عید مبعث، میلاد و تولد دوباره اسلام

بیست وهفتم ماه رجب در تاریخ اسلام به روز بعثت پیامبر اعظم (ص) مشهور است  و مسلمانان بویژه شیعیان ، این روز را بزرگ داشته و به میمنت سالروز مبعث رسول‌الله الاعظم ، صلوات الله علیه ، جشن می گیرند. 

به گزارش مجله رز، علی متقیان در یادداشتی با عنوان «عید مبعث، میلاد و تولد دوباره اسلام» در روزنامه اطلاعات نوشت:  بعثت خاتم رسل، واقعه ای‌ است که تغییر اساسی درتاریخ ایجاد کرد وتحولی جهانی در بشریت بوجود آورد، آنچه مورد تایید مورخان است، بعثت پیامبر (ص)‌ از نظر تاریخی وجامعه شناسی در زمان ویژه ای رخ داد که سرزمین مهبط وحی، در اوج جاهلیت بسر می برد، مردم این منطقه عربستان، شرک ورزیده و بت را شریک خدای خود می دانستند و هرچه داشتند به پای بت های خود ساخته می ریختند،  ونشانی از تمدن وزندگی قابل قبول نداشتند. 

از سوی دیگر در کنار این جمعیت مشرک در عربستان، دو تمدن بزرگ وسابقه دار آن زمان، رم وایران قرار داشت. دو تمدن بزرگی که در آن روزگار، بدلیل فشارهایی که از جنگ های طولانی دهها ساله، بدانها  وارد شده بود، در نهایت ضعف بسر می بردند ، با این تعریف،  اسلام در زمانی ظهور پیدا کرد که هم نجات دهنده عرب جاهلی شد و هم ایجاد کننده تحولی عظیم در دو تمدن ایران و رم .

بعثت پیامبر خاتم (ص) 

یکی از سنت‌هایی که در بین پیروان دین حنیف ابراهیم در ماه رجب بدان می پرداختند، سنت تحنث بود. پیروان دین حنیف ابراهیم، در ماه رجب که جزو ماه‌های عبادی و حرام به حساب می آمد، به سنت تحنث واعتکاف روی می آوردند، در این دوره یک ماهه ، گناه نمی کردند، به عبادت و انجام کارهای خوب می پرداختند وبعضا از مردم دوری می جستند و خدای احد و واحد را عبادت می کردند .

این سنت،  بعد از اسلام هم، نسل به نسل،  ادامه پیدا کرد. (آثار آن ، در اعتکاف ایام‌البیض ماه رجب، در دنیای اسلام قابل مشاهده است) .

عبدالمطلب جد پیامبر (ص) ، زمانی که بزرگی مکه را بعهده گرفت، برای اعتکاف خود درماه رجب، مکانی را در بالای‌جبل النور پیدا کرد، محلی خلوت بدور از هیاهوی روزگار ورفت وآمد مردم، درخصوص ویژگی جبل النور نوشته اند، هنگامی که ابراهیم خلیل الرحمن به امر الهی تصمیم به بازسازی کعبه گرفت و با کمک‌ فرزندش برای ساخت کعبه و بالا بردن دیواره های آن، سنگ‌های مورد نیاز را از محل جبل النور تهیه کرد. 

محلی را که عبدالمطلب در بالای جبل النور انتخاب کرده بود، بعدها مورد استفاده پیامبر (ص) قرار گرفت. در ماه رجب در این غار به عبادت می پرداخت.

اندازه و ویژه گی این غار که به‌ “حرا” معروف است، روزنه ای است به طرف کعبه، به صورتی که هرکسی داخل غار می نشیند، یا می ایستد، کعبه را در مقابل خود می بیند. (امروز هم مکه را برج های بلند فراگرفته، در غار حرا گلدسته های مسجد الحرام  دیده می شود) یکی از اعمالی که معتکف در غار بدان می پرداخت، نگاه به کعبه بود . 

این مکان که از رفت و آمد رهروان بدور بود، محل ساکتی بود، بدون رفت و آمد و تنها. دراین غار ایستاده یک نفر ونشسته دونفر به زحمت جا داده می‌شود.

خوشبختانه‌ تنها مکانی که از زمان رسول خدا (ص) باقیمانده و هنوز دچار ساخت و سازهای بی رویه نشده است، غار حرا است . 

حضرت محمد(ص) قبل از بعثت همه ساله در ماه‌ رجب، این غار را برای عبادت خود انتخاب کرده بود. زمان اعتکاف حضرت، ماه رجب بود و شبی که از جانب خدا مبعوث شد، در غار حرا عبادت می کرد .

با قبول اعتکاف حنفا در ماه رجب و پیروی از این سنت، توسط حضرت محمد (ص) ، می توان گفت، بدلیل اینکه  قبل از اسلام حنفا در ماه دیگری برنامه ای تحت عنوان اعتکاف نداشته اند، بعثت پیامبر(ص) در ماه رجب اتفاق افتاده است.

حضرت در شب ۲۷ رجب،  مثل هر شب و روز دیگر،  به عبادت و تفکر مشغول بود و هیچ کس اورا همراهی نمی کرد. او هیچگاه  منتظر اتفاقی نبود و هیچگاه نمی دانست که در چنین‌ شبی از جانب خداوند، مبعوث خواهد شد. 

حضرت،  همانند اوقات دیگر، در حال عبادت   و تفکر بود که ، یکباره با شخص ناشناس و غریب و ناشناخته ای مواجه شد ، فرشته ای که حضرت نمی شناخت! بادیدن او به خود لرزید، ماجرایی که هرگز تاکنون ندیده بود و پیش بینی هم نمی کرد. فرشته وحی یکباره او را مورد خطاب قرارداد!  

“اقرا” بخوان!!

 چه بخوانم! من که خواندن نمی دانم !، آری از ویژگی او همین بود که خواندن نمی دانست و امی بود. اگر خواندن می دانست و نزد استادی درس خوانده بود، در آن سرزمین جاهلی، کسی به او اقبالی نشان نمی‌داد.

از خطاب آن ناشناس به لرزه افتاد .

فرشته وحی ادامه داد: “اقرا باسم ربک الذی خلق”

بخوان بنام خدایی که تورا خلق کرده است.

اولین پیام الهی خطاب به پیامبر(ص)، پیام و دستوری جهت دار و هدفمند است، بافعل امر ، یک دستور الهی است ! دستوری سخت برای کسی که در خواندن ناتوان است.

اما این خواندن پیامی دارد.

خواندن جهت دار ، “اقرا باسم ربک”  خواندن به نام خدا.

خدایی که تو را خلق کرد.

اسلام با این آیه، با خواندن شروع شد.

خواندنی متفاوت، با فکر واندیشه، صرفا برای خدا ،

آیات اولیه الهی، امر به خواندن دارد ، خواندنی با ویژگی “باسم ربک” ، ربی که خالق است.

خواندنی جهت دار، هدف دار،

کدام جهت باید خواند .

خواندنی جهت دار بافکر و اندیشه و تحقیق و پرسش، به خواندنی اعتبار می دهد که هدفی الهی داشته باشد.

“اقرا باسم ربک الذی خلق” خدایی که تورا خلق کرد،

فکر کن!  چه کسی تورا خلق کرده است؟ فکر کن چگونه خلق شدی؟ خلقت شما چگونه بوده؟

پس بخوان، خواندنی با جهت و هدف، خواندن به نام خدا ، بخوان به نام خداوندی که تو را اینگونه خلق کرده است ،

“خلق الانسان من علق”

فکر کن، خداوند چگونه تورا خلق کرده ، خداوند به تفکر واندیشیدن در مورد خلقت دعوت می کند.

” من علق” انسان را از ماده ای گندیده یا بد بو خلق کرده است. فکر کنید خلقت انسان  از کجا شروع شده، نطفه و علقه اولیه چه بوده است؟

‌خواندن جهت دار و هدفمند،  یعنی کسب علم الهی و ربانی، کسب علم با فکر واندیشه الهی، خواندن با تحقیق و پژوهش وقابل اثبات.

وقتی علم را باسم ربک و جهت دار آموختی، برای علمی که بدست آورده ای فکر کردی ، برای بدست آوردن چگونگی خلقت تحمل و اندیشه کردی، جایگاه خودت را می توانی شناسایی کنی وعلمی که می آموزی الهی است.

بعد ادامه می دهد : “اقرا و ربک الاعلم، الذی علم بالقلم”  بخوان به نام خداوند دانا خدایی که به وسیله قلم به شما علم آموخت . “علم  الانسان مالم یعلم” آنچه را که انسان نمی دانست، به او آموخت .

تمام آیات اولیه قرآن، که به پیامبر نازل شد،  از خواندن و آموختن و تفکر و علم وقلم و دانایی سخن می گوید، علم  باسم ربک است، که اگر انسان بدان متکی شد، به همه خواسته های علمی، خواهد رسید.

پس از نزول آیات، حضرت توان ادامه اقامت نداشت،

حرکت کرد به سمت خانه ،

از کوه پایین آمد و به طرف خانه رفت.

به همسرش خدیجه گفت: احساس سرما و خستگی می کنم، خوابید و گلیمی رویش انداخت.

مجددا فرشته وحی وارد شد.

صحنه قبلی تکرار شد .

“یاایها المدثر” ای گلیم برخود پیچیده،

“قم فانذر” برخیز و انذار کن و بگو:

“و ربک فکبر” وپرورگار خودت را بزرگ بدار.

حضرت بلند شد.

ماجرا را تعریف کرد.

حاضران در خانه باشنیدن ماجرا  فورا ایمان آوردند.

خدیجه همسر پیامبر ، علی ۱۰ ساله که در خانه پیامبر زندگی می کرد و زید که غلام‌حضرت بود.

این سه بزرگوار با شنیدن واقعه، ایمان آوردند و مسلمان شدند،

اسلام آوردن خدیجه همسر پیامبر، به عنوان “زن” و علی ۱۰ ساله “نوجوان” و زید “غلام”  خود پیام دارد، این سه نفر مسلمان اولیه،  نمایندگان سه قشری بودند که در روزگار جاهلیت عربستان، آنان را، جزو آمار به حساب نمی آوردند .

چرا که در آن روزگار ، درفرهنگ قبیله ای جاهلی، نه زن اعتبار داشت، نه بچه و نوجوان و نه غلام،  تنها مردانی در آمار می آمدند که؛ ازدواج کرده و صاحب فرزندی شده و کنیه “ابو” گرفته بودند، آنوقت به عضویت قبیله پذیرفته و جزو آمار به حساب می آمدند. در اینکه  هیچ گاه در آمار خود زنان و کودکان و نوجوانان و غلامان را به حساب نمی آوردند.

با این تفکر، مسلمان شدن سه تن از نمایندگان محرومان قبیله ، نوید نجات بخش و شخصیت دهنده اسلام به زنان و نوجوانان وغلامان تحت ستم دوره جاهلیت به حساب آمد.

دوران دعوت های خاص پیامبر(ص)، حدود ۳ سال به طول انجامید، تا اینکه طبق آیه “فانذر عشیرتک الاقربین” ماموریت یافت خانواده خود را برای گرویدن به اسلام دعوت کند که درآن موفقیتی حاصل نشد، بااعلام دعوت علنی در کوه صفا، فعالیت  تبلیغی و تبشیری پیامبر(ص) ‌در مکه آغاز شد و قتی مردم و یاسرمایه سالاران مکه ، احساس کردند، حضور پیامبر و دین او ، مانعی برای منافع اقتصادی و جمع آوری مال آنان شده است،  مبارزه را آغاز کردند و روزگار سختی را برای پیامبر(ص) و مسلمانان تحمیل کردند  و با تحریم های همه جانبه برای مسلمانان، آنان را ازحق معامله، گفتگو، رفت و آمد و حتی هم صحبتی و امکانات زندگی محروم کردند، پیامبر(ص) با تمامی سختی ها، دوران مکه را پشت سر گذاشت ودر شب اول ربیع الاول سال ۱۳ بعثت که به “لیله المبیت” معروف است، شهر و موطن اصلی را تنها گذاشت و شبانه به قصد مهاجرت، حرکت کرد.

ورود به مدینه و استقبال گرم مردم این منطقه ، آغاز گسترش اسلام شد و پیامبر(ص) در این منطقه، علاوه بر مسئولیت پیامبری، حکومت اسلامی را در شهر مدینه بنا نهاد وبا تدوین توافق نامه ای که بعضی مورخان آنرا “اولین قانون اساسی”  نام نهاده اند ،  بااین پیمان نامه ویاقانون که به امضای همه قبایل ساکن در مدینه رسید، رسما حکمرانی را آغاز کرد .

دوران مدینه  بسیار پرفراز و نشیب بود ، از همراهی ها و پیمان شکنی ها گرفته تا ایستادگی در برابر دشمنانی که هرروز علیه اسلام نقشه ای داشتند،  سال دوم هجرت بود که اجازه واذن قتال صادر شد، دیگر مسلمانان منفعل نبودند و در برابر ظلمی که به آنها رفته بود، با مجوز “اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا ” اجازه یافتند ، عکس العمل نشان دهند؛ این فرمان و اذن، حرکت جدیدی در بین مسلمانان آغاز کرد،  چرا که درطول ۱۵ سال گذشته، هربلایی بر سر مسلمانان می آوردند ، مسلمانان صبر پیشه کرده ، هیچ گونه عکس العملی نشان نمی دادند .

دوره مدینه‌ ، اسلام با همه فراز و نشیب ها، کم کم در سراسر عربستان گسترش یافت و احکام اسلامی، به تدریج  بانزول “آیات الاحکام” ِ احکام عبادی مثل ، روزه، جهاد ، در بین مسلمانان رواج یافت، مانده بود احکام حج، که پیامبر باانجام سفر حج، در سفری که به حجه الوداع معروف شد، احکام اسلامی را کامل کرد ودر مسیر بازگشت، با نزول آیه ابلاغ، “یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک” فصل جدیدی در اسلام پدید آمد ودر روز غدیر طی مراسمی درحضور تعداد بی شماری از حج گذارانی که به دیار خود برمی گشتند،  علی بن ابیطالب(ع) رسما به جانشینی و استمرار راه پیامبر خاتم(ص) معرفی و دین کامل شد.

پس از پیامبر(ص) جهت ها تغییر کرد و کار به خلفای منصوب اجماع و فرد وشورا رسید، تا اینکه ۲۵ سال بعد ، مردم به خانه علی بن ابیطالب (ع) ریخته پس از صبری طولانی همانند کسی که استخوان درگلو و خار درچشم دارد، خلافت و امامت را در جای و مسیر خود قرار دادند.

دوره خلافت مولا علی (ع) به سختی گذشت و ناکثین و قاسطین و مارقین در برابر عدالت علی ایستادند ودر نهایت در ۱۹ رمضان سال ۴۰، امام علی بن ابیطالب(ع)  از شدت عدالتش به دست یکی از بازماندگان خوارج به‌ شهادت رسید.

مردم بافرزندش حسن بن علی(ع)، اولین سبط پیامبر علیهم صلوات الله بیعت کردند، امااین بیعت دیر نپایید، این جماعت برپیمان و بیعت خویش، وفادار نماندند و امام خود را به وعده های معاویه فروختند ، کار به جایی رسید که در روزی که قرار بود امام با سپاهیانش طبق قرار قبلی حرکت کنند،و کار نیمه رهاشده زمان پدر در جنگ صفین را  به اتمام برسانند، تنها ماند و باضربتی به پا مجروح شد و حتی خیمه و  سجاده و زیر انداز اورا به غارت بردند.

امام در غیاب یاران خود فروخته اش، تنها ماند، پیشنهاد صلحی که  معاویه هیچگاه فکر نمی کرد مورد تایید امام حسن بن علی (ع) قرار بگیرد،  پذیرفت و تن به صلح داد و بامعاویه پیمانی را  امضا کرد که تا آخر عمر برآن وفادار بود، صلحی که کم از قیام  برادرش نداشت، بعدها موجب سرزنش کسانی قرارگرفت که او را تنها گذاشته بودند.

دوران امام حسن (ع) گذشت ، تا اینکه در سال ۵۰ به حیله معاویه، توسط همسرش مسموم شد و به شهادت رسید و همین مسلمانان مدعی نگذاشتند در کنار جدش رسول الله(ص) مدفون گردد.

امام حسین(ع) هم تامعاویه زنده بود بر پیمان برادر پایبند بود و بعضا با مکاتباتی تذکرهای به معاویه می داد، تااینکه معاویه رسما پیمان صلح را شکست و برخلاف متن صلح نامه، که متعهد شده بود جانشینی انتخاب نکند ، به کمک حیله ای برنامه ریزی شده، یزید را که خود هم می دانست نالایق است،  به ولایتعهدی انتخاب کرد و از مسلمان بلاد برای او بیعت خواست، امام حسین (ع) با این انتخاب مخالفت و بیعت نکرد،  تا اینکه یزید رسما جانشین پدر شد و به عنوان خلیفه مسلمین ! کار خود را آعاز کرد.

یزید در ابتدای کار و بدون توجه به توصیه‌های پدر، طی نامه‌ای از ولید فرماندار مدینه خواست که با چند تن از بزرگان مدینه که بیعت با یزید در زمان معاویه را نپذیرفته بودند، از جمله امام حسین بن علی (ع)  نوه پیامیر (ص) که مهم ترین آنان بود،  بیعت بگیرد و اگر تن نداد، شبانه اورا به قتل برساند.

نامه  ۲۶رجب سال ۶۰ بدست ولید رسید ، تا بر اساس محتوای نامه، از بیعت نکردگان با خلیفه، بیعت بگیرد.

عبدالله‌ بن زبیر که یکی از بیعت نکردگان بود، با شنیدن خبر مرگ معاویه و احتمال سخت‌گیری، شبانه و مخفیانه مدینه الرسول را به مقصد مکه ترک کرد.

فرماندار مدینه با پیامی، شبانه امام را احضار کرد، تا به مقر او مراجعه کند. این دعوت شبانه و احضار بی‌موقع، برای امام پیامی داشت؛ براین اساس امام به همراه تعدادی از جوانان بنی‌هاشم، به طرف مقر ولید حرکت کرد و خود وارد مقر ولید شد. ولید به همراه مروان درمقر حکومت، حضور داشتند. با ورود امام به حضرت اعلام شد؛ معاویه از دنیا رفته است.

امام آیه استرجاع به زبان آوردند، ولید ادامه داد، یزید بن معاویه عهده دار خلافت شده و دستور داده که از شما برای ایشان بیعت گرفته شود.امام درپاسخ فرمود؛ بیعت شبانه سودی ندارد. صبح در کنار حرم جدم رسول الله (ص) نظرم را اعلام خواهم کرد. ولید پذیرفت، اما مروان به ولید اشاره کرد ! امشب کار را تمام کنیم ، اما ولید اعتنایی نکرد.

امام به اعتراض به حکومت یزید، که علاوه برنالایقی ، برخلاف پیمان صلح معرفی شده بود ، در سالروز بعثت خاتم الانبیا (بیست و هفتم رجب سال 60 ) برای احیای دین جدش ، رسما  خلافت یزید را انحراف در دین دانست و اعلام کرد که هرگز با حاکمی مثل یزید بیعت نخواهد کرد و تصمیم گرفت رسما مدینه را ترک گفته و به مقصد مکه  از مدینه خارج شود . همان طور که شب گذشته به ولید اشاره داشت ، در خطبه ای در کنار حرم جدش رسول الله (ص) رسما  اعتراض خود را به حاکم شدن یزید بن معاویه اعلام و فرمود: “اِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی آلِ أَبِی سُفْیَانَ ” اگر امثال یزید برمسلمانان مسلط  شوند ،  باید با اسلام خداحافظی کرد. اسلامی که در روز 27 رجب  سال ۴۰ فیل با بعثت خاتم انبیا (ص)آغاز شد،  مسلمانان و پیروان همین دین ، پنجاه سال بعد از پیامبرشان، با اسلام کاری کردند که حکمرانی آن بدست حاکمی چون یزید بن معاویه افتاد که به تعبیر سبط پیامبر با وجود یزید در حکمرانی،   بایستی با اسلام خداحافظی کرد.

امام در همین خطبه که از کنار مضجع شریف جدش رسول الله (ص) ارایه شد ، رسما قیام خود را آغاز کرد وهدف خود از قیام را اینگونه بیان فرمود: ” إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی (ص) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‏ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) ”  در این خطبه امام ، هدف اعتراض و قیام خود را اصلاح دین جدش دانست.

نکته اینجاست که تمام زحمات ۲۳ ساله پیامبر و پنجاه سال پس از پیامبر (ص) کار را بدانجا رساند که آخرین سبط پیامبر و  بازمانده اصحاب کسا، برای احیای دین جدش قیام کند ، تا اسلام مجددا احیا شود. حتی اگر به قیمت جانش تمام شود ، فرمود :  “ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی ” حتی جانش را فدای احیای دین جدش می کند .

به درستی آغاز قیام امام حسین (ع) در روز بعثت پیامبر علیهم صلوات الله ، موجب  احیای مجدد دین اسلام شد ،

روز  ۲۷ رجب ، سالروز بعثت نبی اعظم(ص) را می توان هم میلاد اسلام دانست و هم این روز را در سال ۶۰ هجری، تولد دوباره اسلام.

اما این خواندن پیامی دارد. 
خواندن جهت دار ، “اقرا باسم ربک”  خواندن به نام خدا.
خدایی که تو را خلق کرد.
اسلام با این آیه، با خواندن شروع شد.
خواندنی متفاوت، با فکر واندیشه، صرفا برای خدا ،
آیات اولیه الهی، امر به خواندن دارد ، خواندنی با ویژگی “باسم ربک” ، ربی که خالق است.
خواندنی جهت دار، هدف دار،
کدام جهت باید خواند .
خواندنی جهت دار بافکر و اندیشه و تحقیق و پرسش، به خواندنی اعتبار می دهد که هدفی الهی داشته باشد.
“اقرا باسم ربک الذی خلق” خدایی که تورا خلق کرد،
فکر کن!  چه کسی تورا خلق کرده است؟ فکر کن چگونه خلق شدی؟ خلقت شما چگونه بوده؟ 
پس بخوان، خواندنی با جهت و هدف، خواندن به نام خدا ، بخوان به نام خداوندی که تو را اینگونه خلق کرده است ، 
“خلق الانسان من علق” 
فکر کن، خداوند چگونه تورا خلق کرده ، خداوند به تفکر واندیشیدن در مورد خلقت دعوت می کند. 
” من علق” انسان را از ماده ای گندیده یا بد بو خلق کرده است. فکر کنید خلقت انسان  از کجا شروع شده، نطفه و علقه اولیه چه بوده است؟
‌خواندن جهت دار و هدفمند،  یعنی کسب علم الهی و ربانی، کسب علم با فکر واندیشه الهی، خواندن با تحقیق و پژوهش وقابل اثبات.
وقتی علم را باسم ربک و جهت دار آموختی، برای علمی که بدست آورده ای فکر کردی ، برای بدست آوردن چگونگی خلقت تحمل و اندیشه کردی، جایگاه خودت را می توانی شناسایی کنی وعلمی که می آموزی الهی است.
بعد ادامه می دهد : “اقرا و ربک الاعلم، الذی علم بالقلم”  بخوان به نام خداوند دانا خدایی که به وسیله قلم به شما علم آموخت . “علم  الانسان مالم یعلم” آنچه را که انسان نمی دانست، به او آموخت .
تمام آیات اولیه قرآن، که به پیامبر نازل شد،  از خواندن و آموختن و تفکر و علم وقلم و دانایی سخن می گوید، علم  باسم ربک است، که اگر انسان بدان متکی شد، به همه خواسته های علمی، خواهد رسید. 
پس از نزول آیات، حضرت توان ادامه اقامت نداشت، 
حرکت کرد به سمت خانه ،
از کوه پایین آمد و به طرف خانه رفت.
به همسرش خدیجه گفت: احساس سرما و خستگی می کنم، خوابید و گلیمی رویش انداخت.
مجددا فرشته وحی وارد شد. 
صحنه قبلی تکرار شد .
“یاایها المدثر” ای گلیم برخود پیچیده،
“قم فانذر” برخیز و انذار کن و بگو: 
“و ربک فکبر” وپرورگار خودت را بزرگ بدار. 
حضرت بلند شد. 
ماجرا را تعریف کرد.
حاضران در خانه باشنیدن ماجرا  فورا ایمان آوردند.
خدیجه همسر پیامبر ، علی ۱۰ ساله که در خانه پیامبر زندگی می کرد و زید که غلام‌حضرت بود. 
این سه بزرگوار با شنیدن واقعه، ایمان آوردند و مسلمان شدند، 
اسلام آوردن خدیجه همسر پیامبر، به عنوان “زن” و علی ۱۰ ساله “نوجوان” و زید “غلام”  خود پیام دارد، این سه نفر مسلمان اولیه،  نمایندگان سه قشری بودند که در روزگار جاهلیت عربستان، آنان را، جزو آمار به حساب نمی آوردند .
چرا که در آن روزگار ، درفرهنگ قبیله ای جاهلی، نه زن اعتبار داشت، نه بچه و نوجوان و نه غلام،  تنها مردانی در آمار می آمدند که؛ ازدواج کرده و صاحب فرزندی شده و کنیه “ابو” گرفته بودند، آنوقت به عضویت قبیله پذیرفته و جزو آمار به حساب می آمدند. در اینکه  هیچ گاه در آمار خود زنان و کودکان و نوجوانان و غلامان را به حساب نمی آوردند.
با این تفکر، مسلمان شدن سه تن از نمایندگان محرومان قبیله ، نوید نجات بخش و شخصیت دهنده اسلام به زنان و نوجوانان وغلامان تحت ستم دوره جاهلیت به حساب آمد.
دوران دعوت های خاص پیامبر(ص)، حدود ۳ سال به طول انجامید، تا اینکه طبق آیه “فانذر عشیرتک الاقربین” ماموریت یافت خانواده خود را برای گرویدن به اسلام دعوت کند که درآن موفقیتی حاصل نشد، بااعلام دعوت علنی در کوه صفا، فعالیت  تبلیغی و تبشیری پیامبر(ص) ‌در مکه آغاز شد و قتی مردم و یاسرمایه سالاران مکه ، احساس کردند، حضور پیامبر و دین او ، مانعی برای منافع اقتصادی و جمع آوری مال آنان شده است،  مبارزه را آغاز کردند و روزگار سختی را برای پیامبر(ص) و مسلمانان تحمیل کردند  و با تحریم های همه جانبه برای مسلمانان، آنان را ازحق معامله، گفتگو، رفت و آمد و حتی هم صحبتی و امکانات زندگی محروم کردند، پیامبر(ص) با تمامی سختی ها، دوران مکه را پشت سر گذاشت ودر شب اول ربیع الاول سال ۱۳ بعثت که به “لیله المبیت” معروف است، شهر و موطن اصلی را تنها گذاشت و شبانه به قصد مهاجرت، حرکت کرد.

ورود به مدینه و استقبال گرم مردم این منطقه ، آغاز گسترش اسلام شد و پیامبر(ص) در این منطقه، علاوه بر مسئولیت پیامبری، حکومت اسلامی را در شهر مدینه بنا نهاد وبا تدوین توافق نامه ای که بعضی مورخان آنرا “اولین قانون اساسی”  نام نهاده اند ،  بااین پیمان نامه ویاقانون که به امضای همه قبایل ساکن در مدینه رسید، رسما حکمرانی را آغاز کرد .

دوران مدینه  بسیار پرفراز و نشیب بود ، از همراهی ها و پیمان شکنی ها گرفته تا ایستادگی در برابر دشمنانی که هرروز علیه اسلام نقشه ای داشتند،  سال دوم هجرت بود که اجازه واذن قتال صادر شد، دیگر مسلمانان منفعل نبودند و در برابر ظلمی که به آنها رفته بود، با مجوز “اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا ” اجازه یافتند ، عکس العمل نشان دهند؛ این فرمان و اذن، حرکت جدیدی در بین مسلمانان آغاز کرد،  چرا که درطول ۱۵ سال گذشته، هربلایی بر سر مسلمانان می آوردند ، مسلمانان صبر پیشه کرده ، هیچ گونه عکس العملی نشان نمی دادند .
دوره مدینه‌ ، اسلام با همه فراز و نشیب ها، کم کم در سراسر عربستان گسترش یافت و احکام اسلامی، به تدریج  بانزول “آیات الاحکام”  احکام عبادی مثل ، روزه، جهاد ، در بین مسلمانان رواج یافت، مانده بود احکام حج، که پیامبر باانجام سفر حج، در سفری که به حجه الوداع معروف شد، احکام اسلامی را کامل کرد ودر مسیر بازگشت، با نزول آیه ابلاغ، “یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک” فصل جدیدی در اسلام پدید آمد ودر روز غدیر طی مراسمی درحضور تعداد بی شماری از حج گذارانی که به دیار خود برمی گشتند،  علی بن ابیطالب(ع) رسما به جانشینی و استمرار راه پیامبر خاتم(ص) معرفی و دین کامل شد.
پس از پیامبر(ص) جهت ها تغییر کرد و کار به خلفای منصوب اجماع و فرد وشورا رسید، تا اینکه ۲۵ سال بعد ، مردم به خانه علی بن ابیطالب (ع) ریخته پس از صبری طولانی همانند کسی که استخوان درگلو و خار درچشم دارد، خلافت و امامت را در جای و مسیر خود قرار دادند.
دوره خلافت مولا علی (ع) به سختی گذشت و ناکثین و قاسطین و مارقین در برابر عدالت علی ایستادند ودر نهایت در ۱۹ رمضان سال ۴۰، امام علی بن ابیطالب(ع)  از شدت عدالتش به دست یکی از بازماندگان خوارج به‌ شهادت رسید. 
مردم بافرزندش حسن بن علی(ع)، اولین سبط پیامبر علیهم صلوات الله بیعت کردند، امااین بیعت دیر نپایید، این جماعت برپیمان و بیعت خویش، وفادار نماندند و امام خود را به وعده های معاویه فروختند ، کار به جایی رسید که در روزی که قرار بود امام با سپاهیانش طبق قرار قبلی حرکت کنند،و کار نیمه رهاشده زمان پدر در جنگ صفین را  به اتمام برسانند، تنها ماند و باضربتی به پا مجروح شد و حتی خیمه و  سجاده و زیر انداز اورا به غارت بردند. 
امام در غیاب یاران خود فروخته اش، تنها ماند، پیشنهاد صلحی که  معاویه هیچگاه فکر نمی کرد مورد تایید امام حسن بن علی (ع) قرار بگیرد،  پذیرفت و تن به صلح داد و بامعاویه پیمانی را  امضا کرد که تا آخر عمر برآن وفادار بود، صلحی که کم از قیام  برادرش نداشت، بعدها موجب سرزنش کسانی قرارگرفت که او را تنها گذاشته بودند.
دوران امام حسن (ع) گذشت ، تا اینکه در سال ۵۰ به حیله معاویه، توسط همسرش مسموم شد و به شهادت رسید و همین مسلمانان مدعی نگذاشتند در کنار جدش رسول الله(ص) مدفون گردد. 
امام حسین(ع) هم تامعاویه زنده بود بر پیمان برادر پایبند بود و بعضا با مکاتباتی تذکرهای به معاویه می داد، تااینکه معاویه رسما پیمان صلح را شکست و برخلاف متن صلح نامه، که متعهد شده بود جانشینی انتخاب نکند ، به کمک حیله ای برنامه ریزی شده، یزید را که خود هم می دانست نالایق است،  به ولایتعهدی انتخاب کرد و از مسلمان بلاد برای او بیعت خواست، امام حسین (ع) با این انتخاب مخالفت و بیعت نکرد،  تا اینکه یزید رسما جانشین پدر شد و به عنوان خلیفه مسلمین ! کار خود را آعاز کرد.
یزید در ابتدای کار و بدون توجه به توصیه‌های پدر، طی نامه‌ای از ولید فرماندار مدینه خواست که با چند تن از بزرگان مدینه که بیعت با یزید در زمان معاویه را نپذیرفته بودند، از جمله امام حسین بن علی (ع)  نوه پیامیر (ص) که مهم ترین آنان بود،  بیعت بگیرد و اگر تن نداد، شبانه اورا به قتل برساند.
نامه  ۲۶رجب سال ۶۰ بدست ولید رسید ، تا بر اساس محتوای نامه، از بیعت نکردگان با خلیفه، بیعت بگیرد.

عبدالله‌ بن زبیر که یکی از بیعت نکردگان بود، با شنیدن خبر مرگ معاویه و احتمال سخت‌گیری، شبانه و مخفیانه مدینه الرسول را به مقصد مکه ترک کرد.
فرماندار مدینه با پیامی، شبانه امام را احضار کرد، تا به مقر او مراجعه کند. این دعوت شبانه و احضار بی‌موقع، برای امام پیامی داشت؛ براین اساس امام به همراه تعدادی از جوانان بنی‌هاشم، به طرف مقر ولید حرکت کرد و خود وارد مقر ولید شد. ولید به همراه مروان درمقر حکومت، حضور داشتند. با ورود امام به حضرت اعلام شد؛ معاویه از دنیا رفته است.
امام آیه استرجاع به زبان آوردند، ولید ادامه داد، یزید بن معاویه عهده دار خلافت شده و دستور داده که از شما برای ایشان بیعت گرفته شود.امام درپاسخ فرمود؛ بیعت شبانه سودی ندارد. صبح در کنار حرم جدم رسول الله (ص) نظرم را اعلام خواهم کرد. ولید پذیرفت، اما مروان به ولید اشاره کرد ! امشب کار را تمام کنیم ، اما ولید اعتنایی نکرد.

امام به اعتراض به حکومت یزید، که علاوه برنالایقی ، برخلاف پیمان صلح معرفی شده بود ، در سالروز بعثت خاتم الانبیا (بیست و هفتم رجب سال 60 ) برای احیای دین جدش ، رسما  خلافت یزید را انحراف در دین دانست و اعلام کرد که هرگز با حاکمی مثل یزید بیعت نخواهد کرد و تصمیم گرفت رسما مدینه را ترک گفته و به مقصد مکه  از مدینه خارج شود . همان طور که شب گذشته به ولید اشاره داشت ، در خطبه ای در کنار حرم جدش رسول الله (ص) رسما  اعتراض خود را به حاکم شدن یزید بن معاویه اعلام و فرمود: “اِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی آلِ أَبِی سُفْیَانَ ” اگر امثال یزید برمسلمانان مسلط  شوند ،  باید با اسلام خداحافظی کرد. اسلامی که در روز 27 رجب  سال ۴۰ فیل با بعثت خاتم انبیا (ص)آغاز شد،  مسلمانان و پیروان همین دین ، پنجاه سال بعد از پیامبرشان، با اسلام کاری کردند که حکمرانی آن بدست حاکمی چون یزید بن معاویه افتاد که به تعبیر سبط پیامبر با وجود یزید در حکمرانی،   بایستی با اسلام خداحافظی کرد. 
امام در همین خطبه که از کنار مضجع شریف جدش رسول الله (ص) ارایه شد ، رسما قیام خود را آغاز کرد وهدف خود از قیام را اینگونه بیان فرمود: ” إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی (ص) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‏ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) ”  در این خطبه امام ، هدف اعتراض و قیام خود را اصلاح دین جدش دانست. 
نکته اینجاست که تمام زحمات ۲۳ ساله پیامبر و پنجاه سال پس از پیامبر (ص) کار را بدانجا رساند که آخرین سبط پیامبر و  بازمانده اصحاب کسا، برای احیای دین جدش قیام کند ، تا اسلام مجددا احیا شود. حتی اگر به قیمت جانش تمام شود ، فرمود :  “ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی ” حتی جانش را فدای احیای دین جدش می کند . 
به درستی آغاز قیام امام حسین (ع) در روز بعثت پیامبر علیهم صلوات الله ، موجب  احیای مجدد دین اسلام شد ، 
روز  ۲۷ رجب ، سالروز بعثت نبی اعظم(ص) را می توان هم میلاد اسلام دانست و هم این روز را در سال ۶۰ هجری، تولد دوباره اسلام.
انتهای پیام

علی متقیان

عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ

خروج از نسخه موبایل