مرجع صالح مهر و موم ترکه از لحاظ صلاحیت ذاتی

ماده 20 قانون آیین دادرسی مدنی مقرر می دارد :« دعاوی راجع به ترکه متوفی اگرچه خواسته دین و یا مربوط به وصایای متوفی باشد تا زمانی که ترکه تقسیم نشده، در دادگاه محلی اقامه می شود که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران، آن محل بوده و اگر آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد، رسیدگی به دعاوی یاد شده در صلاحیت دادگاهی است که آخرین محل سکونت متوفی در ایران، در حوزه آن بوده است ».

به نقل از بهترین وکیل نیاوران این ماده در واقع از مستثنیات قاعده صلاحیت دادگاه اقامتگاه خوانده می باشد و از جمله مواردیست که قانون دادگاه معینی را غیر از دادگاه اقامتگاه خوانده، صالح به رسیدگی قرار داده است .

ماده 2 قانون تصدیق  مصوب 1309 نیز بیان داشته است: «شخص یا اشخاص مزبور باید برای تحصیل تصدیق انحصار وراثت و عده وراث، تقاضای کتبی به یکی از محاکم صلح محل اقامت دائمی متوفی یا محاکم بدایتی که وظایف صلحیه را انجام می دهند تقدیم کند». بدین ترتیب دعاوی مطروحه خوانده، بین وراث باشد خواه از طرف اشخاصی اقامه شود که خود را ذیحق در تمام یا قسمتی از ترکه بدانند به سه دسته تقسیم می شود:

  1. دعاوی بین ورثه متوفی
  2. دعاوی بستانکاران متوفی که مدعی تمام یا قسمتی از ترکه هستند
  3. دعاوی موصی له یا  راجع به وصایای متوفی

بدیهی است تا زمانی که ترکه تقسیم نشده، دادگاه آخرین اقامتگاه متوفی در ایران، صالح به رسیدگی می باشد و اگر آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد، دادگاه آخرین محل سکونت متوفی در ایران صالح به رسیدگی خواهد بود. بنابراین شرط مهم این صلاحیت استثنایی، اینست که ترکه متوفی تقسیم نشده باشد و اگر ترکه تقسیم شده باشد، طرح دعوا، تابع صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده می باشد ( م 11 ق .آ.د. م ) در جهت تبیین وضع این ماده و فلسفه وضع چنین صلاحیت استثنایی دو گونه استدلال شده است :

این امور همان اداره ترکه و مهروموم ترکه و تصفیه ترکه است که در قانون امور حسبی در مواد 162 تا 275 آمده است و مادام که این امور انجام نشده، ترکه تقسیم شده، محسوب نمی شود ومانند دارایی یک شرکت قهری تلقی می گردد و بدیهی است که این امور مربوط به اموال شرکت باید در یک محل تمرکز داده شود و در مورد امور ترکه هیچ محلی مناسب تر از آخرین اقامتگاه متوفی نیست که در آنجا سکونت داشته وقدر مسلم، مرکز مهم امور او (ماده1002 قانون مدنی)در آنجا بوده است. نتیجتا” آنکه هر کس نسبت به اموال موضوع ترکه سخنی دارد مادام که اموال به حالت اشاعه وشرکت باقی باشد، باید به آن دادگاه (دادگاه آخرین اقامتگاه متوفی) مراجعه نماید.

در پاسخ  وکیل باید گفت چنانچه این استدلال را بپذیریم، حل مسئله با دشواری چندانی مواجهه نخواهد بود چرا که با این استدلال، دیگر جایی برای استناد واستفاده از این صلاحیت استثنایی باقی نمی ماند بلکه مستند به همان قاعده عمومی «دادگاه محل اقامت خوانده » می توان دعوا را مطرح نمود. و وقتی وجود خود را پس از مرگ وزنده بدانیم باید مطابق قاعده دادگاه محل اقامت خوانده را صالح به رسیدگی بدانیم.

استدلال دوم با مبانی حقوقی و فقهی با روح قانون سازگاری بیشتری دارد و بنظر می رسد مادام که اداره امور ترکه و مهروموم وتصفیه ترکه صورت نپذیرفته نباید ترکه را تقسیم شده پنداشت و بهترین دادگاه صالح جهت رسیدگی به این امر «دادگاه آخرین محل اقامتگاه متوفی» خواهد بود.

در دعاوی راجع به دعوای بین وراث باید به این نکته توجه داشت که چنانچه وراث دعوایی در خصوص اموال بجامانده از ترکه مطرح نمایند، این دعوی باید راجع به ترکه باشند نه راجع به اصل وراثت مثلا” چناچه تمام یا قسمتی از ترکه، در تصرف بعضی از ورثه باشد و از تحویل آن امتناع نمایند وسایرین مطالبه  بنمایند. بدیهی است چنانچه دعوی مابین وراث راجع به اصل وراثت باشد قضیه تابع قاعده عمومی ” دادگاه محل اقامتگاه دائمی متوفی ” است .

در دعوی مطروحه بین بستانکاران وسایر صاحبان حقوق نیزباید گفت، اعمال ماده 20 قانون مدنی صرفا” ناظر به دعاویی است که از ناحیه بستانکاران و سایر بستانکاران حقوق علیه وراث اقامه می گردد وشامل دعاویی که وراث علیه بستانکاران وسایرین مطرح می کنند نمی باشد مثلا” فرض نمایید، متوفی مطالباتی داشته و وراث جهت وصول مطالبات علیه بدهکاران یا اشخاص که بخش یا تمام ترکه در بر آنهاست نمی باشد علیهذا طرح این گونه دعاوی تابع قوانین عمومی یعنی اقامتگاه خوانده می باشد. سوالی که ممکن است در اینجا مطرح شود که هر گاه متوفی در ایران اقامتگاه یا سکنی نداشته باشد کدام دادگاه صالح به رسیدگی می باشد؟

برای پاسخ به این سوال باید به ماده 164 قانون امور حسبی رجوع کرد، این ماده مقرر می دارد : ” هرگاه متوفی در ایران اقامتگاه یا محل سکنی نداشته ، دادگاهی صالح است که ترکه در آنجا واقع شده و اگر ترکه در جاهای مختلف باشد، دادگاهی که مال غیر معقول در حوزه آن واقع است صلاحیت خواهد داشت واگر اموال غیر معقول در حوزه های متعدد باشد صلاحیت با دادگاهی است که قبلا” شروع به اقدام کرده است “. شاید در بدو امر بنظر برسد که ماده مرقوم در باب بیان صلاحیت امور راجع ترکه است که ماده 162 آن را تعریف نموده و آن عبارتست از اقداماتی برای حفط ترکه و رسانیدن آن به صاحبان حقوقی می شود از قبیل مهروموم و تحریری ترکه و اداره ترکه وغیره . در پاسخ باید گفت قانون آیین دادرسی مدنی چنین موردی را پیش بینی نکرده ، بنابراین ناچار خواهیم بود که برای تعیین تکلیف به ماده مرقوم اشاره بنمائیم .

از اداره حقوقی دادگستری نیز استعلام شده است«شخصی در تهران مرحوم شده است و در گواهی حصر وراثت، تهران را اقامتگاه موقت وی اعلام نموده اند و اقامتگاه دائمی وی بر دادگاه مجهول است و دارای اموال منقول و غیر منقول در تهران، بروجرد، آبادان و دزفول است. با عنایت به موارد فوق ،دادگاه صالح به رسیدگی به دعوی تقسیم ترکه کدام شهرستان است؟

اداره حقوقی دادگستری طی نظریه شماره 7/7150مورخ 12/10/1377 در پاسخ چنین اظهار نظر نموده است:«چنانچه آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد، دادگاه می تواند حسب مورد طبق اجازه حاصل از مادتین (163و164) قانون امور حسبی اقدام نماید»
سوال دیگری که در این زمینه مطرح می شود این است که : چنانچه شعبه ای از دادگاههای عمومی قرار مهروموم صادر و اجرا نموده باشد آیا رسیدگی به سایر امور مربوط به ترکه مانند رفع مهروموم و تحریر یا تقسیم نیز لزوماً باید در همان شعبه دادگاه به عمل آید یا خیر؟ قضات دادگاههای حقوقی 2 تهران در تاریخ 24/10/66 سه نظریه در این خصوص ابراز کرده اند که نظریه نخست، نظر اکثریت و دو نظریه دیگر، نظریه اقلیت می باشد.

خروج از نسخه موبایل