غزه؛ منطق حسینی و موقعیت کربلایی

 محرم ۱۴۰۳ تفاوتی جوهری با سال‌های قبل دارد. در کمینه‌ی آن این‌که حالا دیگر با آن‌چه پس از ۱۴۰۰ سال در این ده ماهه در غزه دیده‌ایم، درک‌مان از روضه‌های کربلا  ملموس‌تر شده، پس احتمالا حساب و کتاب‌مان هم سخت‌تر شده باشد.

به گزارش مجله رز، کانال تبگرامی منبثات در یادداشتی نوشت:  محرم ۱۴۰۳ تفاوتی جوهری با سال‌های قبل دارد. در کمینه‌ی آن این‌که حالا دیگر با آن‌چه پس از ۱۴۰۰ سال در این ده ماهه در غزه دیده‌ایم، درک‌مان از روضه‌های کربلا  ملموس‌تر شده، پس احتمالا حساب و کتاب‌مان هم سخت‌تر شده باشد.

وقتی این‌طور می‌گوییم برخی دست می‌گیرند که آیا شما می‌خواهید بگویید که غزه دقیقا همان کربلاست و روزهایش درست همان عاشورا و اطفالش در جایگاه شیرخواره کربلاء و مردانش در طراز حسین‌بن علی؟ پاسخ روشن است:  لا یوم کیومک یااباعبدالله.
حسین بودن از اساس تکرارشدنی نیست. رکن تمایز کربلاء و عاشورا صرفا شناعتِ جنایات بنی‌امیه نیست که مهم‌تر از آن شان و طراز و جای‌گاه بی‌تکرار و شرافت بی‌نظیر قربانیان و در راس همگی حسین‌بن علی است که به این مکان و این زمان، تشخصی تاریخی و شکوهی آیینی داده است. قربانی، دردانه‌ی اهل بیت، امام معصوم و عالم بالغیب است.
آن‌چه عاشوراء و کربلاء را به نقطه عطف و ویترین مبارزه‌ تاریخی حق و باطل مبدل ساخت، ذات مقدس حسین‌بن‌علی بوده است. و گرنه تاریخ پر است از مظلومانی که سربریده شدند و به خاک و خون کشیده شدند اما در کنج کتاب‌های تاریخ ماندند یا کلا به فراموشی سپرده شدند. نه زمانشان عاشوراء شد و نه مکانشان کربلاء. 
دردناکی تراژدی کربلاء بیش از دریدگی و وقاحت کنش‌های لشکر کوفیان به لگدمال شدن تقدس حریم پاک امامت و حرم امن اهل‌بیت بازگشت دارد. و روشن است که با این منطق، عاشورا و کربلا تکرارناشدنی است.

 با این تفصیل وقتی ما از کربلای غزه یا عاشورای زمان سخن می‌گوییم، دقیقا چه در ذهن داریم؟ 
یک کلمه‌ای‌اش این می‌شود که منطقِ لایوم کیومک، به لگدمال شدن شان و جای‌گاه حقیقی و حقوقی حسین‌بن علی در وقیحانه‌ترین شکل ممکن اشاره دارد. اما کل یوم عاشوراء و کل ارض کرببلاء به منطق و موقعیت مبارزه حق و باطل بازگشت دارد. 
واقعیت آن است جریان مستمر و تاریخی مبارزه دو اردوگاه ستم‌گر و مظلوم پیش و پس از حسین‌بن علی بوده و خواهد بود. از آدم تا پایان حیات آدمی بر این کره‌ی رنج. کسی تصور نکند که این مواجهه‌ی همیشگی، در دهم محرم ۶۱ هجری به نقطه‌ی پایانی است. خیر.  جنسش، استمراری است. محرم ۶۱ نقطه اوج این تقابل بود و نه نقطه‌ی پایانش. خون حسین در آن ظهر عطشناک، از قضا به رگ‌های خشکیده و جان خسته‌ی جبهه‌ی حق، تزریق شده و مسولیت اهل حق را صدچندان نمود.
با این تفسیر، هر مظلومِ برخاسته‌ای در موقعیت کربلایی قرار دارد. با منطق حسینی می‌جنگد. پس هر روزش عاشوراست.
در مقابل، هر ظالمی در موقعیت کوفی-شامی کنش و با منطق اموی عمل می‌کند. پس هر پس هر روزش یوم فرحت به آل‌زیاد و آل مروان است

فهم این تفکیک، چیز چندان پیچیده‌ و دشواری نیست. اگر کمی و تنها کمی از اتمسفر طائفه‌گرایی خارج شده و در هوای حریت و آزادگی تنفس کنیم. در منطق حسین‌بن علی. سرور آزادگان. ابوالاحرار.
در تمام این روزها حسین‌بن علی با همان پیکر نیمه‌جان افتاده بر رمل‌های کربلای از گوشه‌ی چشم نگاهی به کربلای غزه دارد و در صحرای محشر از ما خواهد پرسید که برای کمک به منطق حسینی و موقعیت کربلایی در عصر خودمان چه کرده‌ایم.

اگر این یک دهه‌ را از کف داده‌ایم. چهل روز دیگر تا اربعین فرصت باقی است. جوانان بنی‌هاشم سال ۱۴۴۶ هجری که از صحرای کربلای غزه دور افتاده‌اید، آستین‌ها را بالا بزنید و کاری برای حسین کنید. با کتیبه‌ای. با شعری. با پرچمی. با سخنی. با ناله‌ای. با فریادی. با انفاقی.
حسین چشم‌انتظار است.

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل