آقای گنجی ذوق زده از این که بهانه خوبی برای محکوم کردن دکتر زارچی پیدا کرده می نویسد: اگر این اقدام مسبوق به سابقه برای جنابعالی است(بنده بی اطلاع هستم)تبریک عرض می کنم.ارزشمند و مایه مباهات است. اما اگر همین دو سه هفته اخیر و بعد از فضا سازی مبنی بر اخراجتان اتفاق افتاده یاد اسکار و کن و اصغر فرهادی و…می افتیم. تجربه نشان می دهد غرب جز به زاویه داران با ج.ا میدان نمی دهد.
آقای گنجی همان اول می نویسد از توفیق های گذشته شما بی اطلاعم، که اگر از قضا توفیقی در کار بود بگوید من که اظهار بی اطلاعی کردم. هرچند به جای گفتن این نکته می توانست در گوگل سرچ کند و به سادگی از موفقیت های دکتر شریفی زارچی مطلع شود اما مگر ذوق زدگی می گذارد؟ کشف این نکته شگفت که غربی ها به یک زاویه دار با نظام جمهوری اسلامی روی خوش نشان داده اند جایی برای یک سرچ ساده هم باقی نمی گذارد. تفکر انقلابی از منظر این دوستان یعنی سریع و صریح پاسخ غربزدگان را باید داد تا بدانند در دوران خالص سازی جایی برای این قرتی بازی ها نیست.
اما از تبریک باری به هرجهت و تصنعی گنجی که بگذریم می رسیم به اصل مطلب. یعنی جوایز اسکار و کن و اصغر فرهادی. مشکل این دوستان این است که پس از چهل و اندی سال هنوز هم تکلیفشان با غرب و در حقیقت با خودشان معلوم نیست. وقتی بر سر کارند سعی می کنند همه درخشش ها و موفقیت ها را به نام خودشان ثبت کنند اما همین که معزول می شوند داستان جور دیگری روایت می شود. در همان زمان معجزه هزاره سوم فخر می فروختند به این که اصغر فرهادی مهم ترین جایزه سینمایی را به دست آورده. کار به جایی رسید که آقای شمقدری معاونت سینمایی وقت گفت ما با آمریکایی ها لابی کردیم تا به اصغر فرهادی اسکار بدهند. اما همین اصغر فرهادی وقتی به دلخواه آقایان رفتار نکرد تبدیل شد به شخصی که چون با جمهوری اسلامی زاویه داشت به او جایزه دادند. اصلا گیرم اسکار و کن برای این به وجود آمده است تا به زاویه داران با جمهوری اسلامی جایزه بدهد، چرا شما هر سال بر سر این که کدام فیلم را به جشنواره آن ها بفرستید خودتان را به آب و آتش می زنید؟ اگر به یکی از همان فیلم های مورد نظر شما جایزه دادند تکلیف چیست؟ آن وقت باز هم می گویید چون این فیلمساز با ما زاویه داشت به او جایزه دادند یا می گویید این اثر آن قدر درخشان بود که دشمن نتوانست آن را نادیده بگیرد؟ حرف است دیگر، خرج که ندارد. زبان را به هر طرف که میل کنی می توانی بچرخانی.هزینه ای که ندارد. داشته باشد هم هزینه اش را شما که قرار نیست بدهید.طبق معمول شعارش را شما می دهید و هزینه اش را مردم همیشه در صحنه.
همین که برخی از دوستان شما برای توجیه عملکردشان در اخراج اساتید دانشگاه به ساواک و آمریکا استناد می کنند نشان می دهد که شماها حقیقتا نمی دانید با خودتان هم چند چندید. غرب بد است اما وقتی می خواهید رفتارتان را توجیه کنید به همان غربی ها استناد می کنید. این جا دیگر نهج البلاغه و نامه به مالک اشتر و رفتار ائمه اطهار با مخالفان و منتقدان فراموش می شود. همین سازمان ملل وقتی عراق را به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ تحمیلی معرفی می کند متر و معیار است اما به بحث حقوق بشر که می رسد می شود ابزار دست امپریالیست ها.
شما دوست دارید به جامعه این طور القا کنید که دکتر شریفی زارچی یک استاد گمنام دانشگاه بوده که صرف زاویه داشتن با جمهوری اسلامی باعث شده دنیای غرب به او توجه کند. آن هم به دلیل دوهفته فضا سازی. خودتان خنده تان نمی گیرد؟بنیان این فضا سازی ها را شما گذاشته اید. می خواستید کمی تدبیر به خرج دهید و فضا سازی نکنید و بهانه دست دوست و دشمن ندهید.مسبب همه اتفاقات شمایید و همیشه هم طلبکارید. شریف ترین و آدم حسابی ترین اساتید مملکت را اخراج کرده اید و آن وقت در رسانه ها حاضر می شوید و می گویید آن ها مشکل اخلاقی داشتند. توقع هم دارید مردم حرف هایتان را باور کنند. به همین راحتی. البته به علت سوابق درخشانتان در صداقت و صمیمیت توقعتان چندان هم بی جا نیست. مشکل از مردم است که حرف های شما را باور نمی کنند ورنه بر دامن کبریایی شما ننشیند گرد.
چرا مدام از یک سوراخ گزیده می شوید.شما که حساب کار دستتان است و تجربه هایی مثل اسکار و کن را پیش چشمتان دارید کمی عاقلانه تر رفتار کنید. می دانم سخت است اما تمرین کنید لااقل. تمرین کنید تا این قدر برای مملکت بحران درست نکنید.
مشکل اصلی شما پا در هوا بودن است. تئوری نداشتن است. هدف وسیله را توجیه می کند وقتی بشود شعارهای یک فرقه از دلش کلی تناقض بیرون می آید. شما می خواهید از نقول غرب بخورید و به عقولش بخندید. اما نمی توانید. کاش می توانستید. از یک سو برای غرب و تعریف و تمجیدهایش له له می زنید و از طرفی مانده اید با شعارهایی که روی دستتان باد کرده چه کنید. ای کاش می توانستید دست کم با خودتان صادق باشید.صداقت با مردم پیشکشتان.
۵۷۵۷