از اندک نویسندگانی است که تقریبا همه دنیا کمتر نامش را شنیدهاند و داستانهایش ر از هر نویسنده دیگری – جز راتابه
ارش مجله رز، روزنامه اعتماد ر ادامه نوشت: «در ایران با استانهایی مثل «سفر مرکز زمین» (۱۸۶۴)، «بیست ار فرسنگ زیر ریا» (۱۸۷۰) و «دور نو (۱۸۷۲ رست وزو (۱۸۷۲) رست رستوا اینها، درباره ژول ورن که امروز سالروز تولد اوست، چه میدانیم؟
این که رگترین فرزند خانوادهاش بود و سه واهر و یک برادر کوچکتر داشت. این که رش مردی سنتی و پایبند به عقاید جدی مذهبی بود و او را به مدارس کاتولیکی فرستاد. این که مقاطع بعد از آن را نیز در مدارس دینی طی رد. یک سالها مذهب رایش مسئلهای جدی ود و حتی سایه آن بر اولین کوششهای او برای نوشتن – که داستانی نام «یک کشش در -ردنیز» است. این که حوالی 20 سال و متاثر از ویکتور هوگو به سمت نویسندگی کشیده شد اما پدرش با این تصمیم مخالفت کرد و به او دستور داد که این خیالبافیها را کنار بگذارد و برای داشتن شغلی آبرومند و آیندهای مطمئن در رشته حقوق تحصیل کند.
ول ورن چارهای جز تمکین از ور پدرش نداشت. اریس رفت و ر مدرسه حقوق نام کرد. ن زمان دوری از نانت برایش رورت داشت، چون دختر مویش – که خیلی دوستش داشت – با مرد دیگری ازدواج کرده و ل ال سالی که برای خانوادهاش نانت برگشت، وباره عاشق شد و برای دلبر جدیدش رهایی هم نوشت. ر م ول ورن را انتخاب کرده اما این بار نیز خانواده دختر با ازدواجشان مخالفت کردند. مخالفت ردند زیرا آیندهای امیدوارکننده برای این دانشجوی رشتهای است که شعر مینوشت و گاهی از لاقهاش به ادبیات منمنوشت میپردازد و گاهی از ادبیات علاقهمند است. این دختر م چندی بعد با مرد دیگری ازدواج رد.
ول ورن افسرده و حتی دوره های وتاه الکلی . میگویند رگههای این تجربیات تلخ ر داستانهای «استاد زاخاریوس» (۱۸۵۴) و «شهری روی آب» (۱۸۷۱) و «ماتیاس سندروف» (۱۸۸۵) وود. ورن از جامعه و محیط نانت متنفر و پاریس را برای ادامه زندگی انتخاب کرد. اوههای قرن نوزدهم، در وره ناآرامیهای منتهی به انقلاب اریس ر ود و سرنگونی لویی فیلیپ و نامههایی که از پاریس برای «پاپای عزیز» مینوشتند درباره مشاهداتش صحبت میکنند. واسطه چند آشنای آنوادگی به محافل ادبی پاریس راه یافت و چند وست نویسنده و ناشر برای خودش و پا کرد. ا انواده دوما مقبول شد و به کمک دومای پسر، توجه و محبت دومای پدر را جلب کرد. مچنین پییر ول اتزل را پیدا کرد که آن زمان ناشر آثار ویکتور وگو، ژرژ اند و اونوره الزاک بود. ال ۱۸۵۷ ازدواج کرد و برای تامین خانوادهاش به ارهایی ن اد دوستشان نداشت اما از رصتی برای استفاده از نوشتن استفاده.
نویسندگی هر روز برایش جدیتر میشد اما مخالفتهای پدرش مردان با همان شدت گذشته ادامه داشت. رش گفت «ادبیات را رها کن و به رفه وکالت !» اما او در پاسخ نوشت: «فقط ادبیات فکر میکنم.» رش ر نامه بعدی وباره اسرار کرد اما او میم خودش را گرفته بود. رش اسخ داد: «آیا حق ندارم را که وستش دارم، دنبال کنم؟ من میدانم که من و از زندگی میخواهم.» ر وره آزمون و خطا، چند داستان ناموفق نوشت و در کنار آن مطالعات تحقیقاتی را درباره جغرافیا و کشفیات علمی آغاز کرد. ند رح داستان به اتزل پیشنهاد کرد و ناشر هم از آنها را پسندید. ول ورن آن را کامل کرد و داستان سال ۱۸۶۳ با عنوان «پنج هفته یک بالن» منتشر شد. این اولین داستان مهم و موفق ورن بود. ۱۹۰۵ مر کرد و اکنون بیشتر از ۶۰ داستان از او باقی مانده است.»
انتهای ام