دوربرگردان – مجله رز

اگر در ابتدای تأسیس رژیم اشغالگر قدس سازوکارهای حمایت بین‌المللی در میان دولت‌ها و ملت‌های غربی تحت‌تأثیر تبلیغاتی همدلانه با صهیونیسم در حال شکل‌گرفتن بود، امروز و بعد از آشکار شدن ماهیت جنایتکارانه صهیونیسم، این نظام سازمان‌یافته از حمایت و همدلی بین‌المللی، همزمان با فروپاشیدن تصویری که از آن ساخته بودند در حال ویران شدن است.

به گزارش مجله رز، حمید ملک‌زاده، پژوهشگر اندیشه‌های سیاسی در سرمقاله وطن امروز نوشت: در هر نبردی دقایقی هستند که ممکن است در آنها پیروزی‌هایی به دست بیاورید؛ پیروزی‌هایی تاکتیکی که امید شما و ناظرانی را که دل در گرو پیروزی شما بسته‌اند گرم می‌کند. همچنین ممکن است در جریان یک نبرد خونین، در مسیری قرار بگیرید که شما را درباره دست یافتن به پیروزی امیدوارتر کرده و عزم شما را برای استفاده‌ کردن از استراتژی‌ها یا تاکتیک‌هایی که این موفقیت‌های نزدیک را برای‌تان به ارمغان آورده‌اند استوارتر کند. با این‌ وجود نباید از نظر دور بداریم که جنگ‌ها را نمی‌شود صرفا به‌ عنوان چیزهایی در خود در نظر گرفت. یعنی جنگ‌ها، مخصوصا وقتی به‌ عنوان رخدادهایی سیاسی در نظر گرفته شوند، باید هدفی بیرون از خودشان داشته باشند. در این معنا جنگ‌ را باید به‌ عنوان ابزاری سخت برای محقق کردن اهداف سیاسی مشخصی فهمید. در جهان جدید معمولا تلاش برای دفع تهدید امنیتی واقعی و عاجل برای دولت، تثبیت دولت در میانه نزاع‌های وجودشناختی، ممانعت از قدرت‌گیری نظامی رقبای سیاسی در محیط پیرامونی یا اهداف دیگری را که عمدتا با تهدیدات وجودشناختی دولت‌ها مربوط می‌شوند عموما اهداف نظامی منازعات نظامی و جنگ‌های سخت به‌حساب آورده‌اند. از این‌ جهت دست یافتن به پیروزی در هر جنگی به شکل بنیادینی با تحقق اهداف غیرنظامی قابل‌تصور برای آن ارتباطی مستقیم دارد. وب‌سایت روزنامه گاردین در مطلبی اهداف غیرسیاسی تهاجم غیرانسانی رژیم صهیونیستی علیه نیروهای مقاومت فلسطینی و لبنانی بعد از عملیات توفان الاقصی را از این منظر بررسی کرده و نشان داده است که چطور اسرائیل در محقق کردن این اهداف ناکام مانده است. یادداشت‌نویس گاردین بحث خود را تا جایی پیش برده که به طور ضمنی اذعان کند توفان الاقصی و مقاومت فلسطینی – لبنانی با همیاری جمهوری اسلامی ایران، بحران‌های وجودشناختی قابل‌توجهی را در مقابل رژیم صهیونیستی قرار داده است، تا جایی که می‌توانیم ادعا کنیم برخلاف آنچه تا پیش از عملیات مبتکرانه  مقاومت فلسطینی در هفتم اکتبر سال میلادی گذشته مشاهده می‌کردیم، امروز بعد از حدود یک سال از این اقدام غافلگیرکننده، رژیم اشغالگر قدس از نظر شاخص‌های اساسی وابسته به موجودیت خود، وضعیتی به ‌مراتب وخیم‌تر از روزهای تأسیسش در ۷۶ سال قبل دارد. در این یادداشت عناصر اصلی مطلب گاردین را مورد بررسی قرار می‌دهم.

* خشونت ناشی از استیصال

یادداشت‌نویس گاردین مطلب خود را با ذکر عبارتی از دیوید بن‌گورین، اولین نخست‌وزیر اسرائیل آغاز کرده است که یهودیان را دعوت می‌کند بدون توجه به آنچه ممکن است غیریهودی‌ها درباره آنها بگویند بر اقداماتی تمرکز کنند که هستی آنها را در مقام «یک ملت» تضمین می‌کند. او بعد از این توضیح می‌دهد که چطور این عبارت از بن‌گورین در یک سال گذشته به‌ عنوان مبنای عمل و بنیان تصمیم‌گیری‌های اخیر کابینه امنیتی اسرائیل در تهاجم بی‌رحمانه به مردم فلسطین و لبنان عمل کرده است. این همان بنیانی است که بر اساس آن می‌شود عدم توجه  کابینه امنیتی اسرائیل به «دیپلماسی عمومی» و ارزش‌های پذیرفته‌شده اخلاقی یا بین‌المللی درباره جنگ منصفانه را که بر اساس آن مراکز مدنی، شامل مدارس، بیمارستان‌ها و عرصه‌های مربوط به زندگی شهروندان غیرنظامی در کنار خود افراد غیرنظامی، از شمول اقدامات نظامی خارج می‌شوند توضیح داد. مراجعه دوباره ارتش و اعضای کابینه رژیم صهیونیستی به این عبارت نشان می‌دهد از ۷ اکتبر به این‌طرف اسرائیل به شکل بنیادینی با نزاعی وجودشناختی دست‌به‌گریبان است. یعنی اقدام مبتکرانه مقاومت در توفان الاقصی به طور قابل‌توجهی حیات این رژیم اشغالگر را به مخاطره انداخته است، بنابراین خشونت غیر قابل ‌توجیه و وحشیانه‌ای را که در اقدامات ارتش این رژیم در سرزمین‌های اشغالی یا علیه مقاومت لبنان مشاهده می‌کنیم می‌شود ناشی از یک‌جور استیصال وجودشناختی در نظر گرفت. استیصالی که به خشمی ویرانگر و نامقدس علیه همه ارزش‌های دینی، اخلاقی و قانونی در محیط بین‌الملل نیرو بخشیده و ارتش اسرائیل را به دیوانه‌ای تبدیل کرده است که شمشیر در دست گرفته و بی‌محابا به افراد بی‌گناه حمله می‌کند. این خشونت و استیصال ناشی از آن هیچ هدف سیاسی مشخصی را دنبال نمی‌کند. یعنی نه می‌شود آن را به‌ عنوان ابزاری برای بیشتر کردن امکانات دیپلماتیکی در نظر گرفت که به کار افزایش توان چانه‌زنی دیپلمات‌های صهیونیست در مذاکرات صلح و مبادله اسرا می‌آید؛ نه می‌توان آن را به‌ عنوان تاکتیکی برای به ‌دست ‌آوردن پیروزی‌هایی در میدان نبرد فهمید. این خشونتی عریان برای خشونت‌ ورزیدن بیشتر است. خشونتی از سر استیصال که به گزارش یادداشت‌نویس گاردین در نهایت مسیر اضمحلال رژیم اشغالگر قدس را هموارتر می‌کند. 

* ضددستاوردهای خشونت عریان صهیونیستی

یادداشت‌نویس گاردین بدون اینکه صراحتا به این موضوع اشاره کرده باشد، در شیوه سازمانی که برای نگاشتن مطلب خود انتخاب کرده عملا رجوع دوباره رژیم صهیونیستی به دعوت بن‌گورین برای نادیده‌گرفتن آنچه را ممکن است غیریهودی‌ها درباره رفتارهای صهیونیست‌ها بگویند به‌ عنوان بنیان تصمیمات ارتش و کابینه رژیم اشغالگر قدس در اقداماتی که بعد از هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ علیه مقاومت فلسطینی اتخاذ کرده، معرفی می‌کند. مساله مهمی که در این باره باید به آن توجه کرد این است که عبارات مورد اشاره در مطلب گاردین، عملا موضوع اشغال فلسطین را به بحثی دینی تبدیل می‌کند. اگرچه در طول سال‌های بعد از اشغال فلسطین یهودیان مومن زیادی اذعان کرده‌اند که صهیونیسم با ایمان یهودی متفاوت است. به ‌هر تقدیر دعوت بن‌گورین، آنطور که در یادداشت گاردین آمده چه در سطح دیپلماسی عمومی و چه در سطح نخبگان سیاسی در کشورهای حامی رژیم صهیونیستی تبعات منفی زیادی به دنبال داشته است. در این زمینه یک مقام رسمی وزارت خارجه بریتانیا اذعان داشته است که «ارتش اسرائیل [نیروهای دفاعی اسرائیل] اهمیتی نمی‌دهد که مردم درباره آنها چه فکر می‌کنند. این یک دولت امنیتی است. نمی‌خواهد دوست داشته شود. می‌خواهد از او بترسند و به او احترام بگذارند». به گفته این مقام رسمی در نتیجه اقدامات ارتش رژیم صهیونیستی تلاش وزارت خارجه رژیم در زمینه دیپلماسی عمومی با شکست قابل‌توجهی مواجه شده است تا جایی که رژیم عملا تلاش‌های پیشین برای پاک‌سازی و سفیدشویی جنایات ارتش اشغالگر را کنار گذاشته یا در انجام ‌دادن این وظیفه ناموفق مانده است. 

این ناتوانی در دیپلماسی عمومی رژیم اشغالگر قدس را هم در اذهان عمومی در میان ملت‌های جهان و هم در میان بخش زیادی از دولت‌های مستقل ناکام گذاشته و حامیان غربی آن را تحت‌فشار روزافزونی برای عدم حمایت از کشتار بی‌رحمانه رژیم قرار داده است. انزوای ناشی از خشونتی که استیصال وجودشناختی برای اسرائیل ایجاد کرده تا حدی پیش رفته است که امروز «تعداد زیادی از دولت‌های جهان، اسرائیل را به‌ عنوان دولتی منفور در نظر می‌گیرند». در عین‌ حال در مجمع‌ عمومی سازمان ملل بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ دولت در مقابل ۱۴ کشور که عموما از کشورهای کوچکی هستند که همواره از  ایالات متحده آمریکا پیروی می‌کنند، جنایات رژیم اشغالگر قدس و تداوم اشغالگری آن را محکوم کرده‌اند.  اگر چه قطعنامه‌های مجمع‌عمومی الزام‌آور نیستند، تأثیری اساسی در کاهش وجهه عمومی رژیم اشغالگر صهیونیستی داشته و نقشی اساسی را در افزایش فشار بر دولت‌های حامی آن ایفا می‌کنند. یادداشت‌نویس گاردین تأکید کرده است که همین موضوع «اسرائیل را از بابت تداوم حمایت همه‌جانبه ایالات متحده آمریکا نگران ساخته است. این نگرانی مخصوصا وقتی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود که طبق ادعای نویسنده گاردین «۷۱ درصد از دموکرات‌ها یا رهبران مستقل دموکرات، نتانیاهو را به‌ عنوان شریکی قابل‌اعتماد در نظر نمی‌گیرند». گزارش گاردین این اعداد را از پژوهشی استخراج کرده است که نشان می‌دهد «آمریکایی‌های زیر ۳۰ سال برخلاف دیگر آمریکایی‌ها دیگر با اسرائیل همدلی ندارند»؛ در عین‌ حال بر اساس نتایج این پژوهش «از هر ۱۰ دموکرات ۷ نفر دیگر نتانیاهو را به‌ عنوان شریکی مطمئن به‌حساب نمی‌آورند». بی‌توجهی رژیم صهیونیستی به روایت‌های «حقوق بشری»  از اقدامات خصمانه‌ای که علیه مقاومت فلسطین انجام می‌دهد در نهایت باعث شده این رژیم در «نبرد روایت‌ها» بازنده باشد. 

رویکرد تخاصمی کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی نسبت به سازمان‌های بین‌المللی و بی‌توجهی آن به الزامات صادر شده از طرف دادگاه‌های بین‌المللی که به درخواست صدور دستور بازداشت نتانیاهو منتهی شد، از دیگر ضددستاوردهای خشونت ناشی از استیصال وجودشناختی در طرف رژیم اسرائیل است. یادداشت‌نویس گاردین اینطور ادامه می‌دهد که این موضوع از این‌ جهت اهمیت دارد که همه پایه‌های امنیتی رژیم اشغالگر قدس را سست کرده و امکان تداوم انتشار تصویری از آن به‌ عنوان «یک دولت لیبرال مسؤول در محیط بین‌الملل»، چیزی را که دستگاه تبلیغاتی رژیم و حامیان غربی او مدام بر آن اصرار می‌کردند، از بین می‌برد. همه اینها وقتی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود که می‌بینیم در میان مردمی که دولت‌های‌شان بیشترین حمایت را از رژیم اسرائیل کرده‌اند، گرایش‌های ضدصهیونیستی و تمایلات ضد اشغالگران هر روز بیش از پیش رشد کرده است. برای نمونه گزارشگر گاردین نشان داده است که «جنبش‌های عدم سرمایه‌گذاری که قرار بود توسط دولت محافظه‌کار قبلی بریتانیا غیرقانونی شود، در دانشگاه‌ها فراگیر است» و همین‌طور بر این مساله تأکید کرده است که «اعتراضات در سراسر اروپا نسل جدید را سیاسی کرده است». اهمیت این موضوع در اینجاست که نسل جدیدی از شهروندان دولت‌های حامی رژیم اسرائیل، هویت سیاسی خود را به اعتبار و به نام مخالفت با این رژیم تعیین خواهند کرد. این نسل در انتخاب‌های سیاسی خود در داخل کشورهای‌شان از این به بعد بیشتر به سیاست‌های ضد اشغالگران رأی می‌دهند. همین‌طور برای نمونه درباره بریتانیا «۶۲ درصد از مشارکت‌کنندگان در یک نظرسنجی اعلام کرده‌اند رفتار اسرائیل را غیرمسئولانه می‌دانند». اگر این مساله را در کنار نتایج مربوط به یک نظرسنجی در میان مردم ۴۳ کشور دنیا قرار بدهیم که براساس آن محبوبیت اسرائیل تا حد قابل توجهی کاهش یافته است، منظور ما از شکست رژیم اشغالگر قدس در جنگ روایت‌ها روشن‌تر خواهد شد. براساس داده‌های موجود در یادداشت گاردین پیش‌بینی‌های انجام‌شده درباره رشد اقتصادی رژیم صهیونیستی بیش از ۲.۵ درصد کاهش داشته است. این تنها یکی از تبعات ویرانگر اقتصادی تداوم اقدامات تروریستی ارتش این رژیم علیه مقاومت فلسطینی است. در نهایت اینطور به نظر می‌رسد که انزوای رژیم صهیونیستی که در نتیجه دست‌زدن به خشونت عریان ناشی از استیصال وجودشناختی در میان اعضای کابینه امنیتی و ارتش آن به وجود آمده، این رژیم را از نظر خطرات وجودشناختی در نقطه صفر ۷۰ سال پیش قرار داده باشد؛ در نقطه‌ای که در آن موجودیت رژیم به شکل بنیادین و سازمان‌یافته‌ای با خطر مواجه شده است. تصویری که یادداشت گاردین از وضعیت رژیم صهیونیستی برای ما ترسیم می‌کند به ما اجازه می‌دهد اینطور ادعا کنیم که وضعیت رژیم حتی از آن زمان نیز شکننده‌تر است، چرا که اگر در ابتدای تأسیس رژیم اشغالگر قدس سازوکارهای حمایت بین‌المللی در میان دولت‌ها و ملت‌های غربی تحت‌تأثیر تبلیغاتی همدلانه با صهیونیسم در حال شکل‌گرفتن بود، امروز و بعد از آشکار شدن ماهیت جنایتکارانه صهیونیسم، این نظام سازمان‌یافته از حمایت و همدلی بین‌المللی، همزمان با فروپاشیدن تصویری که از آن ساخته بودند در حال ویران شدن است.

انتهای پیام

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا