روایتی از دیدار بانوان با مقام معظم رهبری

این گزارش، روایتی است از دل جلسه دیدار بانوان با رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه ولادت حضرت زهرا(س).

مجله رز ـ مرضیه کیان: آن زمان که سر کلاس ریاضی نشستیم و آموختیم دو دو تا مساوی است با چهار، حرفی از استثنائات نبود! شاید این مورد هم مثل قوانین دیگر است که پایه را یاد بگیری و مابقی در مراحل بعدی آموخته شود. صغری کبری چیدم که بگویم هیچ وقت فکر نمی‌کردم بعد از آن روزی که دست در دست مادرم برای دیدار خانواده شهدا با رهبری راهی بیت ‌شدم و آن را مدیون خردسالی‌ام بودم، توفیق حضور دوباره پیدا کنم. بیش از ۲۵سال گذشت تا در مراحل (اتفاقی) تدارکات دیدار شعرا با رهبری مشارکت داشتم و این را پررنگ‌ترین (و نادرترین و آخرین) ستاره سال‌های کاری می‌دانستم. حالا ۹ماه از آن دیدار می‌گذرد. ششم دی ماه است و برای دومین بار از دیدن عکس کارت ملی که روی کارت ورود به بیت رهبری نقش بسته، نه تنها احساس ناراحتی ندارم، بلکه مشعوف‌ترینم.

دیدار ساعت ۹:۳۰ شروع می‌شود. به خیالم ساعت ۷خودم را به خیابان صالحی رساندم تا از اولین‌ مهمان‌های دیدار باشم، غافل از آنکه وقتی رسیدم حول و حوش ۲۰۰نفر در صف بودند. می‌گفتند دو برابر این جمعیت هم تا الان وارد حسینیه شده‌اند! اگر من ساعت ۶:۴۵ اسنپ گرفتم و ساعت ۷رسیدم و در تصورم مشتاق‌ترین این دیدار رویایی هستم، بانویی از مرز خراسان شمالی آمده و شب قبل را به شوق ملاقات رهبری در محلی نزدیک به حسینیه گذرانده، یا خانمی از بم آمده کرمان و از آن‌جا خودش را به تهران رسانده!

** شهدا خودشان مجوز ورود هستند!

طبق روال و پروتکل‌های امنیتی (که بماند در هیچ‌جای دنیا دیدار عمومی با رهبر یک کشور فراهم نمی‌شود!) بعد از گذراندن مراحل بازرسی، به جز شماره کفشداری و شماره قفسه وسایل، مجوز ورود وسیله دیگری را نداشتم؛ حتی کاغذ و خودکار، که بعد از گوشی آخرین دست‌آویزهای یک خبرنگار است! البته گفته شد در اختیارتان قرار می‌گیرد. در این بین نسبت به ورود عکس‌های شهدایی که دست مادران شهید بود و عکس حاج‌قاسم عزیزمان، هیچ مانعی وجود نداشت.

از اینکه هیچ متعلقاتی نداشتم، خوشحال بودم، فقط نگرانی از اوضاع برادرم که در آی‌سی‌یو بستری است و مداوم پیگیر احوالش هستم، اذیت‌کننده بود. اما اگر او هم می‌دانست مهمان چنین دیداری هستم، قطعا خوشحال می‌شد؛ همه عمر و توانش را برای انقلاب اسلامی صرف کرده…

** اینجا پر است از ظرافت‌های زنانه

وارد حسینیه شدم. حسینیه مملو بود از بانوان. شاید نهایتا ۲۰ آقا در حسینیه حضور داشت، آن هم در قسمت جلوی حسینیه و پشت اولین حفاظ. عکاس‌ها و فیلمبردارها هم خانم بودند.

دور تا دور حسینیه بنرهایی بود به رنگ آبی خوش لعاب که با بنفش ترکیب شده بود و در مرکز قاب تهذیب شده، اسماء حضرت زهرا(س) به خط خوش نستغلیق نقش بسته بود؛ حوراء، حانیه، عذرا، راحله، نفیسه، کوثر، حکیمه، محدثه، مطهره، فهیمه.

پرده‌ای خوشرنگ که ترکیبی از سبز و آبی است، پس زمینه جایگاه سخنرانی را از این سر حسینیه تا آن سر حسینیه پوشانده. پرده تا نیمه‌های دیوار است و کتیبه‌ای با هارمونی رنگ مناسب در نظر گرفته شده تا حدیث نقل شده از مولایمان رخ زیباتری داشته باشد؛ روی کتیبه با خط نستعلیق و با رنگ سفید، به بزرگی نوشته شده:  إنَّ المَرأَةَ رَیحانَةٌ «زن، گل است و لطیف!» این کلام از امامی است که اسطوره عاشقان عالم بشریت است و نظیرش را در طول تاریخ نداریم؛ او که بعد از ریحانه‌اش دردهایش را به چاه می‌گفت و همسری داشت در قله ظرافت‌ها و ارزش‌ها.

** تنها نشانه Press بودن خودکار آبی «کیان» است

صدای همهمه زنانه، شیطنت‌های کودکانه، مطرح شدن دغدغه‌های زنان در گعده‌های چند نفره، همه و همه به چشم می‌خورد. برای من که به عنوان حاشیه‌نگار در جلسه حضور داشتم و ریزترین جزییات برایم جذابیت داشت، ثبت این نکات خیلی مهم بود. سوژه‌ها در حال زیاد شدن بود و ترس از فراموشی و یاری نکردن حافظه‌ام را داشتم. در به در دنبال خودکار و کاغذ بودم. اینجا تنها وجه تمایز خبرنگارها از سایر مهمانان خودکار آبی رنگ تولید ملی بود؛ نه خبری از کارت خبرنگاری است و نه جلیقه.

در میان جمعیت چهره‌هایی دیده می‌شد که می‌توان تشخیص داد مهمانان به چه عنوان دعوت شده‌اند؛ از مادران و همسران شهدا گرفته تا چهره‌های برتر علمی و قهرمانان ورزشی و مسئولان حوزه زنان.

لباس‌های محلی و رنگی تعدادی از بانوان هم لنز تمامی دوربین‌ها را به سمت خود جلب می‌کرد. بانوان عشایر با لباس‌های محلی‌شان در این جلسه حضور داشتند؛ گیلان، مازندران، کهگیلویه و بویراحمد، کرمان، ایلام، فارس، چهارمحال و بختیاری و… .

** حسی مملو از شوق و شوک

از هر گوشه این جمعیت هزاران نفره شعاری متفاوت به گوش می‌رسید. صداها اذیت‌کننده نبود؛ چرا که یک پژواک واحد داشت از جنس شوق و ولایت‌مداری، از جنس شوق و وصال، از جنس شوق و بهت.

حدود ساعت ۹:۳۰ بود که ناگهان و بی‌اختیار همگی بلند شدند و شعارها یکدست شد؛ لحظه وصال سررسید. همه دوستی‌ها رنگ باخت؛ جلوی پدر پچ‌پچ کردن کار قشنگی نیست.  صدای شعارها از شفافیت زنانه کمی فاصله گرفت و با بغض و اشک نم‌دار شد.

لبخند چهره حضرت آقا و خوشامدگویی که داشتند، به دل‌ها جلا می‌داد. حضرت آقا روی صندلی نشستند و بلافاصله صدای قرآن قاری بلند شد. لحظه قرائت قرآن همه جا پر از سکوت شد و مقام معظم رهبری نگاهشان رو به پایین شد و پر از سکوت و تامل.

بعد از صدق الله العلی العظیم، میان صدای صلوات، صدای کودکانه گروه سرود فضا را مخملی کرد. دخترانی از جنس نور که نهایت سنشان ۱۲سال را پر نمی‌کرد. آقا بلافاصله نگاهشان چرخید به سمت راست و با اشاره‌ای از سر تایید از محتوای شعر و خوانش پر از ظرافت و مقاومتشان استقبال کردند؛ شعری با مضمون عشق مادرانه مادران شهدا، چشم انتظاری‌هایشان، انتطار در آغوش کشیدن جوانان به خون گلگون‌ شده‌شان و در این میان حال مادران شهدا از همه خریدنی‌تر بود.

** رهبری که سراپا توجه است

اولین سخنران این مهمانی بود مادر شهیدی بود که ۶ فرزندش را در راه خدا بخشیده بود و خودش اسطوره ایثار این روزهاست؛ زینا ابراهیم همسر شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه و سخنرانان بعدی: مریم شعبانی کارگردان و نویسنده تئاتر، رقیه سادات مؤمن کارشناس مطالعات زنان، فاطمه شریف نوقابی خانم‌گل و مربی سابق تیم ملی فوتسال، مینا مهرنوش کارشناس اقتصاد، شقایق حق‌جو استاد علوم پزشکی و فیزیولوژی کاربردی، فائضه غفارحدادی نویسنده حوزه ادبیات، ریحانه سادات محمودی دانش‌آموز استعدادهای درخشان و زهرا موحدنیا عضو کانون جمیعت و فرزندآوری. همچنین پیام ویدئویی خانم اِسراء البُحَیصی خبرنگار زن اهل غزه خطاب به حاضران و رهبر انقلاب نیز در حسینیه پخش شد.

در طول سخنرانی مهمانان از ویژگی چند بعدی بودن زنانه‌شان بهره بردند؛ چشمانشان محو تماشای چهره و هیبت رهبر بود و گوششان شنوای مطالب سخنرانان.

موضوعاتی مطرح شد در باب مسائل حقوقی، ورزش، هنر دینی، نگرانی از تهدیدهای فضای مجازی و هوش مصنوعی، نخبه‌های کشوری، قدردانی از مادران و زنان خانه‌دار، پزشکان زن و…

مقام معظم رهبری در طول تمام سخنرانی گوش شنوا بودند؛ گوش کردنی که با چاشنی توجه همراه بود و این موضوع را می‌شد از نکته‌برداری‌های متوجه شد که با دست چپ و خودکار آبی رنگی که فرقی با خودکار خبرنگاران نداشت، روی کاغذ می‌نوشتند.

** جلسه‌ای پرمغز و مفید

ساعت ۱۱:۲۰ دقیقه صحبت‌های مقام معظم رهبری با تشکر از گروه سرود، قاری، سخنرانان، خانم زکزاکی، همسران شهدا و خبرنگار فلسطینی شروع شد. رهبر معظم انقلاب خواستند تا پیامشان به خبرنگار فلسطینی منتقل شود. ایشان بر پرمغز بودن جلسه تاکید ویژه داشتند.

مقام معظم رهبری از سیدة النجاة عالم حضرت زهرا(س) گفتند، از نقش مادری، از برابری زن و مرد در مسئله کرامت و ارزش‌های انسانی، از شایسته سالاری، از مزیت‌ها و تاکیدی که بر چرایی فلسفه مساله حجاب وجود دارد، از دعاهای شبانه‌شان برای نجات غزه. محورهای صحبت‌های ایشان پیرامون غرب و زنان نیز شامل این موارد می‌شد: ۱. رویکرد غربی پیرامون زنان در جوامع غیر غربی هم رواج پیدا کرده است. ۲‌. غرب برای رفتارش با جامعه زنان منطقی ندارد. ۳. غرب از مباحثه در زمینه زنان فراری است. ۴. غرب رویکرد خود در حوزه زنان را با ابزارهای مختلفی پیش میبرد. ۵. سیاست و رویکرد تمدن غرب در بحث مهم و حیاتی زن در دو عامل خلاصه میشود: سودجویی و لذت جویی.

** جنس خداحافظی تلخ است

در حین صحبت‌های مقام معظم رهبری همگی سراپا گوش بودند و معلوم بود از حسن توجه ایشان به ریزه‌کاری‌ها و مسائل مرتبط با بانوان حظ می‌برند. فقط صدای کودکان بود که شیرینی جلسه بود و این همان مصداق ظرافت‌های حضور بانوان بود.

صدای اذان به گوش می‌رسید که چند دقیقه بعد از آن، مقام معظم رهبری سخنانشان را به پایان رساندند تا اقامه نماز به تاخیر نیفتد.

لحظه خداحافظی سخت می‌شود. اشک‌های آخر جلسه متفاوت از اشک‌های شروع جلسه بود. قدم‌ها سنگین شده بود و توان رفتن را گرفته بود. اینکه دعوت شدن به همچین دیداری محقق می‌شود یا نه؟ سوالی بود که در ابرهای بالای سر اکثر خانم‌ها دیده می‌شد.

طعم تلخ این خداحافظی را تنها این موضوع شیرین می‌کرد که: هدیه روز زن را پیش پیش گرفتیم؛ هدیه‌ای از جنس دیدار، که مزه آن تا مدت‌ها به جانمان حلاوت می‌بخشد.

انتهای پیام

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا