب اسلامی و مردمی ایران پیروز شد چون خدا خواست.

حبیب اللهی حقیقت انکار ناپذیری را گفت .

گفت او و سایر فرماندهان ارتش شاه چشمشان به دست و حمایت آمریکا بود.

او میدانست که بدنه ارتش یعنی سربازان و درجه داران و افسران ارتش ایران چشمشان به مردم ایران بود.

همین مردمی که از جنس آنها بودند. پدر و مادر و همسر و فرزندان و خواهران و برادران و بستگان شان همین مردم بودند.

حاصل این اتفاق پر خیر و برکت مردمی یعنی اتصال بدنه ارتش به انقلاب بود و دیدیم که انقلاب در زمان بسیار کوتاه و با حداقل شهدا و جانبازان محقق و پیروزی شد.

آمریکا و انگلیس و غرب و اسراییل و ایادی آنها در احزاب و گروه های اجاره ای خواستند پس از پیوستن ارتش به مردم و این شکست بزرگ از فرزندان ملت بزرگ ایران در ارتش انتقام بگیرند و ارتش را در چشم ملت ذلیل کنند و آنرا به بهانه های واهی منحل کنند و کشور را هدفمند به سمت و سوی بحران ببرند و تکه تکه و تجزیه و تقسیم کنند.

اما خداوند ایران ما را دوست دارد و در این بل بشوی اول انقلابی چشم بصیرت و تیز بین امام (ره) و انقلاب بخوبی و با تیزبنی و حال و آینده نگری باز بود و به خوبی توطئه آنها را دید و از ارتش که فرزند صالح انقلاب و ملت بزرگ و ضامن و سرباز مدافع استقلال ایران بود بخوبی و به زیبایی دفاع کردند و این توطئه شوم حبران ناپذیر خنثی شد.

وفاداری بدنه ارتش که نمونه مشتی از خروار آنرا به ملت و انقلاب نوشتم و حاصل آن پیروزی انقلاب شد و در ادامه دیدیم که ارتش چند هفته پس از پیروزی انقلاب سنگ تمام گذاشت

ارتش با تمام توان و با کمک سپاه تازه شکل گرفته و نظامی نو نهال و نیروهای تازه آموزش دیده مردمی آن روز ها در صحنه ها و در مقابل تجزیه طلبان ایستاد و نگذاشت کشور تجزیه و تکه تکه شود.

همین ساختار دفاعی تمام ایرانی که امیدوارانه رو به رشد بود تحت فرماندهی و مدیریت جسورانه امام خمینی (ره) با مدیریت و حمایت ارتش توانستند در جبهه های جنگ در مقابل صدام متجاوز و منافقان بدتر از صدام به خوبی و با اعتماد بایستند و آنها را با خفت از ایران بیرون کنند

ارتش با لبیکی که به انقلاب و امام گفت بیش 48 هزار شهید داد و چندین برابر بیشتر جانباز و آزاده تقدیم ملت بزرگ ایران نمود و حقیقتا ارتش فدای ملت شد و هست.

این روزها انقلاب اسلامی ایران 44 سالش تمام میشود.

رو سفیدی اش برای ملت شد و به یاد همه ملت بزرگ ایران و به یاد بیش از 240 هزار شهید و حدود 600 هزار جانباز و حدود 44 هزار آزاده افتادم و به یاد بیش از 5 میلیون و 500 هزار رزمنده در دفاع مقدس و دفاع از حرم ها و دفاع از امنیت و دفاع از سلامت کشور سلام و درود و صلوات میفرستیم.

رو سیاهی اش هم برای آنها ماند که چشم امیدشان به حمایت آمریکا و غرب بود

امروز با عزت و افتخار به یاد ارتشیانی می افتم که به فرمان و پیام دعوت امام و انقلاب لبیک گفتند و به با پذیرش این همه فشار و صدمات و رنج ها اما چشم امیدمان پس از خدا به خودمان است.

جوانان ما بدانند که ما یعنی همه ملت ایران

ما برای آن که ایران ما خانه ی خوبان شود رنج دوران برده ایم
ما برای آن که ایران ما گوهری تابان شود خون دل ها خورده ایم

مواظب این امانت و مواظب خودتان و عزت تان باشید

همیشه و امیدوارانه یادمان باشد که :

« ان معنا ربنا ، سیهیدنا» . خدا با ماست و دست مان را محکم گرفته و با محبت ول نمیکند و هدایت مان میکند.

البته این نوشته من نافی خواسته های به حق مردم انقلابی ایران نبود و نیست . چون ما به ترازها و انتظارات و اهداف انقلاب و از جمله توسعه یافتگی ایران عزیز نرسیدیم و باید هدفگذاری و تلاش کنیم .

ممنون از توجه تان

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا