برای استادی که زیبا کلام هست و صادق

اینکه دکتر زیباکلام چه خط مشی سیاسی دارد یا اینکه از منظر سیاسیون و فعالان مدنی و رسانه و…چگونه انسانی است موضوع این یادداشت نیست، بلکه هدف از نگارش این چند خط ،نقل حکایت و یادگاری است از ایشان که بهانه اش به مانند غالب اتفاقات خوبِ زندگی ام کانون‌ وکلا بوده.

سال۹۸بحث آیین نامه ی کانون داغ بود و باید کاری می کردم تا رسانه ها توجهی ویژه به موضوع کنند لذا این ایده به ذهنم رسید تا در کنار گفتگو با همکاران، با برخی اشخاص شاخص در عرصه ی رسانه و مسائل اجتماعی_سیاسی گفتگو کنم.شماره تماس استاد زیباکلام را یکی از همکاران برایم ارسال کرد و پس از چند تماس و پیام بالاخره باب گفتگو فراهم شد و به ایشان راجع به موضوع بحث توضیحاتی دادم؛

شخصیتی که بدون تردید منبع غنی دانش سیاسی،تاریخی و اجتماعی است در پاسخ به پیشنهاد بنده راجع به گفتگو پیرامون تبعات دخالت قوه قضاییه در نگارش آیین‌نامه برای کانون‌وکلا وآثار سوء چنین برخوردی در ساختار سیاسی_اجتماعی کشور یک جمله را تکرار می کردند؛پسرم من از حقوق چیزی نمی دانم و سوادش را ندارم.اقرار به ندانستن را عین دانایی می دانم و با همین جمله ی استاد بیش از پیش ارادتمند وی شدم.گفتگوی بنده با جناب استاد با عنوان تاریخچه قانونگذاری در ایران و ضرورت مستقل بودن کانون وکلا با استقبال چندصد هزار مخاطب که به طور زنده نظاره گر این گفتگو بودند،سبب توجه بیش از پیش رسانه ها به چالش آن روز کانون وکلا شد .

آنچه به عنوان هدف گفتگو با استاد تعریف کرده بودم محقق شد و تا به امروز میلیون‌ها مخاطب آن گفتگو را در شبکه های مجازی دیده اند، اما آنچه خاطره‌ی آن گفتگو را تا به امروز ماندگار کرده و دلیل نگارش این چند سطر شده، تکریم مرام انسانی است که بی تکلف است و متواضع،دغدغه‌مند است و میهن‌دوست،برای هر سطر از نوشته‌ها و هر جمله ای از نظراتش مطالعه می‌کند و مستند دارد.

صادق زیباکلام در هفتمین دهه‌ی زندگی‌اش می‌تواند گوشه‌ی اتاق مطالعه‌اش بنشیند و بر حجم آثارش بیفزاید اما برای شخصیتی چون او که دل در گرو توسعه‌ی کشور و اصلاح ساختار حکمرانی دارد،سکوت و عزلت بی‌معناست لذا بسان جوانی پرشور برای آبادانی کشورش تلاش می‌کند و در نقد شیوه ی حکمرانی حکومت جز بر مدار قانون سخن نمی‌گوید.

و اما

پیرامون بازداشت دکتر صادق زیبا کلام و عملکرد ایشان در هیبت منتقدِ شیوه‌ی حکمرانی و اعمال حاکمیتی حکومت آنچه از رصد مجموع فعالیت های وی به عنوان یک چهره‌ی دانشگاهی که اتفاقا در آغاز انقلاب به سهم خویش تلاش و فعالیت هایی داشته، استخراج می‌شود آن است که ایشان جز بر مدار قانون و مبتنی بر اصول قانون اساسی رفتار نکرده اند.

خاطرم هست در همان گفتگوی یکساعته راجع به اوصاف یک قانون خوب بحث شد و با توجه به اینکه در آن مقطع استاد به اتهام تشویش اذهان عمومی به دادسرا احضار شده بودند ،نقل فرمودند:

از بازپرس پرونده پرسیدم معنا و مفهوم این اتهام چیست و من با کدام رفتار و گفتارم اذهان عمومی را تشویش کرده ام؟اگر ممکن است مصادیق این اتهام را برایم بگویید تا از این به بعد مرتکب چنین رفتاری نشوم و اذهان عمومی را تشویش نکنم!

آنچه آن روز در پوسته‌ی لطیفِ کنایه بیان شد،امروز در هیبتی سخت با اتهامی از شکل و نوعی دیگر و البته در پوسته‌ای سخت و جدی علیه صادق زیباکلام نمایان شد و استاد را روانه‌ی اوین کرده!

آزادی بیان و حق نقد حکومت از بدیهی ترین حق‌های انسانی است که علاوه بر اصول قانون اساسی در متون فقهی و احکام شرعی به کرات انشاء شده است و همواره مورد تاکید بوده لذا تعقیب و محکومیت منتقد به تحمل کیفر در ساختاری که مدعی پیروی از شیوه‌ی حکمرانی پیشوای شیعیان،امام علی ع است،بدون شک طریقی مقرون به صواب نیست.

و اما به پاس محبت‌های استاد به این بنده ی کمترین که همواره بنده را مورد لطف قرار داده و به بهانه‌های مختلف با ارسال پیامی ولو یک سطری ،فرزند خویش را مورد تفقد قرار می دهند، لازم دیدم از سر ارادت و تکلیف‌ محبت ایشان را به این نحو به خودم یادآوری کرده،آویزه‌ی گوش کنم که آنچه در این سرای هستی ماندگار و ماناست آنلاین است و صدق که جز با دوری از منیت وحُب و بغض حاصل نخواهد شد.لذا لازم دیدم در چنین روزی به پاس محبت‌های ایشان محضرشان عرض کنم‌؛ارادت بنده به جنابعالی و مرام شما هر روز و لحظه ای فزونی می یابد و خالصانه دوستتان دارم و برایتان در مسیر پیش‌رو استواری و سرفرازی آرزو می‌کنم.

وکیل دادگستری-شیراز

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا