راههای مواصلاتی مانند رگهای بدن بوده و صنعت حمل و نقل به عنوان خونی است که در آن جریان یافته و موجب رونق و آبادانی میشود و بیتوجهی به مساله راه در کشور مصداق بارز بیتوجهی به توسعه و رفاه در کشور است.
به گزارش مجله رز، به نقل از ایرنا، نوروز برای ایرانیان علاوه بر شادی سال نو و دورهمی و لذت نشستن بر سر سفره هفت سین، یک جنبه خوش دیگر هم دارد و آن هم سفرهای نوروزی است که بسیاری نوروز را با تداعی این سفرها میشناسند.
این که سفری را در کنار خانواده، در فصل بهار، همراه با تعطیلات دلچسب، با تنوع اقلیمی ایران آن هم با خودروی شخصیتان آغاز کنید، حتی وصفش هم لذتبخش است چه رسد به این که آن را از نزدیک تجربه کنید. اما به همه این موارد باید هزینه بالای سفر، استهلاک خودرو را هم علاوه کنید که در جای خودش قابل تامل و ملاحظه است اما باز هم لذت تجربه سفر را منتفی نمیکند و با همه مشکلات مربوط به آن بازهم نمیتوان از آن گذر کرد.
برخی جادههای کشور به راستی میتواند به دلیل کیفیت پایین آسفالت و سختی ناشی از آن شما را از سفر پشیمان کرده و یا در بهترین حالت مقصدتان را تغییر دهدبا این حال باید گفت موارد مذکور همه ملزومات یک سفر نوروزی نیست و سفر در ایران چیزهای دیگری را هم میطلبد. مثلا اقامت مناسب بخشی از یک سفر نوروزی است که آن هم همراه با هزینههای قابل تاملی همراه است و هرچند در سالهای اخیر اقامتگاههای بومگردی فراوانی در سطح کشور راهاندازی شده و بخشی از هزینههای اقامت را نسبت به هتل کاسته است.
با این وجود، باز هم نمیتواند مانع از اشتیاق سفر باشد چرا که برای این مشکل هم قناعت ایرانیان چارهاندیشی کرده. در سالهای اخیر سفرهای «کمپینگ» که همراه با چادر مسافرتی و حداقل ملزومات سفر است، رواج زیادی یافته و این مشکل هم با صبوری فرهنگ ایرانی در کنار خودروهای نامناسب به میزان زیادی مرتفع شده است.
البته باید گفت هنوز یک مشکل جدی وجود دارد که اگر شما بار سفر هم ببندید و به دل جاده بزنید، ممکن است در نیمههای راه از این تصمیم خود پشیمان شده و عطای سفر هیجانانگیز نوروز را به لقایش بخشیده، در وسط راه بازگردید.
این موضوع همان چیزی است که گزارش پیشرو بر آن تمرکز دارد تا بلکه بخشی از آنچه در ذهن شما میگذرد را با زبان رسانه به گوش مسئولان برساند و از این طریق برای حل این معضل بزرگ تمهیدی اندیشیده شود.
«جادههای ایران» به راستی میتواند به دلیل کیفیت پایین آسفالت و سختی ناشی از آن شما را از سفر پشیمان کرده و یا در بهترین حالت مقصدتان را تغییر دهد، در غیر اینصورت هزینههای وارد آمده بر خودرو از سمت جاده به قدری زیاد است که میتواند در نیمههای راه منصرفتان کند.
گزارش پیشرو برگرفته از مشاهدات میدانی پژوهشگر ایرنا در سفری یک روزه به استان یزد و کرمان است که بخشی از آن را با خواننده در میان میگذارد.
جادههای بیکیفیت عامل مهم کاهش سفرهای نوروزی
روز ۲۸ اسفندماه است و برای یک کار شخصی -و نه برای سفر نوروزی- از تهران عازم استان یزد و کرمان میشوم. مسیر اصلی هم از شهرهایی چون قم، کاشان، نطنز، اردستان، نایین و سپس یزد میگذرد.
شاید بتوان در این سفر هزار کیلومتری که از تهران تا شهر «هرات» در جنوب استان یزد و سپس استان کرمان ادامه داشت بتوان گفت تنها بخشهایی از اتوبان تهران به قم شاید مناسب باشد و چندان مشکلی برایتان ایجاد نکند، اما به راستی با چنان چیزهای عجیبی در مسیر مواجه میشوم که به خود شک کرده و برای این که از این تردید رهایی یابم در اولین مجتمع بین راهی به سراغ چند راننده میروم که برای استراحتی کوتاه توقف کردهاند.
به محض این که خود را خبرنگار خبرگزاری ایرنا معرفی میکنم، اشتیاق برای درد دل و شکوائیه به قدری زیاد است که گاهی مجبور میشوم از آنها خواهش کنم تا به آرامی و شمرده حرفهایشان را بازگو کنند.
«محسن» اولین فردی است که در بین آن جمع آماده گفتگو شد. او فارغالتحصیل مقطع دکتری از یکی از دانشگاههای معتبر کشور و استاد دانشگاه است. با زبانی فصیح و شیوا میگوید: بسیاری از جادههای ایران به راستی فرقی با رودخانه ندارد و در برخی از جاها مجبور هستم تا برای فرار از افتادن در یک چاله بزرگ و یا آسفالتی که به شدت خراب شده بارها و بارها مسیر را عوض کنم و همین امر با توجه به تراکم خودروها که بیشتر با سرعتی بالای ۱۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکنند، احتمال وقوع تصادف را بسیار زیاد ایجاد کرده است».
او در ادامه میگوید در فاصله تهران تا «نطنز» در برخی موارد با چنان چاله و یا چاههایی روبرو میشوید که به راستی اگر قدری با شرایط بد آب و هوایی ناآشنا باشید، بیتردید تصادف زنجیرهای اجتنابناپذیر است.
یک راننده: بسیاری از جادههای ایران به راستی فرقی با رودخانه ندارد و در برخی از جاها مجبور هستم تا برای فرار از افتادن در یک چاله بزرگ و یا آسفالتی که به شدت خراب شده بارها و بارها مسیر را عوض کنم که این موضوع خطر بروز تصادف را افزایش میدهد
محسن با لحنی که مشخص میکند بسیار ناراحت است میگوید جادهها شریان حیاتی یک کشور هستند و اگر این شریان حیاتی با مشکل روبرو باشد، مانند فردی است که بسیاری از رگهای قلب او گرفته و تنفسش با مشکل روبروست و اگر هرچه سریعتر درمانش نکنیم، یا به زودی خواهد مرد و اگر هم نمیرد، برای ادامه حیات نیازمند هزینههای بسیاری زیادی است و اگر چه کم کم برای او هزینه میکنید، اما در مجموع این هزینهها بیش از چند برابر هزینه جراحی قلب خواهد بود.
هزینهای که سرانجام مجبور به پرداخت آن هستید اما این هزینه هم زمان شما را از بین برده و هم فرد بیمار و اطرافیانش را فرسوده میکند.
اشتیاق او برای ادامه با یک مکث کوتاه تمام میشود و وقتی علتش را جویا میشوم سری تکان داده و میگوید ایکاش این حرفهای ما تاثیری داشته باشد و با آرزوی سالی خوش برای همه مردم، انتظار خانوادهاش را بهانه کرده و از من خداحافظی میکند.
گفتوگوها در «مجتمع سانآرا» در ۴۰ کیلومتری نطنز بسیار ادامهدار است و افراد پرشور برای مشارکت در گفتوگو، اما از آنجا که صحبتها تقریبا در یک حیطه است، بعد از تمام شدن صحبتها عازم مسیر به سمت یزد میشوم .
متاسفانه هرچه در این مسیر اتوبان از تهران دورتر شده و به سمت جنوب پیشمیروم، حیرتم از این وضعیت اسفناک بیشتر میشود. دیگر نمیتوان گفت اینجا با چاله روبرو هستید، در برخی موارد به جرات میتوان گفت قطر هر یک از این چالههای وسط جاده به بیش از ۵۰ سانتیمتر میرسد و اگر خطر تصادف و شلوغی در وسط جاده نبود، برای اندازهگیری دقیق آن با متر به میان جاده میرفتم.
«مهاباد» شهر کوچکی در۲۰ کیلومتری اردستان و در مسیر جاده ترانزیت بینالمللی تهران به کرمان، بندرعباس و زاهدان قرار دارد.
برای بنزین راهی جایگاه بنزین میشوم. خواستم تا از خودرو پیاده شده و به میان کسانی که در صف جایگاه منتظر هستند بروم که گفتوگوی دو راننده نظرم را به خود جلب میکند.
دو خودرو پژو و پراید گویا با هم مسافرت میکنند و از تبریز عازم بندرعباس هستند. زبان آذری متوجه نمیشوم اما لحن ناراحت و همراه با عصبانیتشان که هرازگاهی به چرخ جلو اشاره میکنند و دور خودروی پراید میچرخند.
کنجکاوی من دیگر اجازه تحمل نمیدهد و به سراغشان میروم و ماجرا را جویا میشوم. «علی» راننده پراید با لهجه شیرین آذری میگوید به راستی از این سفر پشیمان شده و اگر به دلیل قول و قراری که با خانواده و فرزندانشان نگذاشته بود، بیتردید از همینجا به تبریز باز میگشت.
او میگوید دیگر به کیفیت پایین و فاجعهآمیز اتوبان تهران تبریز عادت کرده اما انتظار نداشته که در نزدیک پایتخت و مرکز کشور که مهد اقتصاد و تولید است، با چنین ناملایمات جادهای روبهرو شود. خودروی او در فاصله مسیری که من هم از آن آمدهام، در نزدیکی منطقه «سرآسیاب» و ابتدای جاده «ابیانه» به ناگاه به درون یک چاله افتاده و نه تنها لاستیک خودرو ترکیده و رینگ چرخ هم تاب برداشته، اگر سرعتش کمی بالاتر بود ممکن بود منجر به تصادف هولناکی شود که جبران آن امکانناپذیر بود.
راننده یک تریلی هم که برای استراحت نظارهگر گفتوگوی ما شده، آماده صحبت است اما تا زمانیکه من به سمتش نرفتم صحبتی نکرد. او راننده ترانزیت در خط بندرعباس به تهران و اهل یکی از شهرهای غربی ایران است. متوجه خبرنگار بودن من شده و آماده است.
او میگوید: «به دلیل خرابی جادهها به قدری هزینه برای جلوبندی و سیستم بالون زیر تریلر پرداخت کرده که دیگر قصد دارد به زودی خودرویش را فروخته و وارد شغل دیگری شود».
«رضا» که ادامه دهنده شغل پدرش بوده و بسیار هم در جادههای ایران تردد کرده، علاوه بر هزینه سنگینی که هر دو یا سه ماه برای تعمیرات زیربندی و جلوبندی باید بپردازد از چیز دیگری هم گلایهمند است.
او میگوید به دلیل کیفیت پایین آسفالت و جاده در لاین دو و سه در اتوبان، مجبور است تا در لاین یک حرکت کند، اما بسیاری از رانندههای خودروهای سبک- که حق هم دارند- به دلیل این رفتار شاکی شده، بوق ممتد به نشانه اعتراض زده، بعد از سبقت در جلوی ما ترمز ناگهانی میکنند و در برخی موارد با پرتاب آشغال، سنگ و چوب و حتی متوقف کردن خودرو، با من درگیری فیزیکی هم پیدا میکنند.
جادهها شاهرگ حیاتی اقتصاد و کشورند
بعد از گفتوگو با رضا واقعا ناراحت شده و تصمیم دارم تا تنها به ادامه سفر پرداخته و مشاهداتم را نظاره کنم. از اردستان عازم «نائین» میشوم.
کیفیت جاده هم همچنان با قبل فرقی نداشته و حتی بدتر میشود. وضعیت تا یزد تنها در فاصله کوتاهی قابل قبول است که شاید به ۱۰ کیلومتر نرسد. از یزد وارد جاده شهرهای «مروست» و «هرات» میشوم. این جاده دیگر به مانند جاده ترانزینی نیست و قدری خلوتتر است اما تردد همچنان ادامه دارد.
در این منطقه، شاهد صحنهای میشوم که شاید قابل باور نباشد. از کیفیت پایین جاده که گذر کنیم شاهد تعمیرات جاده از سوی اداره راه بودم که برای ترمیم چالههای بزرگ مشغول بودند. کارکنان آسفالت را با بیل در چالهها میریختند و به جای استفاده از غلطک با «پا»ی خود بر روی آن میرفتند! در برخی موارد دیگر هم به جای استفاده از ماشینآلات مربوط به آسفالت کردن جاده از «گریدر» برای پخش آسفالت استفاده میکردند.
با یکی از دوستانم که دکترای عمران دارد تماس گرفته و وضعیت را شرح دادم. پاسخش بر حیرتم افزود که میگفت این کار به سان ریختن پول در جوی آب است،زیرا بعد از گذشت کمتر از ۲۰ روز باز هم به حالت اول باز میگردد.
از شهر هرات به سمت «شهربابک» در استان کرمان سرازیر میشوم. به جرات میتوان گفت یکی از بدترین جادههای تمام زندگی خودم را در این ۷۰ کیلومتر تجربه کردم و بعد از اتمام کار از این شهر به سمت تهران بازگشتم.
اگرچه پروژههای راهسازی در حال اجرا در کشور کم نیستند اما براساس گزارشهای رسانهای همچنان بسیاری از محورهای مواصلاتی در سال های اخیر صحنه بروز حوادث متعدد و ناگوار جادهای بوده که علاوه بر خسارت های مالی، آسیب های جانی جبران ناپذیری را در پی داشته است
در راه بازگشت به یاد مطلبی راجع به وضعیت کشور آلمان در فاصله ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۸ یعنی پایان جنگ جهانی اول و آغاز جنگ جهانی دوم و بعد از جنگ جهانی دوم از ۱۹۴۵ به بعد افتادم.
این کشور بعد از جنگ جهانی اول که همه راههای مواصلاتی و صنایع خود را از دست داده بود، ارزش پول ملی این کشور به حدی پایین میآید که از اسکناس برای گرم شدن استفاده میشد و این اسکناس در همه کوچهها و خیابانها ریخته میشود.
اما رهبران این کشور راه جالب را برای این موضوع مییابند که با استفاده از فرهنگ عمومی این کشور به نتیجه میرسد. رهبران حزب از جوانان بیکار دعوت میکنند تا برای راهسازی «قلوه سنگ» جمعآوری کرده و به ترمیم راههای کشور بپردازند.
بعد از مدت کمتر از ۵ سال راههای مواصلاتی این کشور کاملا ترمیم شده و حمل و نقل که زیرساخت اصلی توسعه است رونق میگیرد. به سبب موقعیت سوقالجیشی آلمان در قاره اروپا و داشتن بنادر مهم در دریای بالتیک و نیاز سایر کشورهای اروپای مرکزی و شرقی به بنادر، ترمیم راههای آلمان موجب شد تا باری دیگر کشورهای اروپایی برای تجارت جهانی خود از راههای این کشور استفاده کنند.
به تدریج نیروی کار و سرمایه به سمت آلمان سرازیر میشود. در مدت دو دهه، اقتصاد کشور به قدری قدرت مییابد که قویترین قدرت نظامی جهان را تشکیل داده و باری دیگر جنگ جهانی دوم به راه میافتد. این وضعیت پس از جنگ جهانی دوم هم ادامه یافته و آلمان از یک کشور کاملا ورشکسته و نابود به یکی از پنج قدرت برتر اقتصادی و سیاسی جهان بدل میشود.
اگرچه پروژههای راهسازی در حال اجرا در کشور کم نیستند اما براساس گزارشهای رسانهای همچنان بسیاری از محورهای مواصلاتی در سال های اخیر صحنه بروز حوادث متعدد و ناگوار جادهای بوده که علاوه بر خسارت های مالی، آسیب های جانی جبران ناپذیری را در پی داشته است.
باید توجه داشت که راههای مواصلاتی مانند رگهای بدن بوده و صنعت حمل و نقل به عنوان خونی است که در آن جریان یافته و موجب رونق و آبادانی میشود. بنابراین بیتوجهی به مساله راه در کشور مصداق بارز بیتوجهی به توسعه و رفاه است.
علاوه براین توسعه پروژههای راهسازی در نقاط مختلف کشور سبب کاهش حوادث جادهای و تلفات انسانی در اقصی نقاط کشور خواهد شد.
نتهای پیام