اقتصادی

جنبش تنباکو نماد قدرت نهاد دین

میرزای شیرازی در حالی جلوی یک اقدام خائنانه را با اسم رمز «محاربه با امام زمان» گرفت که نه او ازمردم بیزار بود و نه مردم از او

به گزارش مجله رز، روزنامه «رسالت» نوشت: قطعات موسیقی برای اینکه به اوج خود برسند، نت‌های ابتدایی و فرازوفرودهای محدودی دارند. اگر یک قطعه موسیقی را ۱۰ دقیقه فرض کنیم، نقطه اوج آن مثلا در دقیقه هفتم خواهد بود. اما پیش از آن بارهای نقطه اوج‌های کوچک‌تری هم در خود داشته است که درواقع حکم مقدمه برای نقطه اوج را داشتند و شیب‌های دامنه برای یک قله را. وقتی به وقایع تاریخی هم می‌نگریم، همین نظام را شاهدیم.

گویی یک اتفاق بزرگ تاریخی، قله‌ای است که یک دوران ساخته و در پیش و پس از خود دامنه دارد. وقایع تاریخی هم با مقدماتی همراه‌اند که مدام پرطنین‌تر و بلندتر می‌شود و خبر از نزدیکی نقطه اوج دارد. یکی از قله‌های تاریخ جهان و قله مسلم تاریخ معاصر ایران، بی‌شک انقلاب اسلامی ۵۷ است. این نقطه اوج، پیش از خود مقدماتی داشت که ملودی انقلاب را برای انسان ایرانی آشنا ساخته بود. پیرنگ یک انقلاب استقلال‌خواه و آزادی‌طلب به رهبری یک‌نهاد دین به‌روز و آگاه و با همراهی قدرتمندانه مردم، پیش از انقلاب اسلامی بارها تکرار شده بود و مردم در مواجهه با انقلاب، حس حضور در نسخه تکامل‌یافته یک انقلاب تمام‌عیار را داشتند. یکی از این مقدمات جنبش تنباکو است.

اگر کسی بخواهد درباره قدرت مرجعیت و روحانیت دینی در ایران تحقیق کند، بدون بررسی جنبش تنباکو چیز زیادی دستگیرش نشده است. شاید نتوان در هیچ برهه تاریخی نفوذ روحانیت در جامعه ایران را به‌اندازه جنبش تنباکو واضح و روشن دید. میرزای شیرازی تنها با یک پیام یک‌خطی، ریشه تنباکو را از جامعه‌ای که سیگار و قلیان برایش نقل‌ونبات است بیرون می‌کشد. این یعنی مرجعیت دینی در ایران زمان ناصرالدین‌شاه یک مرجعیت همه‌جانبه بوده است.

این نهاد دین است که به مسائل و مشکلات جامعه رسیدگی می‌کند و ابزار مواجهه با آن را هم در دست دارد. این نهاد دین است که یارای مقابله به استعمار و استبداد را دارد. این قدرت مرجعیت، برآمده از مرجعیت دین در جامعه بود. هیچ‌کس مردم را مجبور نکرده بود دست از استعمال دخانیات بردارند، جز اعتقاد درونی خود آن‌ها از یک‌سو و اعتقاد آن‌ها به پاکی و صداقت و دین‌مداری روحانیت و مرجعیت از سوی دیگر. یعنی مردم از سویی خود مقید به حلال و حرام دین بودند و از سویی روحانیت را به جریان اصیل و الهی دین متصل می‌دانستند. این تقید و اعتماد، از اهتمام مردم به دستور میرزای شیرازی مشهود است. چنانکه آیت‌الله سیدموسی شبیری، از مراجع عالیقدر قم می‌گویند: «کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه بخش مربوط به قضیه تنباکو خیلی جالب است. این قسمت تاریخ معتبر قضیه تحریم تنباکو است، زیرا اعتمادالسلطنه شب‌به‌شب و مخفیانه این مطلب را ضبط می‌کرد.

وی نقل می‌کند: چند سال بود که اسب‌دوانی تعطیل‌شده بود. جای بزرگی را برای مسابقه اسب‌سواری مهیا کردند. آن سال، سال افتتاح آنجا بود و معمولاً جوان‌ها برای مسابقه و تماشا شرکت می‌کردند. حدود سی هزار نفر برای تماشا گردآمده بودند. در میان آن سی هزار نفر یک نفر هم سیگار نمی‌کشید! همچنین اعتمادالسلطنه از یکی از اشراف نقل کرده‌است: بنّایی داشتم. من سیگار کشیدم. عمله کار را نیمه‌کاره رها کرد و از مزدش صرف‌نظر کرد و رفت! وقتی میرزا حکم تحریم تنباکو را لغو کرد، تا مدّتی مردم، تنباکو استعمال نمی‌کردند، چون مطمئن نبودند این دستور میرزا است یا شایعه است!».

این اثرپذیری مردم از روحانیت و مرجعیت در انقلاب اسلامی به اوج خود رسید و هنوز هم ادامه دارد؛ اما جای بحث است که دایره آن چقدر کم یا زیاد شده است. آیا امروز هم روحانیت و مرجعیت می‌تواند برای دردهای جامعه، با استفاده از امکاناتی که دارد، نسخه‌های درمانی تجویز کند؟ آیا مرجعیت می‌تواند برای مثلا تورم، حکمی بدهد که راهگشا باشد؟ مدرنیسم و پیروی ایران از الگوهای توسعه، بی‌شک تغییراتی در جامعه ایرانی ایجاد کرد. عمده این تغییر به‌طور خلاصه، عمیق‌تر شدن گرایش غرب‌زدگی و اشتیاق به سکولاریسم و ارزش‌های اقتصادی و اجتماعی لیبرال‌دموکراسی بود. در این وضعیت، هر دو عنصری که باعث می‌شد یک خط از مرحوم میرزای شیرازی مملکت را کن‌فیکون کند، دچار تغییر شد. هم اعتقاد و نوع دین‌مداری مردم تغییر کرد و هم اعتماد آن‌ها به سازمان دین. مقصود از این سخن، تکرار این گزاره نادرست و ناهمخوان با واقعیات میدانی نیست که «مردم از دین زده‌شده‌اند». جامعه ایران هنوز شدیدا دینی است و اشکال دین‌مداری با پویایی و نشاط و عظمت، عیان و قابل رصد است. همچنین قدرت این دین‌مداری در وقایعی مثل جنگ سوریه که به جنگی جهانی می‌مانست مشهود است. اما نوع دین‌مداری افراد دین‌دار و نوع بی‌قیدی افراد بی‌دین تغییر کرد. همچنین با ورود روحانیت در ساختار سیاست هم‌زمان با حمله عظیم تبلیغاتی دشمن، جایگاه روحانیت نیز نزد برخی اقشار مردم با گذشته متفاوت شد. هردوی این فرآیندها بر قدرت تجویز مرجعیت و نهاد دین تأثیر گذاشت. 

برای اینکه این قدرت و نفوذ دوباره احیا شود، مسیر درازی لازم است که مقصدش همان تمدن نوین اسلامی است. اما با رعایت لوازمی می‌توان در کوتاه‌مدت از آسیب‌دیدن این نفوذ جلوگیری کرد. یکی از این لوازم، مواجهه پدرانه نهاد دین با جامعه است، کاری که نهاد دین لبنان در آن استاد است؛ از امام موسی صدر تا سید مقاومت. میرزای شیرازی اگر توانست جلوی یک اقدام وطن‌فروشانه را با اسم رمز محاربه با امام زمان بگیرد، با مردم خود درنهایت اتحاد و هم‌رأیی بود. نمی‌توانیم خود را نسبت به قشری از جامعه بیزار اعلام کنیم و توقع داشته باشیم موضع مان قدرت موضع میرزا را داشته باشد.

انتهای پیام

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا