بیستمین سالگرد انتشار گرامینامه خیمه را تبریک میگویم. کسانی که دستی بر آتشِ کار فرهنگی و بویژه منشورات اعم از کتاب و نشریه دارند بخوبی سختی این حرکت را درک میکنند. بیست سالگی، آن هم در زمانه جوانمرگی رسانهها و سایر فعالیتهای فرهنگی، فینفسه امیدبخش مینماید. این پایداری و مداومت بسیار ارجمند است و اگر به سنتهای فرامادی معتقدیم میدانیم نزد خالق باری، مأجور است که فرمود: انا لا نضیع اجرالمحسنین. مضافا صاحبان خیمههای عزاداری، این تلاش مخلصانه را میبینند و برکت میدهند. به همه دستاندرکاران این رسانه -که با هوشمندی قابل تحسین، آن را فقط به یک مجله، بسنده نکردهاند- دستمریزاد میگویم و بویژه به دوست و برادر نازنینم دکتر زائری، شادباش و خدا قوت. در سی سالی که ارادتمند اویم شاهد بودهام به هرکاری که دست زده، آمیزهای از نوگرایی و خلاقیت و اثربخشی را پدید آورده است. این نتیجه فقط از بزنگاهشناسی و ذکاوت و کاردانی او ناشی نمیشود بلکه دغدغهمندی و خلوص، سبب اصلی بناسازی «اُسسّ علیالتقوی» است.
صرف نظر از مجلات دانشگاهی و حوزوی که در موضوع دین منتشر میشوند، رسانههای عمومی در موضوع دین و شاخههای مرتبط با آن، انگشتشمارند. خیمه نیز در این عداد است. پارهای از آن گرامینامهها بر علوم گوناگون دینی تمرکز دارند؛ عمدتا کلام، فقه، تاریخ و تفسیر. برخی به معرفی وجوه یکی از ستارگان خاندان اهل بیت، همت دارند و پارهای با نگاه نواندیشی و درون گفتمانی در پی زدودن پندارهای غلط (یا نامتناسب با اقتضائات روز) و فقهزدگیاند تا پویایی و جامعیت و روزآمدی دین و مذهب و جنبههای معنویت الهیات را بیان کنند.
کار خیمه را میتوان از زوایای زیر تحلیل کرد:
١- در سیطره شبکههای اجتماعی و پلتفرمها و نقشآفرینی بلاگرها و اینفلوئنسرها که بر تبهای سطحی و مردمپسند (و در بسیاری موارد، مبتذل) حرکت میکنند محتواهای منسجم تفکربرانگیز، کمیابتر شده است. اگر دهههای پیش، متفکرانی از جمله چامسکی و پستمن در نقد جریان اصلی رسانه (بویژه تلویزیون) نگران غفلت آفرینی بودند و جنبههای فست فودی آن را هم نقد میکردند، این نگرانی در سایه ظهور و رشد رسانههای اجتماعی، چند برابر شده است . نکات مثبت و فرصتهای پارادایم جدید (رسانههای اجتماعی به جای رسانههای جمعی) به جای خود؛ اما توان مهیب رسانههای نو در تغییر اولویتها، ایجاد حسهای کاذب، یکسانسازی، جمعستیزی، فرد گرایی و افسردگی، غیر قابل کتمان است.
رسانههای سنتی، یکی از قربانیان فضای جدید به شمار میآیند و در این میان، رسانههای تخصصی یا تک موضوعی (اختصاصی) با اتکا به کار ویژه خود، شرایط پیچیدهای دارند. رسانه های تک موضوعی به جای پرداختن به روندها و رویدادهای تابعِ تب جامعه و در مقابل سطحینگریهای رایج، به تعمیق میپردازند. مخاطبان این رسانهها چند دستهاند یا میتواند باشد:
الف- کسانی که به موضوع علاقمندند و طبعاً از این آبشخور، تازهتر و عمیقتر میشوند.
ب- نقش بولتن داخلی یک جمعیت را بازی میکند؛ جمعیتی که علائق مشترک دارند.
مجله خیمه، رسانهای تخصصی/ اختصاصی است؛ در زمره رسانههای دینی (یا متدینان) به شمار میآید؛ تک (یونیک) است و دقیقا در حوزهای نقشآفرینی میکند که دو عامل تهدیدکننده و تحدیدکننده دارد: یکم، مذهبگریزی و دوم، انحراف در یک موضوع اصیل (هیأت و عزاداری).
٢- در جامعه امروز ایران که به دلیل عملکرد ناصواب مدعیان ایمان، دینگریزی به دینستیزی تبدیل شده است که عمدتا رفتاری واکنشی، احساسی (و نه با مبنایی کلامی) به شمار میآید، ترویج آیینها و آموزههای مذهبی، هر دم سختتر شده است و اهتمام به آن از شناخت، خلوص و پایمردی مروجان حکایت دارد. این رسانه مجبور است با زبان بیزبانی، ترویج جنبههای ایجابی و طرح الگوهای درست، مرتبا به مخاطب خود بگوید کژیها و فراری دادنها ناشی از بدان نمط خواندن قرآن است و «اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست».
٣- شیوع عقلگرایی و دیدگاههای شبه سَلفی که گریه و روضه را برنمیتابد و بدون درک جنبههای تحرک آفرین هیأت و روضه، آن را مصداق تخدیر میپندارد کار را بر مروجان این فرهنگ اصیل تشیع، سختتر کرده است.
۴- وقتی آرامش و طمأنینه و آیینمندی روضههای سنتی به استیج و نورپردازی و اداهای کنسرتی و آلودگی صوتی تبدیل شده؛ وقتی معارف اهلبیت که در قرنهای متوالی از سوی خطبا بیان میشده به دورچین و سالاد تبدیل میشود و مداح سالاری رواج میگیرد؛ سترگی کار امثال «خیمه» عیان میشود. تا یکی دو دهه پیش، اصلیترین نگرانی باورمندان اهل بیت، افزوده شدن زهرماری به منابع اصیل برای گریاندن مستمع بود؛ اما امروز وجهی دیگر اضافه شده است: زندگیهای لوکس و اساساً سبک زندگی بعضی مداحان، دستمزدهای نجومی و مغایر فرهنگ علوی و حسینی، مداخلات فرا تخصصی آنان و سیطره تکنیکهای نمایشی بر هیأتهای خاص است که متاسفانه تلویزیون به آن دامن زده است.
و آن چیزی که چشمروشنی و مباهات دارد انگیزه و خلوص و تلاش برپادارندگان این خیمه است که مصداق این تذکر و نهیب مولانایند:
تو مگو همه به جنگند و زصلح من چه آید
تو یکی نهای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
*منتشر شده در ماهنامه خیمه شماره 154 اردیبهشت 1402