در آن زمان چهار نماینده ولی فقیه در چهار استان آذری نشین همجوار با ترکیه و جمهوری آذربایجان بیانیه ای صادر کردند و حمایت خود را از تصرف قره باغ توسط آذربایجان اعلام کردند. شاید آن ها به این دلیل از آذربایجان حمایت کردند که ایرانی ها و مردم آذربایجان هر دو مسلمانند و اشتراکات دینی، بخصوص اشتراکات فرهنگی و تاریخی زیادی نیز بین این دو ملت وجود دارد. هر چه نباشد آذربایجان قبلا جزیی از خاک ایران بوده است. به هر دلیل، این چهار نماینده محترم ولی فقیه در استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان در بیانیه ای گفتند که هیچ تردیدی در تعلق قرهباغ به آذربایجان و لزوم بازگشت این اراضی به آذربایجان نیست و دولت آذربایجان در بازپسگیری این اراضی کاملا قانونی و شرعی عمل کرده و با این اقدام درصدد اجرای چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برآمده است. البته یکی از آن ها پیشتر گفته بود که رهبر انقلاب نیز قره باغ را بخشی از خاک آذربایجان دانسته است.
این یک واقعیت است که بخش بسیار بزرگی از جمعیت ۸۵ میلیونی کشورمان را آذری زبانهای عزیز تشکیل می دهند و ممکن است در بحران بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان منطقا بخاطر اشتراک زبان و اشتراکات فرهنگی و تاریخی نگاه متفاوتی به جمهوری آذربایجان داشته باشند. واقعیت دیگر نیز این است که قره باغ در سال ۱۹۹۴ توسط ارمنستان تصرف شده است. با این وجود شرایط سیاسی حاکم برمنطقه و دخالت آشکار ترکیه در موضوع و و روابط بسیار نزدیک اسرائیل با آذربایجان نشان می داد که ممکن است این بحران فراتر از موضوع قره باغ باشد و ترکیه از این طریق به دنبال دستیابی به اتصال زمینی و سپس توسعه اتحادیه کشورهای ترک زبان باشد، چیزی که به آن پان ترکیست گفته می شود. در سوی دیگر این موضوع، ترکیه ای قرار دارد که عضو ناتو است و از طریق نخجوان به بخشی از خاک آذربایجان دسترسی دارد. اگر دالان زنگزور احداث شود، ترکیه و ناتو تا دریای خزر دسترسی مستقیم خواهند داشت و امنیت خزر بیش از پیش دستخوش حضور نیروهای غیر منطقه ای خواهد شد. طبیعتاً همسایه شدن با ناتو یک تهدید جدی علیه منافع ملی ما است و البته امنیت روسیه و چین را هم تهدید می کند. بنابراین احداث این دالان تنها برای ایران تهدیدآفرین نیست بلکه برای روسیه و چین نیز یک خطر است. در واقع، ترکیه و آذربایجان می خواهند با احداث این دالان، پای اسرائیل و ناتو را به ناحیه خزر باز کنند و ایران را به لحاظ سیاسی، امنیتی و اقتصادی تحت فشار قرار دهند.
به همین دلیل عده ای از تحلیل گران در تحلیل های خود آسیب هایی که تغییرات ژئوپلتیک در منطقه برای ایران در پی دارد را توضیح داده بودند. تلاش ترکیه و جمهوری آذربایجان در ماههای پس از جنگ ۴۴ روزه که شکل دیگری به خود گرفت نشان داد که دغدغه تحلیل گران بی دلیل نبوده و این تغییرات با چه اهداف و رویکردی بوده است و ممکن است چه آثار زیانباری نیز برای منافع ملی ایران به دنبال داشته باشد.
اخیرا پس از یکسال و نیم از جنگ چهل و چهار روزه که منجر به تصرف اراضی بسیاری توسط جمهوری آذربایجان شد و با وجود توافق و آتش بس و حضور نیروهای صلح بان، جمهوری آذربایجان تهاجم جدیدی را آغاز کرد و باکو اعلام کرد که بر بخشهایی از راههای اصلی و فرعی و محدوده وسیع مرزی در منطقه اقتصادی زنگزور شرقی مسلط شده است. بنا بر اعلام رسانههای آذربایجان، این جمهوری اعلام کرده بود که کنترل «منطقه مرزی وسیع» و جادههای راهبردی در لاچین واقع در منطقه اقتصادی زنگزور شرقی را به دست گرفته است. وزارت دفاع جمهوری آذربایجان با انتشار یک بیانیه گفته بود که در راستای راه اندازی جاده جدید لاچین، چند ارتفاع، راههای اصلی، کمکی و همچنین محدوده وسیع مرزی بین روستاهای جاگازور و زابوخ در منطقه لاچین تحت کنترل قرار گرفت. اکنون ایران بیشتر از گذشته متوجه حساسیت موضوع شده است و احتمالا به همین دلیل هم اخیرا حجه الاسلام عاملی نماینده محترم ولی فقیه در استان اردبیل که پیش از این طرفدار تسلط آذربایجان بر قره باغ بود، مخالفت خود را با تهاجم اخیر جمهوری آذربایجان اعلام کرده است.
از زورمداری ارمنستان تا عهدشکنی آذربایجان
در ۲۱ دسامبر سال ۱۹۹۱ در آلماتی معاهده ای با حضور سران کشورهای استقلال یافته از شوروی به امضاء رسید. طبق این معاهده اتحادیه دولت های مستقل تشکیل و بیانیه ای صادر شد. به این ترتیب کشورهای عضو متعهد شده بودند که تمامیت ارضی یکدیگر را به رسمیت بشناسند و هیچ کدام از دولتهای عضو مرزهای دولتی و رسمی یکدیگر را تغییر نخواهد داد. آن ها همچنین تعهد کرده بودند که چنانچه در حوزه سیاسی و اقتصادی مشکلی پیش بیاید آن را از طریق مذاکره و صلح حل و فصل خواهند کرد و از توسل به تهدید و زور پرهیز خواهند نمود. معاهده آلماتی با حضور سران دولت های آذربایجان، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، مولداوی، روسیه، ترکمنستان، ازبکستان و اوکراین به امضاء رسیده بود و مجالس و پارلمان های کشورهای عضو از جمله پارلمان آذربایجان این معاهده را به تصویب رسانده بودند.
چند سال بعد نیز اجلاس پراگ با حضور امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه و شارل میشل رئیس شورای اروپا، الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان و نیکول پاشینیان نخست وزیر وقت ارمنستان برگزار شد و طرفین دوباره توافق کردند به مفاد معاهده آلماتی احترام بگذارند و تمامیت ارضی یکدیگر را به رسمیت بشناسند. اما دولت آذربایجان متعاقبا با تقویت قوای نظامی و رونق اقتصادی در سایه نفت و توسعه روابط با اسرائیل، اعلام کرد که توافق آلماتی و پراگ را دیگر قبول ندارد و مرزهایش با ارمنستان نه بر اساس معاهده آلماتی در سال ۱۹۹۱ که باید بر اساس نقشه ۱۹۱۹ تعیین شود. بر اساس این نقشه استان سیونیک یا همان زنگزور ضمیمه آذربایجان می شود.
البته ارمنستان هم که از حمایت روسیه برخوردار بود در گذشته بی تقصیر نبود. زیرا جنگ بین ارمنستان و آذربایجان از اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز شده بود و به طور پراکنده ادامه داشته است. هنگامی که مرحله اول در می ۱۹۹۴به پایان رسید، بخش های زیادی از خاک آذربایجان توسط نیروهای ارمنی اشغال شد و قره باغ کوهستانی عملاً به ارمنستان ملحق شد. اگر چه از سال ۱۹۹۴ به بعد، سازمان امنیت و همکاری در اروپا ماموریت خود را برای میانجیگری یک راه حل حفظ کرد، اما تلاش آن نتیجه مهمی در بر نداشت و عمدتاً برای انعکاس نفوذ حاشیه ای سازمان های بین المللی بود. آنچه درگیری را متوقف کرد، نفوذ نظامی روسیه بود. مسکو هم در این میان نقش دوگانه ای بازی می کرد و اگرچه به طور اسمی در کنار ارمنستان بود، اما تلاش کرد تا با ارسال سلاح به هر دو طرف، نفوذ خود را به حداکثر برساند.
در واقع اکنون جمهوری آذربایجان و ترکیه در تلاش هستند تا مسیرهای ترانزیت کالا و انرژی را در اختیار بگیرند و ایران را از این مسیرها حذف کنند. اگر چنین اتفاقی بیفتد طبیعتاً منافع بسیاری از دست ایران می رود. در رابطه با احداث دالان زنگزور که عده ای از تحلیل گران به آن دالان جعلی تورانی ناتو می گویند، چند نکته وجود دارد. اگر این دالان در ارمنستان احداث شود، چه در امتداد مرزی ایران قرار گیرد و چه در محلی بالاتر از مناطق مرزی، پیوستگی سرزمینی ایران با ارمنستان را قطع می کند. همچنین، احداث این دالان باعث می شود که مسیرهای ترانزیتی ایران در شمال و شمال غربی به سمت اروپا برای صادرات و واردات، در اختیار جمهوری آذربایجان و ترکیه قرار گیرد. اما واقعیت این است که حتی تعلق قره باغ به آذربایجان ارتباطی به تصرف استان سیونیک و احداث دالان زنگزور در جنوب ندارد و این خواسته آذربایجان و ترکیه فراتر از واقعیت های قبلی است. این خواسته اگر تحقق نیز یابد منجر به قطع مرز زمینی ایران و ارمنستان می گردد و ایران یک راه اصلی خود به طرف اروپا را از دست می دهد.
حال که مشخص شده است در آن سوی مرز چه ائتلافی شکل گرفته و درسایه « بی طرفی انفعالی » دستگاه دیپلماسی کشورمان چه نتایجی در انتظار است حجه الاسلام عاملی از کسوت یک طرفدار جمهوری آذربایجان به کسی که به جمهوری آذربایجان هشدار می دهد، درآمده است. ایشان که قبلا به آن کشور بخاطر موفقیت هایش در جنگ تبریک گفته بود می گوید که اگر بنا بر این است که سوابق تاریخی مبنای مرزها قرار بگیرد وضعیت دنیا به هم می ریزد و طبق آن باید بسیاری از کشورهای همسایه ایران از جمله آذربایجان به ایران ملحق شود به همین جهت رجوع به تاریخ قطعاً به نفع آذربایجان نیست و ما هم چنین چیزی را نمی خواهیم.
توافق مبهم : شیطنت روسیه یا ناپختگی ارمنستان و هشیاری آذربایجان؟
همه آنچه آذربایجان به آن متوسل می شود تا عملیات اخیر خود را توجیه کند یک ابهام در متن قرارداد آتش بسی است که در در ۹ نوامبر ۲۰۲۰ با نظارت روسیه میان ارمنستان و آذربایجان به امضاء رسید. دو بند از این قرارداد به مسیرهای رفت و آمد طرفین مربوط است.
بند ۳ مربوط به گذرگاه لاچین است که ارتباط ارمنستان با ارامنه مستقر در بخش کوهستانی قره باغ را برقرار می کند و بند ۹ مربوط به دالان زنگزور است که جمهوری آذربایجان را به جمهوری نخجوان متصل می کند.
در بند ۳ گفته شده است که در امتداد خط مقدم و گذرگاه لاچین، یک گروه صلح بان فدراسیون روسیه مستقر شوند و جمهوری آذربایجان ایمنی تردد در گذرگاه لاچین را برای شهروندان، وسایل نقلیه و کالاها در هر دو جهت را تضمین می کند و در سه سال آینده با توافق دو کشور، برنامه ساخت مسیر جدید در امتداد این گذرگاه لاچین ریخته می شود که ارتباط قره باغ و ارمنستان را با انتقال مجدد نیروهای حفاظت از صلح روسی برای محافظت از این مسیر فراهم می کند. این بخش مربوط به قره باغ کوهستانی است که طبق آن، نحوه دسترسی ارمنی ها مشخص می شود و آذربایجان متعهد است که ایمنی تردد مسیر رفت و آمد ارمنی ها را تأمین کند.
اما در بند ۹ که بند آخر توافقنامه آتش بس است، نقطه ابهامی وجود دارد. طبق این بند، جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین می کند. کنترل حمل و نقل توسط ارگان های سرویس مرزی FSB روسیه انجام می شود. با توافق طرفین، ساخت زیرساخت های جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند می دهد، انجام می شود. به عقیده بعضی از تحلیل گران در این بند مشخص نیست که دسترسی ای که آذربایجان قرار است به نخجوان داشته باشد، چگونه است؟ این دسترسی در حد یک جاده است یا یک گذرگاه یا یک کریدور ؟ اگر کریدور است، عرض این کریدور باید چقدر باشد؟ گفته می شود که با فشار روسیه، این بند ابهام آمیز به توافق آتش بس اضافه شده است.
این ابهام ها باعث شده است که آذربایجان درخواست های رو به توسعه خودش را بر اساس ایجاد یک کریدور پیش ببرد. این ابهام از طرفی باعث می شود که روس ها نیز به بهانه صلح بانی و حفظ امنیت بتوانند حضور خودشان را در منطقه قفقاز جنوبی توجیه کنند. البته تحولات جنگ اوکراین باعث شده است که تمرکز روسیه در این مناطق کم شود، و ترکیه با باج گرفتن از روسیه که تحت تحریم اروپا است، در تلاش است تا جاپای خودش را در قفقاز محکمتر کند. اسرائیل هم همین بازی را می کند. روسیه که یک پیمان و ائتلاف نظامی شبیه NATO به نام پیمان امنیت جمعی CSTO با کشورهای همسایه اش دارد و ارمنستان نیز در این پیمان متحد اوست در جنگ ۴۴ روزه نه تنها در کنار ارمنستان نماند که حتی بی طرفی فعالی را هم اتخاذ نکرد. شاید روسیه منافع ملی خود را در همکاری آینده با آذربایجان نفت خیز بیشتر دیده بود تا ارمنستان. بهانه روسیه این بود که جنگ در داخل ارمنستان نیست تا روسیه بر اساس پیمان امنیت جمعی موظف به دخالت باشد. هر چه بود ارمنستان در جنگ از سوی هیچ کشور همسایه حمایت نشد و البته آذربایجان به مناطقی که از دست داده بود دست یافت.
پیامدهای بعدی اما نشان داد که روسیه، ایران و حتی چین نمی توانند به سکوت و تماشا بگذرانند. واقعیت این است که آذربایجان در زمین ناتو و ترکیه بازی می کند. ناتو و ترکیه می خواهند دسترسی مستقیم به منابع انرژی دریای خزر داشته باشند، و از آن طرف، ناتو می خواهد همراه با اسرائیل دسترسی اش به ایران و روسیه تسهیل شود. همسایگی ناتو با کشورهای ترک زبان و تا حدودی استانهای غربی ترک زبان چین در آینده تهدیدی جدید برای چین نیز خواهد بود، سوای این که منافع چین از جاده ابریشم و تجارت آسیای میانه و قفقاز نیز دستخوش تهدید است. این ها همگی نشان می دهد که ایران باید با جدیت بر تامین منافع ملی خود در منطقه و سهم خود در دریای خزر بایستد. دستگاه دیپلماسی می تواند به دور از فضاسازی هایی که دو جریان تندرو در دوسمت مرزها ، یکی در جمهوری آذربایجان و دیگری در ایران، در راستای تنش آفرینی انجام می دهند با اتخاذ مواضعی اصولی، دقیق، فعال و البته مقتدر منافع ملی را دنبال کند، فارغ از این که روسیه واقعا کدام سمت این صف آرایی ایستاده است.